تولد عیسی مسیح در کتاب مقدس و قرآن کریم

  • 1391/12/03 - 13:21
اگر چه بر اساس تقویم بیست‌ و پنج دسامبر همزمان با میلاد حضرت عیسی‌بن‌مریم، مسیح(ع) است،‌ تاریخ دقیق ولادت حضرت عیسی مسیح‌ روشن نیست. در سده دوم میلادی، ششم ژانویه‌ را روز تولد مسیح می‌دانستند، اما در سده چهارم، کلیسای کاتولیک رم، این تاریخ را 25 دسامبر و غسل تعمید آن حضرت را ششم ژانویه اعلام‌ کرد.
تولد عیسی

تاریخ تولد حضرت عیسی

اگر چه بر اساس تقویم بیست‌ و پنج دسامبر همزمان با میلاد حضرت عیسی‌بن‌مریم، مسیح(ع) است،‌ تاریخ دقیق ولادت حضرت عیسی مسیح‌ روشن نیست. در سده دوم میلادی، ششم ژانویه‌ را روز تولد مسیح می‌دانستند، اما در سده چهارم، کلیسای کاتولیک رم، این تاریخ را 25 دسامبر و غسل تعمید آن حضرت را ششم ژانویه اعلام‌ کرد.

تا سال 973 میلادی، کلیساهای مسیحیان‌ در بین‌النهرین و قسطنطنیه مراسم روز تولد حضرت عیسی مسیح را ششم ژانویه برگزار می‌کردند.

«گریگور نازیانتس»، پس از انتخاب شدن به‌ مقام اسقفی، تاریخ تولد آن حضرت را 25 دسامبر اعلام کرد، پس از کناره‌گیری اسقف مزبور، این تاریخ بار دیگر به ششم ژانویه بازگشت و سرانجام در سال 154 میلادی در کنگره«کالگدون‌»، میلاد حضرت مسیح را 25 دسامبر و روز غسل تعمید ایشان را ششم ژانویه اعلام‌ کردند. از آن پس بیشتر مسیحیان جهان این مناسبت را 25 دسامبر جشن گرفتند، لیکن ارمنیان روز ششم ژانویه را روز تولد آن حضرت می‌دانند و جشن میلاد را در این روز برگزار می‌کنند.

سبب انتخاب 25 دسامبر به عنوان میلاد پیامبر مسیحیان آن است که در آن عصر، پرستش ایزد مهر در اروپا رواج و نفوذ بسیار داشت و 25 دسامبر روز تولد مهر بود و برای‌ به فراموشی سپردن آن، این روز را تولد حضرت‌ عیسی مسیح اعلام کردند.

ارمنیان روز ششم ژانویه ابتدا مراسم مذهبی‌ تولد آن حضرت را در کلیساها برگزار می‌کنند و سپس مراسم خاص غسل تعمید را به جا می‌آورند.

بیشتر مسیحیان جهان 24 دسامبر درخت‌ کاج به خانه‌های خود آورده، تزئین می‌کنند و آماده شرکت در مراسم تولد عیسی مسیح‌ می‌شوند، لیکن ارمنیان در روزهای پایانی ماه‌ دسامبر اقدام به تهیه درخت کاج و تزئین آن‌ می‌کنند و در شب 31 دسامبر اعضای خانواده‌ در منزل بزرگ خانواده جمع می‌شوند، به صرف‌ شام شب عید می‌پردازند و ساعت 12 شب حلول‌ سال نو را به یکدیگر تبریک می‌گویند. (آداب میلاد مسیح، نشریه اطلاع رسانی و کتابداری«اخبار ادیان » دی 1383 - شماره 11، نویسنده: آندرانیک هویان.)

 سال تولد حضرت عیسی

سال ولادت حضرت عیسى(ع) تقریبا آغاز تاریخ میلادى است، ولی محاسبات تاریخی نشان می‌دهد که اگر وی در زمان پادشاهانی متولد شده باشد که نامشان به همین مناسبت در اناجیل آمده است، این تولد باید 4 تا 8 سال قبل از مبدأ تاریخ میلادی رخ داده باشد.

عیسای تاریخی

بیش از 200 سال است که دانشمندان در باره وجود تاریخی حضرت عیسی(ع) بحث و تردید کرده اند که آیا عیسى وجود داشته است؟ آیا تاریخ زندگى بنیانگذار مسیحیت حاصل غم و اندوه مردم و تخیل و امید آنان و در واقع افسانه‌اى مانند افسانه هاى خدایان مشرکان نبوده است؟ از مدتى پیش، یعنى در قرن هجدهم، به طور خصوصى درباره احتمال اسطوره بودن عیسى بحث مى کردند.

نخستین نویسنده عصر جدید که زندگی حضرت عیسی را به زیر نقادی علمی برد هرمان ساموئل رایماروس، استاد زبانهای شرقی دانشگاه هامبورگ از سال 1728 تا 1768 بود.

مخالفت علنی با اعتقادات تثبیت شده (کلیسا) ، حتی در قرن هجدهم چنان خطرناک بود که حتی رایماروس یارای نشر تحقیقات خود را در حیات خویش نداشت و فردی به نام لسینگ آنها را برای نخستین بار پس از مرگش به جهان عرضه کرد.

پس از رایماروس، تنی چند از نویسندگان برخاستند که جز در نفی معجزات و گرایش به توضیح طبیعی ریشه های مسیحیت، وجوه اشتراکی با او نداشتند. بیشتر این نویسندگان مشاغل دانشگاهی یا منصب‌های دیگر داشتند و هر حمله بنیادین بر ضد دین تثبیت شده را بر خلاف مصلحت خود می دانستند، همه آنان این فرض را تعقیب می کردند که اگر عناصر اعجاز آمیز اناجیل کنار گذاشته شود یا به گونه‌ای توجیه گردد، باقیمانده آن را می‌توان زیربنای زندگینامه معتبر عیسی قرار داد. در این صورت می‌توان عیسی را به عنوان یک آموزگار برجسته اخلاق برای جهان معاصر خود مطرح کرد.

این دسته از افراد را «عقل گرایان، Rationalists » نامیدند، به معنای قدیمی آن یعنی کسانی که می‌خواهند داستان های انجیل را عقلانی کنند. از آن زمان به بعد، این اصطلاح معنای گسترده تر و ژرف تری به خود گرفته است.

دانشمندی به نام ولنی در کتاب ویرانه های امپراطور در سال 1970 همین شک را ابراز کرده است.

هنگامی که ناپلئون در سال 1808 با یک نویسنده نامدار آلمانی به نام ویلند ملاقات کرد در باره سیاست یا جنگ چیزی از او نپرسید، بلکه سوال کرد آیا وی به تاریخی بودن عیسی معتقد است یانه؟ (آشنایی با ادیان بزرگ /چاپ هفتم /بهار 1384/ص 128، 129، 130.)

 حضرت عیسی(ع) در اناجیل

در انجیل متى مى خوانیم: اما ولادت عیسى مسیح چنین بود که چون مادرش مریم به یوسف نامزد شده بود، قبل از آنکه با هم آیند او را از روح القدس حامله یافتند و شوهرش یوسف چون که مردى صالح بود، نخواست او را عبرت نماید؛ پس اراده نمود او را به پنهانى رها کند اما چون او در این چیزها تفکر مى کرد، ناگاه فرشته خداوند در خواب بر وى ظاهر شده گفت :«اى یوسف پسر داود از گرفتن زن خویش مریم مترس زیرا که آنچه در وى قرار گرفته است از روح القدس است و او پسرى خواهد زائید و نام او را عیسى خواهى نهاد زیرا که او امت خویش را از گناهانشان خواهد رهانید». و این همه براى آن واقع شد تا کلامى که خداوند به زبان نبى گفته بود تمام گردد که اینک باکره آبستن شده، پسرى خواهد زائید و نام او را عمانوئیل خواهند خواند که تفسیرش این است:«خدا با ما» پس چون یوسف از خواب بیدار شد چنان که فرشته خداوند بدو امر کرده بود به عمل آورد و زن خویش را گرفت و تا پسر نخستین خود را نزایید، او را نشناخت و او را عیسى نام نهاد (متى 1:18 – 25).

داستان تولد عیسی در آغاز هر یک از انجیل های متی و لوقا آمده است. مرقس و یوحنا که داستان تولد را نیاورده اند، از بیت لحم حرفی نمی‌زنند و فقط به ناصره اشاره می‌کنند (مرقس9:1 و یوحنا 45:1-46 ، رک : یوحنا 41:7 -42).

نسب نامه حضرت عیسی

برای حضرت عیسی(ع) یک نسب نامه در آغاز انجیل متی و نسب نامه ای دیگر در باب سوم انجیل لوقا یافت می شود. توجیه این دو نسب نامه ی مختلف یکی از مشکلات مفسران اناجیل است (آشنایی با ادیان بزرگ /چاپ هفتم /بهار 1384/ص 130).

حضرت عیسی(ع) در قرآن

این تردید‌ها در حالی از سوی غربیان مطرح می‌شود، که در دین اسلام و قرآن، کتاب مقدس مسلمانان مسأله تولد ایشان اگر چه با نگاهی دیگر مطرح شده و مورد تأیید قرار گرفته است.

 در این کتاب( قرآن ) سرگذشت مریم را یاد کن، آن گاه که براى عبادت از کسان خود کناره گرفت و به نقطه اى در شرق مسجد رفت و در برابر آنان پرده اى افکند.

در این هنگام، ما روح خود، جبرئیل را به سوى او فرستادیم و جبرئیل در نظر او به صورت انسانى با اندام معتدل نمایان شد.

مریم دهشت زده گفت: من از تو به خداوند رحمان پناه مى برم اگر پرهیزگار باشى.

جبرئیل گفت: من بشر نیستم، بلکه فرستاده پروردگار توام; آمده ام تا پسرى به تو ببخشم که از رشدى شایسته برخوردار باشد.

مریم گفت: چگونه مرا پسرى باشد در حالى که هیچ بشرى با من تماس نداشته است و بدکاره نیز نبوده ام؟

جبرئیل گفت: واقعیّت همان است که به تو گفتم. پروردگارت فرموده است که این کار بر من آسان است. ما این گونه به تو فرزندى مى‌دهیم تا آنچه باید انجام گیرد و تا او را براى مردم نشانه‌اى قرار دهیم و از جانب خود او را مایه رحمتى گردانیم، و آفرینش او بدین صورت کارى حتمى است.

پس مریم به عیسى باردار شد و با حمل خود از خانواده اش کناره گرفت و به مکانى دور رهسپار گشت. تا این که درد زایمان او را به سوى تنه خشکیده درخت خرمایى که در آنجا بود کشانید. گفت: اى کاش، پیش از این مرده بودم و به قدرى ناچیز بودم که مرا به فراموشى مى سپردند.

پس عیسى مادرش را از زیر پاى او ندا داد که: اندوهگین مباش؛ همانا پروردگار تو زیر پایت جوى آبى پدید آورده است.

ساقه درخت خرما را به طرف خود تکان ده که خرمایى تازه بر تو فرو مى ریزاند.

پس، از آن خرماى تازه بخور و از این جوى آب بنوش و بر موهبتى که خدا به تو داده است شادمان باش و اگر از آدمیان کسى را دیدى که بر تو ایراد مى گیرد، من پاسخ او را خواهم داد، تو قصد روزه کن و بگو : من براى خداى رحمان روزه سکوت نذر کرده ام، از این رو امروز با هیچ انسانى سخن نمى گویم.

آن گاه مریم کودک خود را در حالى که او را حمل مى کرد نزد قومش آورْد. قوم او گفتند : اى مریم، به راستى گناهى بزرگ که از تو بعید مى نمود، انجام داده اى.

اى خواهر هارون، پدرت مرد بدى نبود و مادرت نیز بدکاره نبود.

مریم به کودکش اشاره کرد که از او سؤال کنید. آنان گفتند: چگونه با کسى که کودکى در گهواره است سخن بگوییم ؟

عیسى گفت: من بنده خدایم. خدا به من کتاب آسمانى داده و مرا پیامبر گردانیده است.

و مرا هر جا که باشم مایه برکت قرار داده، و تا زنده ام مرا به نماز و زکات سفارش کرده است.

و مقرّر داشته است که به مادرم نیکوکار باشم و مرا زورگو و پندناپذیر قرار نداده است.

و از روزى که زاده شدم، قرین سلامت و از آفت ها پیراسته بودم، و به هنگام مرگم و در عالم برزخ نیز گزندى نخواهم دید، و روزى که زنده برانگیخته مى شوم نیز رنجى به من نخواهد رسید.

«اى پیامبر» این است عیسى پسر مریم و این هم ماجراى اوست.

من سخن به راستى و درستى مى گویم. این است حقیقت آن کسى که درباره وى تردید مى کنند.

عیسى فرزند خدا نیست، چرا که خدا را نسزد که فرزندى برگیرد. او از این که نیازمند فرزند باشد منزّه است. چگونه به فرزند نیاز داشته باشد و حال آن که چون کارى را مقرّر کند، جز این نیست که به آن مى گوید : باش، و آن پدید مى آید.

آن گاه عیسى در ادامه سخنانش گفت: به یقین، خدا پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بپرستید. این است راه راست و درست.

پس کسانى که عیسى به سوى آنان فرستاده شد، به چند گروه تقسیم شدند و درباره او اختلاف کردند؛ گروهى به او کفر ورزیدند و گروهى او را خدا خواندند ـ این دو گروه همه کافر بودند ـ و گروهى راه اعتدال را پیمودند.

پس واى بر کافران از دیدار روزى بزرگ! روزى که آنان نزد ما مى آیند چقدر شنوا و بینایند، ولى آن روز ستمکاران در گمراهى آشکارى قرار دارند و ظهور حقیقت براى آنان هدایتى را در پى ندارد و آنان را به سعادت نمى رساند (قرآن کریم،‌ سوره مریم، آیات 15 تا 38، ‌ترجمه تفسیر المیزان./919/ی 702/ن).

 

محمد هاشم نعمت الهی

دیدگاه‌ها

مسیح پسر روح القدس 45- اگر هم قرار باشد برای مسیح پدری قائل شویم طبق روایات مسیحی و اسلامی و قرآنی، آن پدر همان روح القدس است و مسیح را باید پسر روح خواند نه پسر خدا : عیسی ابن روح ! و این روح همان روح خداست که در خلقت ازلی در آدم دمیده شد . پس در واقع مریم مقدس (ع) با روح خودش ازدواج کرد و حاصل این ازدواج هم مسیح روح الله شد. مریم نحستین زنی است که روح القدس را دیدار کرده است و برتر از آن با وی تزویج نموده است و این حلال ترین و پاکترین و خودی ترین شوهر و ازدواجی است که برای انسان ممکن شده است. این همان فنای در ذات خویشتن است که مقام عارفان واصل و انسان کامل است. ------------------------------------------------------------- مسیح، پیامبر عشق 50 - مسیح پیامبری مطلق پرست است. دوست داشتن دشمن در قلمرو سیر و سلوک عرفانی در کمال راه است و او همه را به این کمال فرا می خواند. عفت و حجاب نگاه، کمال عصمت است و او همه را به این مقام دعوت می کند. ولی روش تحقق این امر مطلق را هم نشان می دهد و آن ، تصدیق و ایمان به خود اوست. و این همان مذهب عشق است. او می گوید: فقط به من نگاه کنید تا پاک و رستگار شوید . عصمت در دین مسیح رکن اول است و این همان امری است که امروزه جهان مسیحیت آنرا بکلی انکار کرده است. از کتاب " سرگذشت علیین (انسان کامل) استاد علی اکبر خانجانی ص 107 تا 109 دانلود لینک دانلود : http://dl.ketabkhane-erfani.com/download/ketabha/ensane%20kamele%201.zip از وبلاگ : عرفان زندگی http://erfan-zendegi.blogfa.com/

میلاد کلمة الله مبارك ( میلاد مسیح) در قرآن کریم می خوانیم که خداوند حضرت مریم را به تولد فرزندی مژده می دھد که یکی از کلمات خداست : تولد کلمه خدا! این کل راز وجودی حضرت عیسی مسیح (ع) است. بھرحال باز در قرآن می خوانیم که ھمه کلمات ، کلمات خدا ھستند و کلمات خدا بی پایانند . و حضرت مسیح به مثابه تولد یکی از این کلمات است . آیا این کلمه ھمان عیسی یا یسوع می باشد که به دنیا آمده است؟ اگر چنین باشد بدان معناست که حضرت مسیح اولین و یا تنھا موجودی است که مسمّای اسم خویش است و به ھمین دلیل ھم خود خدا بر او نام نھاد. یعنی حضرت عیسی ظھور و تجسّم معنای واژه عیسی است و تنھا واژه ای که ذاتش آشکار شده است. در واقع می توان گفت که در طول تاریخ اینھمه انسان به نام عیسی زندگی کرده است ولی حضرت عیسی تنھا عیسی واقعی است. خداوند بر حضرت یحیی نیز خودش نام نھاد . به روایاتی درباره حضرت علی(ع) و محمد (ص) و فاطمه (ع) و دیگر ائمه نیز چنین بوده است و شاید بتوان آنھا را نیز تولد و تجلی کلمات دیگری دانست کلمه محمد و علی و فاطمه و .... در واقع این انسانھا تنھا انسانھای واقعی و با مسّما ھستند و اسم و رسم آنھا یکی است. در واقع باید گفت که جز انگشت شماری از آدمھا، مابقی ھیچکس دارای نام وجودی خود نیست و ھمه نامھا مستعار و قرار دادی است. این مسئله شامل حال سائر اشیا و موجودات نیز می باشد. مثلاً مایعی که منشأ حیات در جھان است در زبان فارسی آب نامیده می شود و در زبان عربی ماء و در ھر زبانی به اسمی دیگر. یعنی نام واقعی این مایع معلوم نیست که چیست. در واقع ھیچکس نام واقعی خودش را نمی داند. این مسئله از دیدگاه زبان شناسی و علم تأویل و ھرمنوتیک نیز بسی قابل تأمل و از اسرار این علم می باشد و بلکه از یکی از اسرار بنیادی ادراک و فرھنگ بشر است. در واقع ما انسانھا ھمه کلمات را اشتباھی و جابجا و از روی بولھوسی بکار می بریم و نام واقعی ھیچ چیزی را نمیدانیم و لذا معنای واقعی ھیچ چیزی را ھم در نمی یابیم و لذا کل علم و اندیشه و ادراک ما نیز جعلی و قراردادی و بی ریشه است. در واقع آدرس بشری درباره ھر چیزی اشتباه است و آدمی ھیچ چیزی را نمی شناسد و معرفتی ندارد. از این منظر نیز بھتر می توان حق معرفت نفس را بعنوان تنھا راه علم وشناخت حقیقی دریافت. از این دیدگاه بھتر می توان به اھمیت عرفانی نام حضرت عیسی مسیح (ع) و سائر بزرگانی که مصداق نام خود ھستند پی برد و نیز ارزش و معجزه توسل به نام این انسانھا را درک نمود زیرا ھنگامیکه آنھا را صدا می زنیم بما جواب می دھند زیرا نام واقعی آنھاست و آنھا تنھا کسانی ھستند که نام واقعی و و کانونھای معرفت و حقیقت وجودیشان در نزد بشر باقی مانده است . یعنی آنھا مظھر و « عرفه » یگانگی می باشند و تنھا موضوعات موثق در قلمرو امر به معروفند زیرا به نام واقعی خود معروف ھستند و لذا دعوت به این انسانھا به معنای دعوت به عرفان و شناخت واقعی است و لذا ما را بسوی خدا راه می نمایند زیرا ظھور کلمات خدایند و از طریق این کلمات واقعی و با مسما می توان به خود کلمة الله و الله رسید و کلمة الله را ھم تعیّن بخشید و با او دیدار نمود. بخصوص اگر این انسانھا ھنوز ھم زنده باشند مثل مسیح و مھدی. پس یا مسیح و یا مھدی ! از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص101

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.