واکنش عجیب خلیفه دوم به ناراحتی حضرت علی(علیه السلام)
کلامی در هنگام قضاوت توسط خلیفه دوم، باعث ناراحتی حضرت علی (علیه السلام) شد و چهره حضرت را تغییر داد، و مهمتر و جالبتر از آن، اینکه خلیفه دوم در برابر ناراحتی حضرت علی (علیه السلام) واکنشی بهحق و عجیب انجام داد که این واکنش سؤالاتی را در ذهن خواننده ایجاد میکند.
و اما کلام خلیفه دوم این بود که در هنگام صدا زدن بین دونفر در دادگاه برای قضاوت کردن، اسم حضرت علی را با احترام به کنیه خطاب کرد و این باعث ناراحتی حضرت شد. اما بعد خلیفه دوم بهخاطر ناراحتی حضرت، سر آن حضرت را در آغوش گرفت و چشمان مبارکش را بوسید و گفت: «پدرم و مادرم فدای شما باد. بهوسیله شما خداوند ما را از تیرگی و تاریکی به نور اسلام مشرف ساخت.»(شرح نهج البلاغه، ج17، ص65)
آیا به این اعتراف و اعتقاد خلیفه دوم عمل شد؟ چرا دیگران بر حضرت مقدم شدند؟ غصب خلافت با کدامین دلیل و توجیه؟
پایگاه جامع فرق، ادیان ومذاهب_ قضاوت بین حضرت علی (علیه السلام) و شخص دیگر توسط خلیفه دوم و صدا زدن خاص امیرالمؤمنین باعث شد تا حضرت از خلیفه دوم دلگیر شود.
داستان بدین شرح میباشد که روزی مردی در حضور امیرالمومنین، حضرت علی (علیه السلام) از حضرت، به عمر شکایت کرد. عمر گفت: یا ابالحسن برخیز و در کنار شاکی بنشین. امام علی (علیهالسلام) برخاست و در کنار آن مرد نشست، پس از گفتگو و پایان قضیه، عمر متوجه شد که چهره امام علی (علیه السلام) متغیر و دگرگون است. از اینرو گفت: یا اباالحسن! از چه جهت چهرهات را متغیر میبینم، مگر از آنچه گذشت ناخشنودی؟ امیرالمؤمنین گفت: آری! عمر گفت: چرا؟! امیرالمومنین، علی (علیه السلام) فرمود: بهخاطر آنکه مرا در برابر شاکی، با احترام، به کُنیه «ابا الحسن» صدا زدی! چرا نگفتی، یا علی! برخیز و در کنار شاکی بنشین؟ عمر از این خردهگیری امام علی (علیه السلام) شگفتزده شد و سر آن حضرت را در آغوش گرفت و چشمان مبارکش را بوسید و گفت: «پدرم و مادرم فدای شما باد! بهوسیله شما، خداوند ما را از تیرگی و تاریکی، به نور اسلام مشرف ساخت.»[1]
قطعاً بعد از خواندن این داستان سؤالی به ذهن خطور میکند که آیا واقعاً این کلام و واکنش از خلیفه دوم هست؟ پس با این اعتقاد و اعتراف به مقام والای حضرت علی (علیه السلام) دیگر غصب خلافت و مقدم شدن بر حضرت توجیهی ندارد. داغیست که همچنان در سینهها مانده و منتظر تسکینش هستیم.
انشاءالله.
پینوشت:
[1]. ابن أبي الحديد معتزلی، شرح نهج البلاغة، تحقيق : محمد أبو الفضل إبراهيم، مؤسسة إسماعيليان للطباعة والنشر والتوزيع، ج17،ص65، فصل في القضاة وما يلزمهم وذكر بعض نوادرهم«واستعدى رجل على علي بن أبي طالب عليه السلام عمر بن الخطاب رضي الله عنه وعلى جالس فالتفت عمر إليه ، فقال : قم يا أبا الحسن فاجلس مع خصمك ، فقام فجلسمعه وتناظرا ، ثم انصرف الرجل ورجع علي عليه السلام إلى محله ، فتبين عمر التغير فيوجهه ، فقال : يا أبا الحسن ، ما لي أراك متغيرا ! أكرهت ما كان ؟ قال نعم قال :وما ذاك قال : كنيتني بحضرة خصمي ، هلا قلت : قم يا علي فاجلس مع خصمك ! فاعتنقعمر عليا ، وجعل يقبل وجهه ، وقال بأبي أنتم ! بكم هدانا الله ، وبكم أخرجنا من الظلمة إلى النور»
دیدگاهها
علیرضا پرتوی
1396/04/23 - 19:41
لینک ثابت
سلام خدمت نویسنده محترم. یا
پورصدوقی
1396/04/25 - 10:38
لینک ثابت
سلام خدمت دوست همیشه همراه .
پورصدوقی
1396/04/25 - 10:58
لینک ثابت
واما جواب سوال دوم شما : شما
محمد علی
1396/04/23 - 20:04
لینک ثابت
سلام علیکم. از دشمن غیر از
پورصدوقی
1396/04/25 - 10:07
لینک ثابت
سلام خدمت دوست عزیز. حرف شما
افزودن نظر جدید