بهاءالله و توجیه مسأله خاتمیت و اثبات ادعای باب
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حسینعلی نوری بارها و بارها به ختم نبوت توسط پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) اعتراف مینماید و از ایشان با لقب «خاتم انبیاء» یاد میکند، از جمله در کتاب دریای دانش آمده: «حضرت خاتم انبياء روح ماسواه فداه از مشرق امر الهی ظاهر و با عنايت کبری و فضل بیمنتهی ناس را بکلمه توحيد دعوت نمودند.» [1]
همچنین در جای دیگری میگوید: «و اگر به ديدهی بصيرت معنوی مشاهده شود، فی الحقيقه در عهد خاتم، هم کتاب عيسی و امر او ثابت شد.» [2]
با نگاهی به کتاب ایقان و بررسی کاربرد لقب «خاتم الانبیاء» توسط بهاءالله که خود منکر خاتمیت است، هدف او که همانا اثبات دعوی بابیت علی محمد شیرازی است، آشکار میشود. سرکردهی بهائیان که در زمان نگارش این کتاب هنوز بابی بوده و به زعم خود به پیامبری آیین بهائیت مبعوث نشده بود! به زعم خود میخواسته دایی باب را نیز هدایت کند، لذا اقدام به نگارش این کتاب مینماید. این کتاب که در واقع «رساله خالویه» است و بعدها به «ایقان» تغییر نام یافته، حاوی نامههای حسینعلی نوری به سید محمد تاجر شیرازی، دایی علی محمد شیرازی، است که برای هدایت او به آیین بابیت، نگاشته شده است.
او در همین کتاب ضمن اشاره به خاتمیت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) حدیثی از ایشان را یادآور میشود که دین اسلام را محیط بر همهی ادیان معرفی مینماید: «ذکر شد که خاتم انبياء و سيّد اصفياء، دين مرتفع در فرقان را تشبيه به سماء فرموده اند، به علّت علوّ و رفعت و عظمت و احاطه آن بر جميع اديان.»[3]
اما برای اینکه بتواند راهی برای اثبات دعوی «باب» باز کند، لازم میداند که خاتمیت پیامبر اسلام را توجیه کند، لذا مجبور به بافتن تأویلاتی از دو کلمه «اول و آخر» میشود و مطالبی را میگوید که خودش هم از فهم آن عاجز میماند: «پس، از اين بيانات معلوم شد که اگر در آخر لا آخر طلعتی بيايد و قيام نمايد بر امری که قيام نمود بر آن طلعت اوّل لا اوّل، هر آينه صدق طلعت اوّل بر طلعت آخر میشود؛ زيرا که طلعت آخر لا آخر قيام نمود به همان امر که طلعت اوّل لا اوّل بر آن قيام نمود. اين است که نقطه بيان، روح ما سواه فداه، شموس احديّه را به شمس مثال زدهاند که اگر از اوّل لا اوّل الی آخر لا آخر طلوع نمايد، همان شمس است که طالع میشود. حال اگر گفته شود اين شمس همان شمس اوّليّه است، صحيح است و اگر گفته شود که رجوع آن شمس است، ايضاً صحيح است و همچنين از اين بيان صادق میآيد ذکر ختميّت بر طلعت بدء و بالعکس، زيرا که آنچه طلعت ختم بر آن قيام مینمايد، بعينه همان است که جمال بدء بر آن قيام فرموده.»[4]
بر همین اساس او دعوی نبوت را کار هر کسی میشمارد و معتقد است که هر که ادعای رسالت کند، حق است: «و اگر نغمه إنّی رسول اللّه برآرند، اين نيز صحيح است و شکّی در آن نه. چنانچه میفرمايد: «مَا کَانَ مُحمّدٌ اَبَا اَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَلکِنْ رَسولَ اللّهِ» و در اين مقام همه مرسلاند از نزد آن سلطان حقيقی و کينونت ازلی و اگر جميع ندای «اَنَا خاتَمُ النَّبيّين» برآرند، آن هم حقّ است و شبهه را راهی نه و سبيلی نه؛ زيرا که جميع حکم يک ذات و يک نفس و يک روح و يک جسد و يک امر دارند و همه مظهر بدئيّت و ختميّت و اوّليّت و آخريّت و ظاهريّت و باطنيّت آن روح الارواح حقيقی و ساذج السّواذج ازلیاند.»[5]
با توجه به توجیهات بهاءالله معلوم است که راه برای همه مدعیان دروغین نبوت باز است و دیگر مسألهی خاتمیت نه اثری دارد و نه اهمیتی.
پینوشت:
[1]. حسینعلی نوری، دريای دانش، مؤسسه مطبوعات بهائی هند، دهلی نو، 1985، ص 186.
[2]. حسینعلی نوری، ایقان، لجنه ملّی نشر آثار بهائی به زبان فارسی و عربی، آلمان، مؤسّسه ملّی مطبوعات بهائی آلمان، هوفمايم، آلمان چاپ اوّل (نشر جديد)، ۱۵۵ بديع، ۱۳۷۷ شمسی، ۱۹۹۸ ميلادی، ص 13.
[3]. همان، ص 26.
[4]. همان، ص 107.
[5]. همان، ص 118.
دیدگاهها
ادمین کانال نقد...
1395/08/07 - 14:35
لینک ثابت
سلام علیکم
افزودن نظر جدید