نقد و بررسی برخی از ادله عدالت صحابه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از دلائل اهل سنت و وهابیت جهت اثبات حجیت اقوال و رفتار صحابه، حدیث نجوم میباشد، ایشان میگویند: پیامبر اکرم در حدیثی فرموده است: «اصحابي کالنجوم، بأيّهم اقتديتم اهتديتم» اصحاب من، مانند ستارگانند، به هر کدام از آنها که اقتدا کنيد، هدايت مييابيد. (1)
پاسخ:
نکته اول:
مناسب است برای روشن شدن بحث تعریفی از صحابه طبق کتب اهل سنت داشته باشیم.
تعریف صحابه نزد بخاری:
بخاري در باب فضائل اصحاب نبي نوشته است، من صحب النبي أو رآه من المسلمين، فهو من أصحابه.
يعني كسي كه با پيامبر صحبت كرده (همراهی کرده باشد و در این همراهی، حدیثی از پیامبر شنیده و یا نقل نموده باشد ) و يا حتي او را ديده باشد پس او از اصحاب است.(2)
نکته دوم:
کدام عقل قبول میکند که اقتدا به تمامی صحابه و اصحاب پیامبر موجب هدایت باشد؟
اين چه عدالتى است كه قرآن کریم در برخی از آیات خود، بعضی از صحابه را به عنوان فاسق معرفی کرده است؟ (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ) [حجرات/6]
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا از روى نادانى به گروهى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد.
در ميان مفسّران، معروف است كه اين آيه مربوط به «وليد بن عُقبة» است كه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) او را با گروهى براى جمع آورى زكات طايفه «بنى المصطلق» فرستاد، وليد برگشت و گفت : اينها آماده زكات نيستند و بر ضدّ اسلام قيام كردهاند. گروهى از مسلمانان حرف وليد را باور كرده و آماده پيكار با آن طايفه سركش شدند، ولى آيه شريفه سوره حجرات نازل شد و به مسلمانان هشدار داد كه اگر يك فرد فاسق خبرى آورد، تحقيق كنيد، مبادا گروهى را به خاطر خبر شخص فاسق، گرفتار سازيد و ضربهاى بر آنها وارد كنيد و بعد هم پشيمان شويد. اتّفاقاً بعد از تحقيق معلوم شد طايفه بنى المصطلق طايفه مؤمنى هستند و به استقبال وليد آمده بودند، نه براى قيام بر ضدّ اسلام. امّا چون وليد با آنها خصومتى داشت، همين را بهانه كرد و برگشت و آن خبر نادرست را خدمت پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) عرض كرد. وليد از صحابه پيغمبر (صلى الله عليه و آله) بود، يعنى جزء كسانى بود كه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) را درك كرده و در خدمت پيغمبر بود. اما با این حال، قرآن او را فاسق مىداند، آيا این مطلب با عدالت همه صحابه سازگار است؟ (3)
در کتب اهل سنت آمده است، عن عبد اللّه بن عمر قال : قال رسول اللّه : ليأتينّ علي امّتي ما اتي علي بني اسرائیل.
امّتم مو به مو از رفتار بني اسرائيل پيروي ميكنند.(4)
مگر در قرآن نمیخوانیم که بنی اسرائیل بعد از حضرت موسی گوساله پرست شدند؟ [بقره آیه 51]
در حدیث دیگری میخوانیم که، و لا شک أنه حصل من بعضهم (أی الصحابة)، سرقة و شرب خمر و قذف و زنى بإحصان و زنى بغیر إحصان.
شکی نیست که برخی از صحابه دزدی کردند، شرب خمر کردند، نسبت قذف زدند، زنا محصنه و غیر محصنه کردند. (5)
حال با وجود این آیات و احادیث چه کسی باور میکند که اقتدا به صحابه و اصحاب پیامبر باعث هدایت باشد؟
آیا هر کسی ادعا کرد که اصحاب پیامبر است باید قولش حجت باشد؟
نکته سوم:
در مورد ضعف این حدیث (اصحابی کالنجوم) همین بس که چند تن از علمای رجال اهل سنت، این حدیث را ضعیف شمردهاند.
ابن تیمیه درباره این حدیث میگوید: و أما قوله أصحابي كالنجوم فبأيهم اقتديتم اهتديتم، فهذا الحديث ضعيف، ضعّفه أهل الحديث. قال البزار : هذا و ليس هو في كتب الحديث المعتمدة.
اما این گفتار که (اصحاب من مانند ستاره گان هستند)، صحیح نیست و اهل حدیث آن را ضعیف شمردهاند، این حدیث در کتب مورد اعتماد بیان نشده است. (6)
نکته چهارم:
يكي دیگر از آياتي كه اهل سنت براي اثبات عدالت تمامي صحابه به آن استدلال میکنند، آیه زیر است:
( لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا )[الفتح / 18]
به راستى خدا هنگامى كه مؤمنان، زير آن درخت با تو بيعت میكردند، از آنان خشنود شد و آنچه در دلهايشان بود، بازشناخت و بر آنان آرامش فرو فرستاد و پيروزى نزديكى به آنها پاداش داد .
پاسخ:
الف: آيه مورد استدلال شامل تمامي صحابه نميشود؛ بلكه حداكثر شامل كساني ميشود كه در زمان بيعت رضوان حضور داشتهاند.
ب: با توجه و دقت در معنای آیه، روشن میشود که رضایت خداوند فقط شامل حال مومنین است ( رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ ).
ج: هیچ دلیلی وجود ندارد مبنی بر اینکه تمام کسانی که با پیامبر بیعت کردند، همگی مومن بودند.
د: گذشته از اینها، خلیفه دوم بر اساس شواهدی که در کتب عامه آمده، از کسانی بود که علاوه بر حضور در بیعت رضوان، در نبوت پیامبر هم شک داشت، با این وجود چگونه میتوان رضایت خداوند را از او توجیه و تفسیر نمود؟
فكان ابن عباس رضي اللّه عنه يقول : قال لي في خلافته يعني عمر و ذكر القضية : إرتبت ارتياباً لم أرتبه منذ أسلمت إلا يومئذ ولو وجدت ذاك اليوم شيعة تخرج عنهم رغبة عن القضية لخرجت .
ابن عباس ميگويد: عمر بن الخطاب در زمان خلافتش از قضيه حديبيه ياد كرد و گفت : در آن روز (در نبوت پيامبر ) شك كردم؛ به طوري كه از زمان اسلام آوردنم، چنين شكي به من دست نداده بود، اگر در آن روز كساني را پيدا ميكردم كه از من پيروي كنند و به دلخواه از اين معاهده خارج شوند، من نيز خارج ميشدم.
واقدي در ادامه به نقل از ابو سعيد خدري مينويسد كه عمر به او گفت : ... والله لقد دخلني يومئذٍ من الشك حتى قلت في نفسي : لو كنا مائة رجلٍ على مثل رأيي ما دخلنا فيه أبداً! .
قسم به خدا در نبوت پیامبر، چنان شك كرده بودم كه با خودم ميگفتم : اگر صد نفر با من هم نظر بودند، هرگز اين معاهده (صلح حدیبیه) را نميپذيرفتم. (7)
نتیجه :
ما نميگوييم تمام صحابه کافر یا منافق بودهاند، بلکه ميگويم، نميشود تمام صحابه را به طور مطلق عادل دانست، عقل و روایات حکم میکند که بعضی از صحابه انسانهای باتقوا و مخلصی بودهاند و بعضیها هم انسانهای منحرفی بودهاند.
پینوشتها :
[1] الحاوي الكبير، ماوردی بصری، ج 16 ص 52
[2] صحيح بخاری، ج 4ص 188
[3] أنوار التنزيل و أسرار التأويل، بيضاوى، ج5، ص 135
[4] سنن ترمذي ج 5، ص 26، الترمذي السلمي، كتاب الايمان، باب 18، ح 2641
[5] شرح العقیده الواسطیه، ج۲ص۲۹۲- ابن جوزی
[6] منهاج السنة النبوية، ابن تیمیه، ج 8 ص 364
[7] كتاب المغازي، الواقدي، ج 1، ص 144، باب غزوة الحديبية
دیدگاهها
مصطفی
1395/01/24 - 09:45
لینک ثابت
عالی بود خدا قوت
افزودن نظر جدید