واکنش عجیب خلیفه دوم به ناراحتی حضرت علی(علیه السلام)

  • 1396/04/07 - 20:19
در قضاوت کردن بین دو نفر، عدالت کاملاً باید رعایت شود، حتی در صدا زدن اسم و احترام گذاشتن. در قضاوتی که یک طرف آن امیرالمؤمنین بود، تفاوت کلام خلیفه دوم در هنگام صدا کردن ایشان و واکنش و ابراز ناراحتی حضرت علی (علیه السلام) در برابر عمل خلیفه دوم ناشی از روح عدالت خواهی امیرمونان علی (علیه السلام) است.

کلامی در هنگام قضاوت توسط خلیفه دوم، باعث ناراحتی حضرت علی (علیه السلام) شد و چهره حضرت را تغییر داد، و مهم‌تر و جالب‌تر از آن، این‌که خلیفه دوم در برابر ناراحتی حضرت علی (علیه السلام) واکنشی به‌حق و عجیب انجام داد که این واکنش سؤالاتی را در ذهن خواننده ایجاد می‌کند.
و اما کلام خلیفه دوم این بود که در هنگام صدا زدن بین دونفر در دادگاه برای قضاوت کردن، اسم حضرت علی را با احترام به کنیه خطاب کرد و این باعث ناراحتی حضرت شد. اما بعد خلیفه دوم به‌خاطر ناراحتی حضرت، سر آن حضرت را در آغوش گرفت و چشمان مبارکش را بوسید و گفت: «پدرم و مادرم فدای شما باد. به‌وسیله شما خداوند ما را از تیرگی و تاریکی به نور اسلام مشرف ساخت.»(شرح نهج البلاغه، ج17، ص65)
آیا به این اعتراف و اعتقاد خلیفه دوم عمل شد؟ چرا دیگران بر حضرت مقدم شدند؟ غصب خلافت با کدامین دلیل و توجیه؟

پایگاه جامع فرق، ادیان ومذاهب_ قضاوت بین حضرت علی (علیه السلام) و شخص دیگر توسط خلیفه دوم و صدا زدن خاص امیرالمؤمنین باعث شد تا حضرت از خلیفه دوم دل‌گیر شود.
داستان بدین شرح می‌باشد که روزی مردی در حضور امیرالمومنین، حضرت علی (علیه السلام) از حضرت، به عمر شکایت کرد. عمر گفت: یا ابالحسن برخیز و در کنار شاکی بنشین. امام علی (علیه‌السلام) برخاست و در کنار آن مرد نشست، پس از گفتگو و پایان قضیه، عمر متوجه شد که چهره امام علی (علیه السلام) متغیر و دگرگون است. از این‌رو گفت: یا اباالحسن! از چه جهت چهره‌ات را متغیر می‌بینم، مگر از آن‌چه گذشت نا‌خشنودی؟ امیرالمؤمنین گفت: آری! عمر گفت: چرا؟! امیرالمومنین، علی (علیه السلام) فرمود: به‌خاطر آن‌که مرا در برابر شاکی، با احترام، به کُنیه «ابا الحسن» صدا زدی! چرا نگفتی، یا علی! برخیز و در کنار شاکی بنشین؟ عمر از این خرده‌گیری امام علی (علیه السلام) شگفت‌زده شد و سر آن حضرت را در آغوش گرفت و چشمان مبارکش را بوسید و گفت: «پدرم و مادرم فدای شما باد! به‌وسیله شما، خداوند ما را از تیرگی و تاریکی، به نور اسلام مشرف ساخت.»[1]

قطعاً بعد از خواندن این داستان سؤالی به ذهن خطور می‌کند که آیا واقعاً این کلام و واکنش از خلیفه دوم هست؟ پس با این اعتقاد و اعتراف به مقام والای حضرت علی (علیه السلام) دیگر غصب خلافت و مقدم شدن بر حضرت توجیهی ندارد. داغیست که هم‌چنان در سینه‌ها مانده و منتظر تسکینش هستیم.
ان‌شاءالله.

پی‌نوشت:

[1]. ابن أبي الحديد معتزلی، شرح نهج البلاغة، تحقيق : محمد أبو الفضل إبراهيم، مؤسسة إسماعيليان للطباعة والنشر والتوزيع، ج17،ص65، فصل في القضاة وما يلزمهم وذكر بعض نوادرهم«واستعدى رجل على علي بن أبي طالب عليه السلام عمر بن الخطاب رضي الله عنه وعلى جالس فالتفت عمر إليه ، فقال : قم يا أبا الحسن فاجلس مع خصمك ، فقام فجلسمعه وتناظرا ، ثم انصرف الرجل ورجع علي عليه السلام إلى محله ، فتبين عمر التغير فيوجهه ، فقال : يا أبا الحسن ، ما لي أراك متغيرا ! أكرهت ما كان ؟ قال نعم قال :وما ذاك قال : كنيتني بحضرة خصمي ، هلا قلت : قم يا علي فاجلس مع خصمك ! فاعتنقعمر عليا ، وجعل يقبل وجهه ، وقال بأبي أنتم ! بكم هدانا الله ، وبكم أخرجنا من الظلمة إلى النور»

تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام خدمت نویسنده محترم. یا ما شیعه امیرالمومنین علیه السلام هستیم یا نه؟ یا پیرو دوازده خلیفه بر حق پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم هستیم یا نه؟ اگر جواب ها بله باشد، دیگر اجازه نداریم بر خلاف اعتقاد تشیع سخنی بگویم!!! هیچ یک از این دوازده خلیفه بر حق هرگز به غاصبان خلاف نگفتند (( خلیفه )) و همیشه فقط اسمشان را خطاب کردند، در هیچ یک از کتب روایی تشیع نداریم که یکی از این خلیفه های دوازده گانه دشمنان و غاصبان حقشان را خلیفه خطاب کرده باشند!!! پس چرا ما که ادعا داریم پیرو جانشینان بر حق رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم هستیم به دشمنان ایشان می گویم خلیفه؟؟ نکته بعدی اینکه رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم بعد از اینکه جبرائیل به ایشان وحی کرد که خداوند، علی ابن ابیطالب را امیرالمومنین نامیده هرگز بجز امیرالمومنین، مولا را به اسم دیگری مخاطب قرار نداد. پس چرا ما می گویم (( امام علی )). اهل بدعت غاصبین خلافت را امیرالمومنین می نامند و مفتی های چهارگانه خود را (( امام )) می نامند!!! چرا ما که ادعا بر تشیع داریم امیرالمومنین حقیقی را امیرالمومنین خطاب نمی کنیم؟؟؟ ولی در مورد مقاله ما در تاریخ 25 ساله غصب خلاف امیرالمومنین علیه السلام بارها شاهد فریب کاری زبانی غاصبان خلافت بودیم. بارها و بارها در کلام ادعا کردند که فقط علی ابن ابیطالب است که در قضاوت برتر از همه است، فقط علی ابن ابیطالب است که محبوب پیامبر بوده!!! ولی هرگز در دل اعتقادی به این گفته ها نداشتند که اگر اعتقاد داشتند باید حق را به حقدار می دادند!!! نباید فریب این عوام فریبی ها را خورد. صهاکیه همان کسی است که در روزهای اول شهادت پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم به درب خانه امیرالمومنین علیه السلام هجوم برد و درب منزل را به آتش کشید و مولا را دست بسته به مسجد برد!!! آیا می شود فریب همچین شخصی را خورد؟؟؟

سلام خدمت دوست همیشه همراه . سه مسئله را در پیام خود مطرح کرده اید که دو مورد اول سوال مطرح کردید و مورد آخر هم که حقیقت و دردلی را مطرح کردید. واما جواب به سوال اول شما: علیرضا جان ما که به غاصبان خلافت نگفتیم که خلیفة الله و یا خلیفه به حق رسوالله ویا امام مسلمین . اگر اینها را گفته بودیم بله حرف شما درست است خلاف اعتقاد شیعه حرف زدیم. اگر در مقاله گفتیم خلیفه دوم بر اساس اعتقاد اهل سنت گفتیم، که ای اهل سنت این خلیفه دومی که شما به آن اعتقاد دارید و جانشین پیامبر می دانید ببینید چگونه حضرت علی را وصف می کند اما در عمل در جانشینی بر حضرت علی مقدم شد. پس این خلیفه دوم شما به حرف خودش هم اعتقادی ندارد. و اما اعتقاد ما شیعیان نسبت به خلیفه: پیامبر (ص) درباره خلفا و جانشینان خود که فرمودند : "امامان بعد از من دوازده نفرند که اولین آنها علی بن ابی طالب (ع) و آخرین آنها حضرت مهدی (القائم) (ع) است. اینان خلیفه و وصی و اولیای من و حجت های خدا بر امت من بعد از من هستند. واما جواب سوال دوم شما را در پیامی جدا زیر همین پیام مطرح می کنم.

واما جواب سوال دوم شما : شما گفتید: چرا ما که ادعا بر تشیع داریم امیرالمومنین حقیقی را امیرالمومنین خطاب نمی کنیم؟؟؟ چرا امام علی می گوییم؟ دوست عزیز علی رضا جان اگر دقت کنید ما در مقاله هم گفتیم امام علی و هم گفتیم امیر المومنین . براساس اصول نوشتاری متن نباید یک نواخت باشد باید از الفاظ متنوع ومتفاوت استفاده کرد. و این که لقب حضرت علی ، امیرالمومنین هستش شکی نیست . اما گفتنش الزام آور نیست و وجوب شرعی در بر ندارد. نگفتنش هم گناه نیست و خللی در اعتقادات ما پیش نمی آید. واما مسئله سوم شما که خصوصیاتی از خلیفه دوم را مطرح کردید وگفتید: ولی هرگز در دل اعتقادی به این گفته ها نداشتند که اگر اعتقاد داشتند باید حق را به حقدار می دادند!!! نباید فریب این عوام فریبی ها را خورد.. باید بگم که اینها اعتقاد هم داشتند وبه این اعتقادشان اقرار هم می کردند ومی دانستند که حضرت علی به حق هستش . اما چکنیم که عدالت علی و حب شهرت و قدرت و مقام چشم آنها را کور کرده بود و مانع پذیرش حق شد. ودر آخر تشکر وسپاس فراوان از باز دید و نظر شما دوست عزیزم .

سلام علیکم. از دشمن غیر از دشمنی بر نمی آید، دشمن فریبکار گاهی در لباس دوست ورود می کند، ولی هرگز دست از دشمنی بر نمیدارد. هزار بار هم که اعتراف کند به برتری امیرالمومنین باز هم دشمنی میکند. از اینگونه اعترافات در سیره غاصبین خلافت کم نداریم، ولی با این اعترافات هرگز راضی نشدند که حق را به مرکز آن برگردانند. نکته مهم دیگر اینکه تا صبح قیامت هم ادله و برهان کنار هم بگذاریم که حق با امیرالمومنین علیه السلام بوده تا پیروان سقیفه به اشتباهشان پی ببرند، آنها هرگز دست از اعتقاد باطل خود برنمی دارند. در طول سالیان متمادی علمای شیعه تمام این ادله را به اهل بدعت نشان دادند، ولی هرگز آنها دست از عقیده باطل خود برنداشتند. ولی با این حال بابت زحمتی که میکشید و این ادله را جمع آوری می کنید، خداوند به شما جزای خیر عنایت کنه.

سلام خدمت دوست عزیز. حرف شما درست ولی ما مامور به وظیفه هستیم . در برابر تبلیغات گسترده دشمن باید کار بکنیم. خیلی از مطالب مفید و مهم که قبلا کار شده یا به صورت کتاب چاب شده ویا به صورت نامه نگاری ومناظره مکتوب شده اما متاسفانه برای نشر آن به صورت جذاب در فضاهای مجازی کار نشده. الان ما باید از این فرصت استفاده کنیم قربة الی الله . ودرآخر تشکر از همراهی و نظر شما . لطفا شما هم در این کار خیر سهیم باشید ومطالب را نشر دهید. با تشکر .

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.