لب تشنه ای سیراب شد و لب تشنه ای شهید شد
پایگاه جامع فرق، ادیان ومذاهب_ چقدر زیبا و دلنشین گفتند در وصف ائمه اطهار (علیهم السلام)؛ «امام، آب گوارا به كام تشنگان و راهنماى هدايت و رهاننده از گمراهى است. امام، يارى امين و پدرى مهربان و برادرى دلسوز و پناهگاه بندگان در حوادث ناگوار است.»[1] سالار شهیدان حضرت حسین بن علی (علیه السلام) پدرانه و دلسوزانه عمل کرد، ولی ناجوانمردانه و مظلومانه جوابش را دادند. امام تشنگانی را سیراب کرد، ولی او را لب تشنه شهید کردند. داستان زیر حاکی از لطف و محبت حضرت سید الشهداء میباشد، در برابر سپاه دشمن.
حضرت امام حسين ( عليه السلام) در«شَراف»[2] منزل كرد، به وقت سحر غلامان خويش را صدا زد و گفت كاملا آبگيرى كنید ، سپس از آنجا روان شدند، آنگاه يكى گفت «الله اكبر» حضرت گفت: الله اكبر، براى چه تكبير گفتى؟ گفت: نخلستان ديدم. دو مرد اسدى گفتند: هرگز در اينجا حتى يك نخل نديدهايم. حضرت گفت: پس به نظر شما چه ديده؟ گفتيم: به نظر ما گردن اسبان و سر نيزهها را ديده. گفت: به خدا به نظر من نيز همين است. آنگاه حضرت امام حسين (علیه السلام) فرود آمد و فرمود تا خيمههاى او را برپا کردند، آنگاه سپاه دشمن آمدند كه يك هزار سوار بودند، همراه «حُر بن يزيد تميمى يربوعى». او و سپاهش در گرماى نيمروز مقابل امام حسين ايستادند، حُر و يارانش عمامه داشتند و شمشير آويخته بودند، امام حسين به غلامانش گفت: آب به اين جماعت دهيد وآنها و اسبانشان را نيز سيراب كنيد. غلامان آمدند وسپاه دشمن و اسبان را سيراب كردند. كاسهها و ظرفهاى سنگى و طشتها را از آب پر میكردند و همه سپاه را آب دادند.
«على بن طعان محاربى» گويد: با حُر بن يزيد ریاحی بودم، با آخرين دسته از ياران وى رسيديم و چون حضرت ديد كه من و اسبم تشنهايم، گفت:«راويه را بخوابان» كه راويه به نزد من معنى «مشك» میداد. آنگاه حُر گفت: برادرزاده شتر را بخوابان و من شتر را خواباندم. حضرت گفت: آب بنوش، و چون مینوشيدم آب از مشك بيرون میريخت. حضرت گفت: «مشك را بپيچ.» و من ندانستم چه كنم، حضرت آمد و مشك را كج كرد و من آب نوشيدم و اسبم را آب دادم.[3]
بهراستی که امام، آتشى بر بلندى و گرمابخش سرمازدگان و راهنما در مهلکهها است، كه هر كس از آن مفارقت كند، هلاك خواهد شد. امام، ابر بارنده و باران سيل آسا و خورشيد رخشنده و آسمان سايه افكننده و زمين گسترده و چشمه جوشنده و بركه و روضه است.[4]
پینوشت:
[1]. محمد بن على ابن بابویه، كمال الدين ، مترجم: منصور پهلوان، محقق / مصحح: علی اکبر غفاری، دارالحدیث، ایران-قم، ج2، ص601
[2]. شَراف، از منزلگاههای مسیرمکه به کوفه است. دلیل نامگذاری آن این است که مردی به نام شراف در این محل چاههای پرآبی احداث کرده بود. گفته شده شراف و واقصه، دختران عمرو بن معتق از نوادگان سام بن نوح (ع) بودهاند.
[3].محمد بن جرير الطبري، تاريخ الطبري، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت – لبنان، چاپ چهارم، 1403 - 1983 م، ج4، ص302 حوادث سال 61هجری «فنزل الحسين فأمر بأبنيته فضربت وجاء القوم وهم ألف فارس مع الحر بن يزيد التميمي اليربوعي حتى وقف هو وخيله مقابل الحسين في حر الظهيرة والحسين وأصحابه معتمون متقلد وأسيافهم فقال الحسين لفتيانه اسقوا القوم وارووهم من الماء ورشفوا الخيل ترشيفا فقام فتيانه فرشفوا الخيل ترشيفا فقام فتية وسقوا القوم من الماء حتى أرووهم وأقبلوا يملؤون القصاع والاتوار والطساس من الماء ثم يدنونها من الفرس فإذا عب فيه ثلاثا أو أربعا أو خمسا عزلت عنه وسقوا آخر حتى سقوا الخيل كلها»
محمد بن جرير الطبري، تاریخ طبری، تحقيق : ترجمه : ابوالقاسم پاينده، انتشارات اساطير، زمستان 1368 ش، ج8، ص2988
أحمد بن يحيى بن جابر ( البلاذري)، أنساب الأشراف، تحقيق : الشيخ محمد باقر المحمودي، دار التعارف للمطبوعات، چاپ : الأولى، 1397 - 1977 م،ج3، ص169 « فأمر الحسين بأبنيته فضربت وجاء القوم وهم ألف فارس مع الحر بن يزيد التميمي وذلك في حر الظهيرة ، فقال الحسين لفتيانه : اسقوا القوم وارووهم ورشفوا الخيل ترشيفا ففعلوا»
[4]. محمد بن على ابن بابویه، كمال الدين، مترجم: منصور پهلوان، محقق / مصحح: علی اکبر غفاری، دارالحدیث، ایران-قم، ج2، ص601
تهیّه وتنظیم: مصطفی پورصدوقی
دیدگاهها
علیرضا پرتوی
1395/08/20 - 17:41
لینک ثابت
سلام و خسته نباشید.
پورصدوقی
1395/08/23 - 17:11
لینک ثابت
سلام دوست عزیز. تشکر فراوان
افزودن نظر جدید