اگر شما 1400 سال پيش وجود داشتيد...!

  • 1394/06/25 - 18:35
ساسانیان و زرتشتیان در اواخر عصر ساسانی چنان در فساد و ظلم و استبداد غرق بودند، که مردم ایران با تمام وجود از آنان متنفر بودند. حتی در مقدمه جنگ قادسیه، نظامیان ساسانی از تزلزل حکومت سوء استفاده کرده به زنان ایرانی تجاوز نمودند و اموال مردم را غارت کردند. حال سؤال ما از باستانگرايان این است که اگر 1400 سال پیش حضور داشتند، چه می‌کردند؟! آیا با مردم کشورشان همراه می‌شدند؟! یا در تجاوز...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مدتی است در شبکه‌های اجتماعی، متنی منتشر شده است که لازم دیدیم آن را بررسی کرده و پاسخ دهیم. متن مذکور از این قرار است:

می‌خواهیم برگردیم به ۱۴۰۰ سال پیش؛ در خانه، کنار خانواده هستی، که خبر می‌رسد که به کشورت حمله شده و طبق نظر پیامبر و کتاب مقدسشان، اگر بتوانند شهری را اشغال کنند، خواهر و مادر و همسرت را می‌دزدند و تا آخر عمرشان باید به عنوان کنیز به آنها خدمت کنند. و برادر و پدرت را اگر بدن و دندان سالمی داشته باشد به غلامی و بردگی می‌برند و هر که مخالفت کند سر از تنش جدا می‌شود. البته به دستور خدا (در قرآن). چیزی شبیه داعش! فکر کن به مردم آذربایجان که مردهایشان را دسته دسته در زنجیر می‌کنند و در جلوی چشمان آن‌ها به همسر و دخترشان تجاوز می‌کنند و بعد از ارضا شدن، آن مردهایی که حاضر به غلامی و بردگی نشدند را گردن می‌زنند (تاریخ ایران ج ۳ ص ۳۵۹ ش ۱۹۰). به مهربانوهای ۱۵ سالهٔ خراسانی فکر کن که به فاحشه‌خانه‌های شام بردندشان، تا قبل از هر حمله لشکریان خدا برای جهاد، به آن دخترک‌ها تجاوز کنند! (تاریخ طبری، ج ۴، ش ۲۴ ص ۱۴). فکر کن اگر شهر را بگیرند و اسیر شوی، اربابت مشغول تجاوز به دختر ۹ ساله‌ای است که معلوم نیست از کدام جهاد فی سبیل الله به پاداش گرفته، و تو باید به اندازه ده گاو کار کنی، بار بیاوری و ببری وگرنه شلاق می‌خوری و صد البته آن دنیا به جهنم می‌روی چون طبق قرآن کنیز و غلام باید مطیع اربابشان باشند، و وقتی شهوت اربابت بالا رفت، دختران برده را برای نکاح با او می‌برند، و تو صدای ناله‌های آن‌ها را می‌شنوی... در زیر بدن یک عرب که از صحابه است! و آن صحابه حتماً به بهشت می‌رود چون جهاد در راه خدا کرده! و خبرهایی می‌شنوی از اینکه هم‌وطنت یعنی بابک خرمدین و هفتاد یارش را مسلمین در راه خدا زنده زنده سوزاندند. یا می‌شنوی سفید رود را که به خاطر قطع گردن هزاران هم‌وطنت به رنگ قرمز درامده (تاریخ ۶۳۰۰ ساله ایران؛ رابرتن. ون ص ۲۵۰، تاریخ طبری ج ۴ ص ۳۱۰).
حال ۲ سؤال می‌پرسم،
یک: اگر ۱۴۰۰ سال پیش وجود داشتی، به جنگ این وحشی‌ها می‌رفتی؟
دو: اگر تو از شهیدان یا اسیران در راه دفاع از وطن در مقابل حمله مسلمانان بودی؛ آیا باور می‌کردی ۱۴۰۰ سال بعد یک عده بگویند، ایرانیان با آغوش باز اسلام را پذیرفتند؟! باز هم می‌توانی خودت را گول بزنی؟ اندیشه کنید و دیگران هم به اندیشیدن وادارید لطفاً!

پاسخ:

- اسلامِ انقلابی (به ویژه با گرایشِ شیعه) اصلی‌ترین عامل ناکامی‌ استعماگران در خاورمیانه بوده و هست. مروری بر تاریخ، این امر را بر ما روشن می‌سازد. از فتوای تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی گرفته، تا حکم جهاد علیه متجاوزین، و استقرار روحیه انقلابی و جهادی در مسلمانان انقلابی، همواره موجب خشم و کینه استعمارگران و دولت‌های غارتگر بوده است. آنان به خوبی می‌دانند که قرآن و مکتب سرخ حسین (علیه السلام) بزرگ‌ترین مانع بر سر راه چپاول‌گری‌ها و تجاوزگری‌های غرب است. تا وقتی که مسلمانان، قرآن را دارند، تا وقتی که پیامبر و اهل بیت، الگوی مسلمانان باشند، استعمارگران در رسیدن به اهداف خود ناکام‌اند.[1] از همین روی، مدت‌هاست که استعماگران، پیاده نظام خود در خاورمیانه را به رقص درآورده‌اند، از جمله در ایران، جریان باستانگرا، با سوء استفاده از حس وطن‌دوستی مردم و استفاده ابزاری از زرتشت و کورش و... به مقابله و دشمنی ناجوانمردانه عليهِ اسلام می‌پردازد. این تلاش‌ها در مسیر پیاده ساختنِ اهداف استعماری غرب، و خوش‌رقصی برای دشمنانِ این مرزوبوم است، پر واضح كه جریان باستانگرا در یک قرن اخیر، هیچ تلاش روشنی برای استقلال و مقاومت دربرابر دشمنان نداشته است. حتی در زمان 8 سال دفاع مقدس، این جریان (که مدعی وطن‌پرستی و پیروی از کورش و زرتشت هستند)، فرار از کشور و حضور در کاباره‌های لس آنجلس و عیاشی را بر حضور در جبهه‌های نبرد، ترجیح می‌دادند! و اكنون با وقاحتِ تمام عربده وطن‌پرستی سرمی‌دهند.
- مغالطه‌ای که در کلامِ باستانگرایانِ اسلام‌ستیز موج می‌زند، استفاده از روش «استقراء ناقص» است. یعنی با دیدن چند گزارشِ مبهم تاریخی، قضاوت کُلّی کرده و بر این اساس، حکم نیز صادر می‌کنند! که چنین روشی در ظالمانه‌ترین محکمه‌ها نیز وجود ندارد. لیکن چه می‌شود کرد، وقتی عده‌ای باستانگرا با مغزهای پوسیده و ذهنی مُختَل، خود را پیشگامِ وطن‌پرستان می‌پندارند![2]
- دیگر مغالطه‌ای که در متن، وجود دارد، یکسان انگاری روشِ داعش با سیره قرآن و عترت است! این در حالی است که قرآن می‌فرماید: «لا یَنْهَاکُمُ اللَّـهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِ‌جُوکُم مِّن دِیَارِ‌کُمْ أَن تَبَرُّ‌وهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّـهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ [الممتحنة/٨] خدا شما را از کسانی که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده‌اند، باز نمی‌دارد که با آنان نیکی کنید و با ایشان عدالت ورزید، زیرا خدا دادگران را دوست می‌دارد.» و نیز خدا هرگونه تجاوزگری را منع نموده است: «وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّـهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ [البقرة/١٩٠] و در راه خدا، با کسانی که علیه شما می‌جنگند، بجنگید، ولی از حد نگذرید، زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد». و اگر اندكی با قرآن آشنايی داشتند، هيچگاه داعش را پيرو قرآن نمی‌ناميدند.
- کسی که متن شبهه فوق را نوشته است، از اهل سنت بوده است! یعنی شخصی سنّی مذهب که از مذهبِ خود بیزار شد و اکنون به مبارزه علیه قرآن و پیامبر مشغول است! اینکه گفتیم وی (نویسنده متن شبهه) قبلاً سنّی بوده، از این بابت است که در متن آورده است: «در زیر بدن یک عرب که از صحابه است! و آن صحابه حتماً به بهشت می‌رود چون جهاد در راه خدا کرده!» این عقیده (که صحابه همه به بهشت می‌روند) از عقائد اهل سنت است و هیچ شیعه‌ای به چنین چیزی معتقد نیست. شیعیان معتقدند که صحابه (یاران پیامبر) نیز مانند دیگر مردم، بخشی اهل بهشت و بخشی اهل جهنم هستند.
- بنا بر قرآن و سنت و عترت، اسیران بی‌گناه، آزاد می‌شوند و کسی حق تعرض به آنان را ندارد. و از سویی مردان و زنانی که به هر نحو در جنگ علیه مسلمانان شرکت دارند، به اسارت گرفته می‌شوند و در اینجا ولیّ (پیامبر و یا امام معصوم) بر اساس موقعیت زمان و مکان، چند راه پیش می‌گیرد. اسیرانی که جرمشان سنگین باشد (مانند قتل و...) قصاص می‌شوند (یا بخشیده می‌شوند، مانند قاتلِ حمزه، که توسط پیامبر بخشیده شد)، یا در مقابل گرفتنِ غرامت (و یا در مقابلِ انجام کار خیر) آزاد می‌شوند، و در صورتی که هیچ یک از موارد فوق ممکن نباشد، به بردگی و کنیزی گرفته می‌شوند و البته فقه اسلام، به گونه‌ای برنامه ریزی کرده است که این بردگان و کنیزان، پس از مدتی -که در محیط اسلامی تربیت شدند- آزاد شوند. سابقاً در این باره اسناد، مدارک و نمونه‌هایی بس جالب و شگفت انگیز از قرآن و عترت ارائه کرده بودیم که مطالعه آن به همگان (از مسلمانِ مؤمن گرفته تا سرسخت‌ترین و متحجرترین دشمنانِ اسلام) پیشنهاد می‌شود.[3] و البته به بردگی گرفتن مردم بی‌گناه و تجاوز به زنانِ اسیر، در سنت شاهانِ و سران اجتماعیِ ایران باستان نیز وجود داشت که باستانگرایان از بیان آن گریزان‌اند. [4]
- شخصَ اسلام‌ستیزی که شبهه فوق را نوشته است، حتی احترام مخاطبین و همفكران خود را نیز نگه نداشته و آنان را در جایگاه گاو قرار داده است: «...تو باید به اندازه ده گاو کار کنی»...!
- از دیگر مغالطاتی که در متن فوق وجود دارد، روش سند دادن به مبهم‌ترین شیوه است. یعنی گذشته از اینکه بخشی از سخنان وی بدون ذکر سند است، مابقی نیز به شیوه‌ای مبهم بیان شده است. مثلاً در «تاریخ ایران ج ۳ ص ۳۵۹ ش ۱۹۰» به راستی منظور ایشان به کتاب «تاریخ ایران» از کدام نویسنده است؟!
- وی در ادامه مدعی شده است که «سفیدرود، به خاطر قطع گردن هزاران هم‌وطنت به رنگ قرمز درآمده» (با استناد به تاریخ طبری ج ۴ ص ۳۱۰). اين در حالی است كه در تاريخ طبری نشر روائع التراث العربي بيروت، جلد 4، صفحه 310 چنين مطلبي نيامده است. همچنين در ترجمه تاريخ طبری چاپ انتشارات اساطير (تهران) نيز چنين مطلبی نيامده است.
- در پایان، این شخص اسلام ستیز، دو سؤال مطرح کرده است!

یک: اگر ۱۴۰۰ سال پیش وجود داشتی، به جنگ این وحشی‌ها می‌رفتی؟

پاسخ:

نیازی نیست که ما به سؤال این شخص پاسخ دهیم! چون ایرانیان 1400 سال پیش، خود به این سؤال پاسخی بس محكم و شگرف دادند. ایرانیان جندیشاپور، حاضر نشدند به جنگ اعراب بروند، بلکه صلح را پذیرفتند و اعراب نیز با آنان به نیکی و بر اساس قرارداد صلح رفتار کردند.[5] سیاه اسواری (از فرماندهان نظامی ساسانی) به همراه جمع زیادی از نیروهای نظامی ساسانی، با شنیدن ندای اسلام، از جنگیدن صرف نظر کردند، و به اسلام گرویدند. مسلمانان نیز با آنان پیمان برادری و برابری بستند.[6] مردم اصفهان نیز حاضر نشدند علیه سپاه اعراب بجنگند، بلکه پیمان صلح بستند.[7] در آذربایجان نیز پس از چند درگیری کوچک، چون مردم حاضر نشدند در مقابل سپاه عرب بجنگند، نهایتاً منجر به صلح شد، و آذربایجان بر اساس قرارداد صلح به سرزمین‌های اسلامی ملحق شد.[8] مردم دینور (غرب ایران) نیز حاضر به جنگیدن علیه سپاه اعراب نشدند، بلکه آنان نیز با سپاه عرب قرارداد صلح امضا نمودند.[9] در جنگ مذار نیز اکثر ایرانیان با ارتش ساسانیان همراهی نکردند، و همین سبب شد ساسانیان شکست سختی متحمل شوند.[10] همچنین مردم قومس (غرب خراسان و منطقه سمنان) نیز به جنگ عرب نرفتند و با سپاه عرب قرارداد صلح بستند.[11] اکثر مردم ایران، نه تنها در مقابل سپاه عرب نجنگیدند، بلکه پیمان صلح را ترجیح می‌دادند. حتی از ایرانیان، کسانی بودند که به سپاه عرب برای ورود به ایران کمک می‌کردند. از جمله در هنگام عبور از فرات، ایرانیان به کمک سپاه عرب رفتند و برای آنان پل ساختند.[12] اين‌ها متن تاريخ است. مردم ایران، 1400 سال پیش به جنگ در مقابل عرب‌ها نرفتند! و ما هم اگر بودیم چنین بودیم. چرا؟ مرحوم استاد عبدالحسین زرینکوب در کتاب «دو قرن سکوت» می‌گوید: «دستگاه دین و دولت -ساسانیان- با آن هرج و مرجِ خون‌آلود و آن جور و بیداد شگفت انگیز که در پایان عهد ساسانیان وجود داشت، دیگر چنان از هم گسیخته بود که هیچ امکان دوام و بقا نداشت» و «مردم که از جور فرمانروایان و فساد روحانیان به ستوه بودند، آیین تازه -اسلام- را نوید و بشارتی یافتند و از این رو بسا که به پیشواز آن می‌رفتند».[13]

دو: اگر تو از شهیدان یا اسیران در راه دفاع از وطن در مقابل حمله مسلمانان بودی؛ آیا باور می‌کردی ۱۴۰۰ سال بعد یک عده بگویند، ایرانیان با آغوش باز اسلام را پذیرفتند؟! باز هم می‌توانی خود را گول بزنی؟ اندیشه کنید و دیگران هم به اندیشیدن وادارید لطفاً!

پاسخ:

این سؤال، برخلاف سؤال پیشین، پرسشی خوب است. به راستی لازم و ضروری است که انسان‌ها بیاندیشند و دیگران را به اندیشیدن فراخوانند. در هر صورت، به تعبیر استاد زرینکوب، فتوحات اسلامی، با شمشیر بود (البته در آن عصر، عادی بود،‌ همان گونه که ساسانیان و زرتشتیان در حمله به سرزمین‌های دیگر بسیاری را کشتند و بسیاری را غارت کردند و شهرهایی را ویران نمودند، و اسناد تاريخی در اين زمينه فراوان است)، لیکن اسلام آوردنِ ایرانیان، بنا بر اسناد تاریخی و گواهی بزرگترین تاریخ‌پژوهان، از روی اختیار بود. توضیح اینکه مسلمین، اهل کتاب را در انتخاب سه راه مخیّر می‌کردند. یا اسلام، یا جنگ، یا پرداختِ جزیه (مالیات) و باقی ماندن بر دین خود. یعنی ایرانیانِ غیرمسلمان (زرتشتیان و مسیحیان و...) می‌توانستند با دادنِ جزیه (مالیات) بر دین خود باقی بمانند (و البته جزیه‌ای که می‌پرداختند، معادل همان مالیاتی بود که در زمان ساسانیان پرداخت می‌کردند.)[14] امروزه تقریباً تمام اندیشمندان و تاریخ‌پژوهان (از مسلمان و غیرمسلمان) معتقدند که اسلامِ اکثریت قاطع ایرانیان، از روی اختیار و با شور و شوق بود، پژوهشگرانی چون دکتر زرینکوب، برتولد اشپولر، پروفسور یارشاطر، ریچارد فرای،‌ حتی تاریخ‌پژوه زرتشتیِ ساکن انگلیس؛ جمشید گرشاسب چوکسی و... بر این امر شهادت داده‌اند.[15] و نیز بیان داشته‌اند که اسلام و ایران خدماتی بس شگرفت به یکدیگر داشته‌اند و ایرانیان بزرگترین مبلغین و مروجین فرهنگیِ اسلام بودند. اسناد تاریخی درباره مسلمان شدنِ اختیاری ایرانیان، به قدری فراوان است که جز «افرادِ فراری از اندیشه» آن را انکار نمی‌کنند.
حال که ما به سؤالات ایشان پاسخ دادیم، لازم است سؤالاتی از ایشان و همفکرانشان بپرسیم!
1. اگر ایرانیان به زور شمشیر مسلمان شدند، پس چرا وقتی این شمشیر (؟!) از ایران دور شد، ایرانیان به آیین زرتشتی برنگشتند؟! برای مثال، سامانیان (که خود از نسل اشراف ساسانی بودند) به قدری در ایران قدرت یافتند که از خلافت بنی عباس مستقل شدند (و خلفای بنی عباس نيز تنها به يك مقام سمبليك مبدّل شده بود)، و سامانيان با تمام قدرت زبان فارسی را ترویج می‌کردند، و از سویی با شدت و حرارت بسیار، اسلام را نیز تبليغ و نشر می‌دادند. اگر ایرانیان به زور مسلمان شده بودند، پس چرا پس از استقلالِ از خلافت عرب، به آیین قدیمی برنگشتند؟[16]
2. چرا هنگامی که یک زرتشتی به نام به‌آفرید علیه اسلام شورش کرد، ایرانیانِ مسلمان شده او را به هلاکت رساندند؟![17] چرا در شورش‌های زرتشتیان علیه اسلام، مردم ایران از این شورش‌ها حمایت نمی‌کردند؟!
3. اگر ایرانیان به زور شمشیر مسلمان شدند، پس چرا بزرگترین مروّجین و مفسرین قرآن، بزرگ‌ترین حدیث‌نویسان و بزرگترین شهدای راه اسلام، ایرانی بودند؟![18]
4. اگر ایرانیان، زور شمشیر مسلمان شدند، پس چرا بزرگترین عرفای ایرانی، خود را خاک پای اهل بیت پیامبر می‌دانستند؟![19]
5. ساسانیان و زرتشتیان در اواخر عصر ساسانی چنان در فساد و ظلم و استبداد غرق بودند، که مردم ایران با تمام وجود از آنان متنفر بودند. حتی در مقدمه جنگ قادسیه، نظامیان ساسانی از تزلزل حکومت سوء استفاده کرده به زنان ایرانی تجاوز نمودند و اموال مردم را غارت کردند.[20] حال سؤال نهایی ما این است که اين افراد -کسانی که شبهه فوق را مطرح کردند- اگر 1400 سال پیش حضور داشتند، چه می‌کردند؟! آیا با مردم کشورشان همراه می‌شدند؟! یا در تجاوز نظامیان ساسانی به زنان ایرانی با متجاوزین همراه می‌شدند؟! و آيا در ستم به مردم ايران، با اشراف ساسانی همگام مي‌شدند؟

پی‌نوشت:

[1]. بنگرید به «افشاگری کیسینجر»، «خشم باستانگرایان افراطی از سخنان هِنری کیسینجر» و «نسخه‌ای که غرب برای ما پیچید!»
[2]. بنگرید به «داستان ایمان آوردن گشتاسپ به زرتشت» این نوشتار دربردارنده اسنادی پیرامون مصرف مواد مخدر (بنگ/حشیش) توسط بزرگانِ جریان باستانگرایی است.
[3]. بنگرید به «سیره نبوی در رفتار عادلانه با زنان اسیرشده در جنگ»، «پاسخ مرحوم زرین‌کوب، به جریان های زرتشتی‌ و باستانگرا درباره برده‌ داری در اسلام» (در این مقاله -مربوط به پاسخ دکتر زرینکوب- نظرات ذیل مقاله نیز شنیدنی و راهگشا است».
[4]. بنگرید به مجموعه مقالات در «برده داری در ایران باستان»
[5]. بنگرید به «چگونگی فتح جندیشاپور»
[6]. بنگرید به «سیاه اسواری و مسلمان شدنِ بخشی از بدنه‌ی ارتش ساسانی»
[7]. بنگرید به «حکایت فتح اصفهان به دست سپاه عرب»
[8]. بنگرید به «حقایقی از فتح آذربایجان توسط سپاه عرب»
[9]. بنگرید به «فتح دینور به دست سپاه عرب»
[10]. بنگرید به «جنگ مذار و ضربت بر پیکر امپراتوری ساسانی»
[11]. بنگرید به «حکایت فتح قومس»
[12]. بنگرید به «عبور فاتحین ایران از فرات، با حمایت جمعی از ایرانیان»
[13]. عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، تهران: انتشارات سخن، ۱۳۸۱. ص 82.
[14]. در اين باره به زودی مقاله‌ای مستند و مستدل ارائه خواهد شد.
[15]. بنگريد به مجموعه مقالات درباره «اسلام اختیاری ایرانیان»
[16]. بنگريد به «حکایت اسلام سامانیان»، «اسلام سیاه‌ جامگان»
[17]. بنگريد به «دفاع ایرانیان از اسلام در مقابل به‌آفرید»
[18]. درباره تفاسير قرآن، بزرگترين تفاسير شيعه و سنی توسط ايرانيان نوشته شد. همچنين مهم‌ترين منابع روايی شيعه و سنی نيز به دست ايرانيان جمع آوری شد. درباره شهدای ايرانیِ اسلام، بنگريد به «ایرانیان و جهاد علیه اعراب مرتد در عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله)» و «قیام یحیی بن زید و حمایت ایرانیان از او» و «مسلمانی آل شَنسَب و تلاش برای ترویج اسلام» و...
[19]. بنگريد به «امام موسی کاظم (علیه السلام) و بُشر حافی» همچنين بزرگترين منظومه‌هاي عرفاني ايراني، پر است از مدح و ثناي محمد رسول الله و اهل بيت پيامبر. حتي حكيم ابوالقاسم فردوسي با اينكه شيعيان در عصر غزنوي تحت فشار بودند، ليكن بر شيعه بودنِ خود تصريح مي‌كرد و اشعار در مدح مولا علي (عليه السلام) در شاهنامه موجود است. عطار نيشابوري، مولوي، حافظ و... همگي خود را خاكسار درگاه پيامبر و اهل بيت ناميده اند.
[20]. بنگريد به «خودزنی‌ قبل از جنگ قادسیه!»

برچسب‌ها: 
تولیدی

دیدگاه‌ها

عالی بود فقط همین.

حکومت ساسانی هرچه بود از خلافت عمر که غاصب و ظالم در حق محمد و آل محمد و کشنده دختر پیامبر اسلام است مشروعیت بیشتری داشت.

ساسانيان مشروعيت خود را از كه گرفتند ؟

یعنی شما میخواهید بگویید که مشروعیت عمر و خالد بن ولید و بنی امیه و... در ایران بیشتر از ساسانیان است؟

پرسيدم ساسانيان مشروعيت خود را از كه گرفته بودند؟ پاسخ شما به اين سؤال (كه البته هنوز پاسخ نداديد) تكليف سخن شما را روشن خواهد كرد.

اصلا مشروعیت نداشته باشه دلیل میشه اجنبی بیاد بر ما حکومت کند

یعنی یک حکومت نامشروع ایرانی بهتر از یک حکومت مشروع غیر ایرانی است؟ چرا همه چیز را از دریچه ایرانی بودن یا نبودن نگاه میکنید؟ اگر یک ایرانی ستمگر باشد، بهتر از یک غیر ایرانی عادل است. این منطقی شماست؟ البته منظورم این نیست که خلفا همگی عادل بودند. منظورم به نوع استدلال شماست که ایرانی بودن را معیار میدانید.

جناب سامان عمر در ایران پیشنهاد داد که در رقابت با یزدگرد ساسانی انتخابات آزاد برگزار گردد اما ساسانیان قبول نکرده و عمر به ایران حمله کرد.شما میتوانید تاریخ را اینگونه بخوانید.

اهوازے كہ نامت عربے (جمع مكسر) است ولے عليہ نام خود توهين مےكنے بدان كہ برداشت تو از تاريخ احمقانہ و فاسد است. اگر ميخواهے مسخرہ كنے : كورش كثيف در بين النهرين و بالاخص در اوپيس رفتارے وحشيانہ از خود كرد و اگر اعتراض دارے بہ او كن . اطمينان داشتہ باش سگ عمر بر يزدگرد شرف داشت چون وقتے يزدگرد از مردم كمك خواست مردم او را تنها گذاشتند و او بہ سوے خراسان و ماوراء النهر فرار كرد . اما وقتے عمر (رض) بہ مردم مدائن و جنديشپاور اعلام پذيرش حاكميت داد مردم بہ او پيمان بستند. هر فحش بہ حضرت عمر (رض) بدهے همان را به تو برميگردانم

جناب سعد اسحاق زایی پاکستانی.من اهواز جمع مکسر هوز و هوز همان خوز است که اصلا عرب و سامی نبودند. شما بهتر است که گداهای پاکستانی را در ایران سر و سامان بدهی و کاری به کورش نداشته باشی.خیلی همت داری جلوی سپاه صحابه و وحوش طالبان را بکیر که شیعیان را نکشند.پیامبر فرمود هر کس فاطمه را بیازارد من را آزرده و هر کس من را بیازارد خدا را آزرده است.همین عمر (ر ض عن ) که میفرمایید بر اساس روایت اهل سنت حرمت خانه فاطمه را شکسته.پس برو فکری به حال خودت کن.این جواب را در پاسخ به ایشان منتشر شود

جناب سعد اسحاق زایی. خوزستان و شوشتر و دزفول و بهبهان و هندیجان و ارجان و رامهرمز و جندیشاپور و ایوان کرخه و کارون و بهمنشیر و... نامهای کهن و قدیمی در این منطقه هستند و با پول وهابیت خبیث که ساخته انگلیس و صهیونیسم است و یا با پول پان عربیسم بعثی عوض نخواهد شد.عرب ها از حدود دویست تا سیصد سال قبل وارد خوزستان شدندو و برخی از طوایف آنها فارس هستند که به مرور و در جوار عرب ها و ازدواج تغییر زبان دادند.شما بهتر است درباره سرزمن من حرف نزنی.اینجا چه عرب و چه فارس و چه لر و بختیاری و قشقایی شیعه امیرالمومنین و فاطمه زهرا هستیم و عمر بن خطاب ( ر ض عن ) را غاصب خلافت و قاتل فاطمه زهرا و ملعون میدانیم.شما هم بهتر است بروی و در کشورت دست از کشت خشخاش و مواد مخدر و جیش العدل بازی دست برداری.هموطنان تو مردم بومی بحرین را به خاک و خون کشیدند.شما برو ننگ کشور خودت را پاک کن و درباره کورش کبیر که مورد تایید دانیال نبی بود حرف نزنی.مگر اینکه پیش تو اعتبار شیوخ گمراه و حرامزاده و شیعه کش وهابی از دانیال نبی (ع) بیشتر باشد.برو جلوی کوکانی را بگیر که عرب ها از پاکستان می خرند و به امارت میبرند و پس از تجاوز به شتر می بندند و تا تفریح کنند.این هم از روابط اهل سنت عرب با اهل سنت پاکستان.چه رفتار برادرانه ای؟؟؟ واقعا پیامبر این را میگفت؟؟؟ خیر این راه عمر ( ر ض عن ) و خلفای بنی امیه و بنی عباس بود که عرب را سرور میدانست میباشد.شما هم بهتر است که به جماعت حق شیعه اثنی عشری و به منتظران ظهور بپیوندی.

اهوازی چه طنز جالبی گفتی.دموکراسی و حقوق بشر عمری.

خیلی خیلی خوب بود این پیامها رو زیاد دارن منتشر میکنن. دشمنان اسلام راحت دروغ میگن و به سختی و مشقت و به ندرت حرف راست از دهنش بیرون میاد

از زحمات شما تشکر میکنم - این شعر رو تو پیامها دیدم جالب بود : بر مرده دلان پند مده خویش نیازار/ زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست

به نظرم پاسخ خوبی دادید ولی بهتر هم می توانستید پاسخ دهید. یعنی از یک طرف از رفتار اعراب حمایت نکنید و از طرف دیگر به معرفی اسلام راستین بپردازید. این مسائل، با دفاع شما از رفتار و کردار اعراب بیشتر تشدید می شود به نظرم. اگر چه نویسنده جاعل مطلب کذائی بالا، دروغ پردازی کرده است اما نحوه پاسخهای شما هم باعث می شود، عده ای دیگر گوشه ای دیگر از تاریخ را بکاوند و مطلب دیگری بگویند. توصیه می کنم، در پاسخ دادن های شما به این گونه مسائل: 1- جدل نباشد 2- به دفاع از اسلام حقیقی بپردازید نه دفاع از عرب و عربیت و اعراب 3- استدلالی بنویسید. مثلاً این مطالب عیناً از پایگاه آیت الله العظمی مکارم شیرازی نقل می گردد(ببینید چه زیبا مطرح فرموده اند): بنابر آنچه نقل شده، در برخي از قسمتها مهاجمين با رفتارهايي ناشايسته و به دور از آداب جهاد اسلامي به فتح سرزمين ساساني پرداختند، که اين خود از عواملي بود که ايرانيان را از اعراب ناراضي مي کرد و سبب تاخير در ايمان حقيقي شان شد. در کتب تاريخ واقدي، تاريخ کامل ابن اثير، فتوح البلدان بلاذري، تاريخ يعقوبي و تاريخ ابن عساکر و طبري به گوشه اي از اين جنايات اشاره شده است. جناياتي که هيچ سازگاري با دستورات اسلام ندارد و بر خلاف سيره پيامبر گرامي اسلام(صل الله عليه وآله) است. براي مثال کشتن رستم، يکي از فرماندهان ايراني که تمايل خود را به اسلام نشان داد طبق کدام دستور اسلام بود؟ آيا اين دستور اسلام است که اسيران را بکشيد آن هم با شمشير و سلاح خودشان؟! آيا وادار کردن اسيري به کشتن اسيري ديگر، مورد تاييد اسلام است؟ آيا رفتار فاتحان بر طبق سيره پيامبر(صل الله عليه وآله) و امير المومنين(عليه السلام) و هماهنگ با پيام آيه «و يُطعِمونَ الطّعامَ علي حُبّهِ مِسکيناً وَ يَتيماً وَ اَسيراً»(38) بود؟ چه تفاوت آشکاري است بين رفتار امير المومنين(عليه السلام) با اسيران، که سبب نزول آيات قرآن مي شود و بين رفتار ديگران که سبب دوري از قرآن و اسلام مي شود! به اين نقل تاريخي توجه کنيد: «عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمَرْزبَانِ، عَنْ رَجُلٍ مِنْ بَنِي عَبْسٍ، قَالَ: أَصَابَ أَهْلَ فَارِسَ يَوْمَئِذٍ بَعْدَ مَا انْهَزَمُوا مَا أَصَابَ النَّاسَ قَبْلِهِمْ، قُتِلُوا، حَتَّى إِنْ کَانَ الرَّجُلُ مِنَ الْمُسْلِمِينَ لَيَدْعُو الرَّجُلُ مِنْهُمْ، فَيَأْتِيهِ حَتَّى يَقُومَ بَيْنَ يَدَيْهِ فَيَضْرِبَ عُنُقَهُ، وَ حَتَّى إِنَّهُ لَيَأْخُذُ سِلَاحَهُ فَيَقْتُلَهُ بِهِ، وَ حَتَّى إِنَّهُ لْيَأْمُرْ الرِّجْلَيْنِ أَحَدِهِمَا بِصَاحِبِهِ»(39)؛ (سعيد بن مرزبان از شخصي که از قبيله عبس است نقل مي کند که وقايع دردناکي از فتح ايران را بخاطر دارد. او مي گويد: بلا و مصيبتي بر ايرانيان وارد شد که تا کنون هيچ قوم و ملّتي به آن مصيبت گرفتار نشده اند. بعد از اينکه لشکر ايران شکست خورد و به دست سپاه عمر گرفتار شدند کارشان به آنجا رسيد که يکي از سپاهيان عمر يک ايراني را به جانب خود مي طلبيد، وقتي پيش مي آمد و جلوي او مي ايستاد گردنش را مي زد! يا يکي از سپاهيان عمر يک ايراني را نزد خود مي طلبيد، وقتي پيش مي آمد اسلحه او را مي گرفت و با همان اسلحه او را مي کشت. بالاتر از اين مصيبت اينکه سپاهيان عمر دو نفر را فرا مي خواندند و به يکي دستور مي دادند رفيقش را بکشد)! هر چند فاتحان ايران، جنايات را در مواردي از حدّ گذرانده بودند، امّا افرادي از مسلمانان هنوز هم سنّت پيامبر اکرم(صل الله عليه وآله) را در ميدان نبرد از ياد نبرده بودند و با اخلاص و اهداف الهي پا به ميدان جنگ گذاشته و تا حدّ توان از خونريزي اجتناب مي کردند و طرف مقابل را دعوت به اسلام و صلح و آشتي مي نمودند. گفتگوهايي که بين فرماندهان دو سپاه قبل از نبرد قادسيّه ردّ و بدل شده گوياي اين مطلب است. چنانکه «زهره» در گفتگويش با رستم فرخّزاد به او گفت:«اي سردار ايراني، بدان که ما براي جهانگشايي و به منظور دنياطلبي و زياده خواهي به سوي شما نيامده ايم. بلکه تنها انگيزه ما براي حرکت و تلاش و جنب و جوش و مبارزه و جهاد، توجّه به آخرت است». و هنگامي که در ميان گفتگوها، زهره آئين اسلام و برخي معارفش را براي رستم بيان مي کند؛ رستم مي گويد:«چه نيکو است اين آئين». آري، رستم آنقدر مجذوب آئين اسلام مي شود که به ميان بزرگان سپاه ايران رفته و به دفاع از موازين آيين اسلام پرداخته و آنها را به پذيرش اين آئين فرا مي خواند. هر چند سران سپاه که بر کثرت نفرات و تجهيزات خود مغرور شده بودند پيشنهاد رستم را نمي پذيرند. پس از اين نيز گفتگويي ديگر ميان رستم و ربعي بن عامر انجام مي شود که رستم را بيش از پيش در انديشه و تامّل فرو مي برد. هنگامي که رستم از ربعي فرصتي طلب مي کند تا بيشتر بينديشد، با تقاضايش موافقت شده و سه روز به آنها مهلت داده مي شود. رستم بار ديگر با بزرگان لشگرش به خلوت رفته و با آنان سخن مي گويد امّا آنها حاضر به پذيرش و تسليم در برابر اسلام نمي شوند. روز ديگر حذيفه ابن محض از سوي سپاه اسلام فرستاده شده تا مذاکراتي براي سوّمين مرتبه با رستم فرخ زاد داشته باشد. اين آخرين مذاکره نبود. يکبار ديگر مغيرة بن شعبه به سوي ايرانيان مي آيد تا با آنها مذاکراتي داشته باشد امّا نتيجه اي حاصل نمي شود، و مهلت سه روزه نيز به اتمام مي رسد، و سرانجام بين سپاه ساساني و مسلمانان جنگي دامنه دار آغاز مي شود ...(40) .

پاسخ شما جالب بود. در عجبم این افراد با این همه عقد وطن پرستی چرا از حمله‌ی مغولان یا اسکندر به ایران هیچ نمی‌گویند؟! از استعمار و استیلای اجتماعی سیاسی فرهنگی انگلیس و آمریکا بر این سرزمین هیچ نمی گویند، دفاع هم می کنند؟!! ولی نوبت به اسلام که رسید تاریخ را تحریف می کنند تا به مقاصد پلیدشان برسند؟! آن وقت می شوند وطن پرست دو آتیشه؟؟؟!!

بنویس ما هم حرف بزنیم اجازه میده در مورد اسکندر و تموچین چرچیل و ایزنهاور حرف بزنیم اینجا جاش هست

عالی بود واقعا ممنونم از شما.

خیلی ممنونم ازشما دوستان اینکه اعراب به ایران تجاوز کردن به نوامیس تجاوز کردند حقیقت دارد اما اهل بیت هیچ نقشی نداشته اند واون دوست اهوازی اقای متعصب شما قبل اینکه ازعرب دفاع کنی ایرانی هستی نکنه ازکسی که به ناموست تجاوز کرده خوشت میاد پس خیلی ب غ..ی...ر...ت...ی ودراخر لعنت به خلفای غاثب که خلافت علی ع رو غصب کردند به کشورها تجاوز کردند واسلام بد نام کردند یا زهرا

مهم اینه که معلوم شد اسلام اونجور هم کوروش پرستان گفتن به زور وارد ایران شد.یا علی

عین بدبختیه بدبختی که چه عرض کنم فلاکت باره که حضرت علی ع رو که خدا وپیامبر به عنوان وصی ولی امیر مؤمنین انتخاب کردن رو بیخیال شی کسی که خیر دنیا وآخرتت در اینه که عشق وحب و راه علی رو تو دلت ورفتارت داشته باشی کسی که هرچی دروصفش بگی بازهم کمه. اونوقت بچسبی به عمر برو قشنگ تحقیق وتفحص کن در اسلامی که آوردی راه رو بیراهه میری

کجا نوشته سپاه ساسانی به زنان تجاوز کرو ؟ چرا این همه دروغ میگید لیاقت تون همونه که اعراب بیگانه بر شما مسلط بشن

دست درازی برخی از نظامیان ساسانی به زنان ایرانی در مسیر جنگ قادسیه: https://www.adyannet.com/fa/news/11218

اکثر مردم ایران در جنگ قادسیه از حکومت ساسانی حمایت نکردند. چرا؟ تفکر درباره این پرسش، راهگشاست.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.