مباحث کلامی
از امام زمان(ع) توقیعات فراوانی در زمینههای گوناگون صادر شده است، که در برخی از آنها مناظراتی توسط نوّاب خاص انجام شده است، که تاکید میکردند که این پاسخها را از امام زمان(ع) آموختهاند. این مناظره هم توسط حسین بن روح انجام شده و به کسیکه گمان میکرد، این مناظره، از تراوشات ذهنی اوست، گفت: این مطالب را، از حجت خدا، شنیدهام.
هر پیامبری بعد از خود، خلیفه و جانشین به حق دارد و جانشینان او همانند اویند و از اسرار و علوم الهی آگاهی کامل دارند، لذا پیامبران بهصورت مستقیم و غیر مستقیم آنها را به مردم معرفی میکنند تا او را پیروی کنند و گمراه و منحرف نگردند، پیامبر اکرم هم قضیه خلافت و جانشینی را در حج سال آخر عمر شریفشان، به مردم ابلاغ کرد.
در اینکه بعد از پیامبر گروهی به مسئله شورا اتکا کردند امری است که جای هیچ سؤال و شبههای ندارد. اما سؤالی که در ذهن باقی میماند این است که چرا پیامبر (ص) درباره این موضوع سخنی به میان نیاورده و این موضوع را برای مسلمانان توضیح نداده است. امری که میتوان نتایج آن را در اتفاقات بعد از رحلت رسولالله (ص) دید...
مرحوم شیخ طوسی (ت 460) در این باره میفرماید: «کسی که این آیه در شانش نازل شده مورد اختلاف است، از این رو ابوبکر رازی در کتاب (احکام القران) طبق آنچه که مغربی و طبری و رمانی و مجاهد و سدی از او نقل نموده، چنین روایت میکند: این آیه در مورد علی (علیه السلام) زمانی که انگشتر خود را در حال رکوع صدقه دادند نازل شده و این سخن ابی جعفر و ابی عبد الله و تمامی علمای اهل سنت است»
وهابیان هماره از زمان پیدایش خود به جهت این که به دنبال یافتن مرجع و مفری برای توجیه عقاید و تفکرات خود هستند، سعی داشتهاند که خود را به اهل سنت ملحق سازند. منتهی در این میان اهل سنت آگاه و علمای برجستهی ایشان بیدار بوده و در کتب و آثار خود برائت خویش را از این فرقه اعلام کردهاند، مثل علامه شروانی که وهابیت را گمراه میخواند.
زمان جاهلیت، زمان تیره و تاری بود که مردم به جز قتل و غارت و خونریزی عادت به افعال و اعمال نیک نداشتند، و چه بسا به این قبیل کارها فخر و مباهات هم میکردند، بردهداری، تصاحب اموال ضعفاء و زور گفتن و قتل و کشتار همدیگر برای اموال بیشتر، همه و همه مردم عصر جاهلیت را طوری بار آورده بود که بویی از فرهنگ و تمدن نبرده بودند.
برخی از اهلسنت میگویند: «اعتقادات شیعیان برخلاف آموزههای قرآن است؛ مثلا قرآن به صورت واضح و آشکار میفرماید که خداوند در قیامت قابل رویت است؛ اما شیعیان آن را انکار میکنند» آیه قرآن: «در آن روز چهرههائی شاداب و شادانند.» و «به پروردگار خود مینگرند»؛ در این مقاله با دو دلیل این دیدگاه را نقد میکنیم.
بیشتر اهل سنت بر این باورند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای آگاهی دادن مردم به حضور وقت نماز، دچار شگفتی و سردرگمی شد و هریک از اصحاب راهی را پیشنهاد نمودند، تا اینکه شخصی به نام عبدالله بن زید در خواب دید که منادی به او اذان را آموزش میداد و بعد جریان خواب خود را به پیامبر اطلاع داد و حضرت هم آن را پذیرفت.
پس از آنکه جعل حدیث بعد رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باب شد و مذاهب و فرقههای کلامی و فقهی بیشمار به وجود آمد، اختلافات نیز در جامعه گسترش یافت و هر روز بیشتر از روز گذشته، هر کس و یا گروهی که از فرد دیگر خوشش نمیآمد و اختلاف سلیقه پیدا میکرد، با جعل حدیث، از آنان جدا میشد و گروه جدیدی را تأسیس میکرد.
در حیطه افکار کلامی، افکار ابوحنیفه و مکتب ماتریدی که در واقع همان شکل مبسوط و نظام یافته اندیشههای اعتقادی ابوحنیفه است، اشتراکهای بسیار گسترده روشی و محتوایی در عرصه کلام با امامیه دارد. با قطع نظر از مواردی نادر به جد میتوان ماتریدیه را در مقایسه با دیگر مذاهب کلامی اهل سنت نزدیکترین فرقه به شیعه دانست.
درباره علائم ظهور، بحثهای گوناگونی مطرح شده است، اما آنچه در احادیث آمده است که در آخرالزمان فتنهها بالا میگیرد و هرج و مرج همه جا فراگیر میشود، و این چیزی جز علایم و نشانههای پیش از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) نیست، و این یک قاعده و قانون کلی است که در روایات متعدد از آن سخن به میان آمده است.
از نشانههای ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) و یا به تعبیر روایات اهل سنت از علائم آخرالزمان خروج دجّال است. در کتب شیعه در مورد این موضوع احادیث کمی آمده است که به صورت مختصر و مجمل به آن اشاره شده است. اما در منابع اهل سنت احادیث فراوانی درباره دجّال آمده که خصوصیات و ویژگیهای ظاهری آن را مطرح کردهاند.
شهيد سيد محمد باقر صدر كه از بزرگترین اندیشمندان معاصر جهان اسلام است، درباره روش انتخاب خلیفه و جانشین بعد از پیامبر، نظرگاه خاصی دارد. او میگوید: پيامبر(صلى الله عليه وآله) در پيش روى خود چند انتخاب داشت و باید یکی را انتخاب میکرد، بعد از بیان راهها و معایب هر یک به این نتیجه میرسد که راه درست نصب خلیفه است.
منع حدیث به دوران بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) منحصر نشد، بلکه فتح باب و سنت سیئهای برای دورانهای طولانی و بهانهای برای شکنجه و زندانی کردن راویان حدیث شد. این سنت بعد از برپا شدن علاوه بر این که موجب منع ترویج احادیث پیامبر شد، موجب شکنجه ی راویان حدیث و پیروان اهل بیت شد و مدتها ادامه دار بود.