دلائل دین نبودن بهائیت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ کمتر از دویست سال پیش، افرادی با نامهای علیمحمد شیرازی (ملقب به باب) و حسینعلینوری (مقلب به بهاءالله) پیدا شدند و ادعا کردند شریعت اسلام نسخ شده است [1] و ما پیامبرانی از جانب خداوند متعال هستیم. مسألهای که بنا به حکم عقل و شرع کاملاً روشن است این است: دینی که از جانب خداوند توسط پیامبری جدید میآید، باید از دین قبل کاملتر و جامعتر باشد، در غیر اینصورت دلیلی برای تشریع آئین جدید وجود ندارد.
در این راستا اگر کسی ادعای رسالت کند و آئین به اصطلاح خدائیاش، مساوی با دین قبل و یا حتی پايين تر از دین قبل باشد، یقیناً این شخص کاذب است؛ زیرا خداوند حکیم، کار عبث و بیهوده انجام نمیدهد. به همین جهت است که ترجیح مرجوح (ناقص) بر راجح (کاملتر) عقلاً ناپسند است.
در اینجا با بررسی برخی از ادعاهای این دو شخص به ظاهر پیامبر، قصد داریم بیان کنیم که آیا آئین ایشان نسبت به اسلام برتری داشته و یا حداقل با شریعت اسلام برابر است یا پست و ناقص است و ادعای ایشان باطل و کذب محض است. به همین منظور چند اصل اساسی در راستی ادعای پیامبران الهی را بررسی میکنیم:
اصل اول: توحید: اساس الهی بودن یک دین، توحید است. تمام انبیاء گذشته تاکنون همه بر اصل توحید و یگانگی خداوند اتفاق نظر داشتند، اما با بررسی آثار باب و بهاء به این نکته پی میبریم که این دو، نه تنها این اصل اساسی را رعایت نکرده، بلکه در موارد متعدد، خود را خدا و یا حتی خدای خدایان معرفی کردهاند.[2] بنابراین آئین این دو فاقد این اصل مهم است.
اصل دوم: تأیید ادیان گذشته: پیامبران الهی هرگاه از جانب خداوند مبعوث میشدند، پیامبران قبل از خود را تأیید کرده و به پیامبر بعد از خود مژده میدادند؛ اما پیامبر اسلام، حضرت محمد (صلّیالله علیه و آله)، بنابر تصریح قرآن و روایات، آخرین پیامبر هستند و پیامبری بعد از ایشان نخواهد بود [3]، در نتیجه بعثت علیمحمد شیرازی و حسینعلیبهاء را هیچ پیامبری مژده نداده و تأیید نکرده است.
اصل سوم: معجزه: معجزهی پيامبر يكي از دلايل اثبات حقانیت، راستی و الهی بودن دين اوست. بنابراين كسي كه ادعای پیامبری میکند، در صورت درخواست مردم، باید معجزه نشان دهد. با مشاهدهی کتابهای تاریخی پیرامون باب و بهاء در مییابیم که هیچ معجزهای از ایشان نقل نشده و حتی کتابهای ایشان، که ادعا دارند معجزهی ایشان است، پر است از غلطهای املایی و ادبی، حتی تا آن اندازه خندهآور است که پیامبری که در ایران مبعوث شده، کتابش به زبان عربی است. قرآن کریم در اینباره میفرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ... [ابراهیم/4]؛ و ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم».
اصل چهارم: مقابله با طاغوت زمان و ظالمین: تمامی پیامبران الهی در مقابل ظلم، ستم و طاغوت ایستادگی کردند؛ اما باب و بهاء نه تنها در مقابل دولتهای سلطهگر و ظالم ایستادگی نکردند، بلکه به سوی آنها دست دوستی دراز کرده و دولتهای سلطه، برای پیشبرد اهداف خویش از آنها استفاده ابزاری کردهاند.
اصل پنجم: آوردههای پیامبر: دین مبین اسلام که آخرین ادیان است، احکام و آموزههای کامل، جامع و فراگیری دارد. بنابراین کسی که مدعی است آئین الهی جدیدی آورده، باید شریعت و احکامش نسبت به اسلام کاملتر و جامعتر باشد. با مشاهدهی آثار بهائی پی به نقصان احکام این آئین برده و در بعض موارد احکامشان بر خلاف تمامی ادیان گذشته، عقل و شعور آدمی میباشد.[4]
البته اصول دیگری نیز وجود دارد که برای خلاصهتر شدن کلام به ذکر آنها نپرداختیم، اما همین مقدار برای بطلان آئین ایشان کافی است. در پایان نتیجه میگیریم که آئین بابیت و بهائیت، آئینی باطل و ضالّه است که برای تأمین خواستههای استعمار، شکل گرفته و به هیچوجه ریشهای الهی ندارند.
پینوشت:
[1]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: ماجراي بدشت، (نسخ اسلام)
[2]. علیمحمد شیرازی، تفسیر سوره حمد، لوح هیکل الدین، ص 5؛ عباسافندی، مکاتیب، چاپ شیخ فرجالله، ج۲ ص۲۵۵.
[3]. قرآن کریم، سورهی مبارکهی احزاب، آیهی40؛ سورهی مبارکهی فرقان، آیهی 1؛ نهج البلاغه، ترجمه و شرح ناصر مکارم شیرازی، خطبه 235.
[4]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: بررسی منتقدانهی برخی از احکام بابی و بهائی
دیدگاهها
حمید
1395/05/16 - 15:31
لینک ثابت
با سلام
افزودن نظر جدید