بهائیت در عصر حاضر
پیام تصویری اسحاق هرتزوگ، رئیس رژیم صهیونیستی به مناسبت صدمین سالمرگ عبدالبهاء، یادآور و مؤید روابط مستحکم و پیوند ناگسستنی بهائیت با رژیم غاصب صهیونیستی است. روابطی که روحیه ماکسول از آن به حلقه های زنجیر تعبیر کرده و دیدار و پیام های مقامات بلندپایه رژیم کودک کش اسرائیل از اماکن و اعتقاد بهائی گویای آن است.
تشکیلات بهائیت به دروغ، باور به بهائیت را جرمی با مجازات هایی به دور از واقعیت معرفی کرد و ابوالفضل انصاری را مصداق استقامت در این راه برشمرد. اما به راستی انصاری استقامت در عقیده را از که آموخت؟! از پیشوایش علی محمد شیرازی که با یک سیلی توبه کرد یا عبدالبهائی که تا آخر عمر خود را مسلمان جا می زد؟! بهائیت به اعتراف پیشوایانش، چیزی فرای از باور قلبی است و هدفش سرنگونی و براندازی حکومت است.
چگونه ادعای روحانی شیعی بودن و بهائی شدن نیم ساعته ابوالفضل انصاری را می توان پذیرفت درحالیکه روحانی شیعی که غرق مفاهیم عظیم الهی قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت باشد، چگونه با مطالعه نیم ساعته کتابی بشری که تا کنون چندبار اصلاح و ویرایش شده دین عوض میکند و پیرو کسانی شود که از علم و معرفت بیزار بوده و اتصالی به منبع وحی الهی نداشته اند!
ابوالفضل انصاری؛ مرتدی که بر خلاف تبلیغات ضداسلامی و ضدانقلابی بهائیت اعدام نشد و سال ها به تبلیغ بهائیت اشتغال داشت. او بر خلاف ادعا و طبق اعتراف پیشوایان بهائی در زمره علمای حقوق بگیر بهائیت بود. نهاد بیت العدل با تجلیل از این عالم نمای خود که به قانون شکنی محکوم شده بود، در واقع چراغ سبزی دیگری برای فعالیت ضد نظام و تبلیغ غیرقانونی پیروانش در ایران روشن کرد.
تشکیلات بهائیتی که دفاع از همجنس بازی را به بهانه دفاع از مظلوم وظیفه خود می داند، اما در قضیه فلسطین نه تنها خود به انتقاد از رژیم آپارتاید صهیونیستی نمی پردازند، بلکه ایرانی هایی هم که به دفاع از فلسطین اشغالی بپردازند را سرزنش می کند!
فرقه بهائیت در حالی سالروز لبیک عبدالبهاء به استعمار فرانسه برای ورود به تونس و سرکوب فکری آزادی خواهی و استعمارستیزی در این کشور را جشن گرفت که ادیان الهی هیچ گاه ابزار نفوذ و تثبیت قدرت ظالمین، متجاوزین و ستمگران نبوده اند.
حسین امانت، معمار معروف بهائی حکایت محبوبیت عبدالبهاء را از زبان سر هربرت ساموئل انگلیسی نقل می کند. سر هربرت ساموئل از صهیونیست های معروف و اولین کمیسر عالی انگلیس پس از اشغال فلسطین در جنگ جهانی اول بوده است. اشغالگری که ولی امر بهائیت با افتخار، از روابط حسنه بهائیان با آن سخن گفته است.
از آنجا که قشر روحانی ادیان، با روشنگری های خود مانع رشد قارچ گونه بهائیت شد، فرقه بهائی به مخالفت با طبقه روحانی در ادیان پرداخت و ساختار ادارای را جایگزین آن، در مسلک خود کرد. اما مگر با تغییر نام مقام روحانی به سیستم اداری، حقیقت موضوع عوض میگردد؟! همان سیستم اداری و یا مقامات روحانی که لازمهی آنارشیست نبودن ادیان است!
تشکیلات بهائی در راستای انکار قشر روحانی و دوری گزینی از قدرت در این فرقه، مدعیست که بهائیت از پایه های دموکراتیک برخوردار است. اما اگر واقعاً در بهائیت باور به آزادی انتخاب و تحقیق و نفی سلطه شخص و تشکیلات وجود دارد، پس احکام مخالف آزادی و سلطه طلبانه بهائیت چه توجیهی دارد؟!
بهائیتی که برای اموال و مردم ایران دلسوزی می کند، چرا خود نه تنها در هیچ برهه ای کمکی به مردم ایران نداشته، بلکه بیشترین کمک را از ایرانیان فریب خورده دریافت می کند و همواره برای تحریم ایران می کوشند! اگر حمایت از مظلومان بر خلاف شعار وحدت عالم انسانی است، پس چرا بهائیت شعار آن را سر می دهد؟!
فرهنگ، ارزش های اخلاقی، اعتقادی و ملی ملت ها نزد بهائیت هیچ جایگاهی نداشته و بهائیت به دنبال زوال آنها و جایگزینی با تفکرات مورد مناقشه خود است.
فرقه ای که مدعیست تعلق به قلوب دارد و به دنبال قدرت و سیاست نیست، هر کجا باشد به دنبال براندازی حکومت ها و برقراری حکومت جهانی آپارتاید موعود خود است. لذا در این راه، اعضای خود را به نافرمانی، تبلیغ، تقابل مدنی و براندازی نرم، مأمور می سازد و زمینه اعمال محدودیت هایی را برای اعضایش فراهم می سازد.
تشکیلات بهائیت که بر اساس تعالیمش باید مطیع حکومتها باشد، از اسرائیل تلاش داشت تا بهائیان ایران را به تبلیغ حداکثری به بهانهی سالمرگ عبدالبهاء فراخواند و به این ترتیب آنها را به تقابل با جامعه اسلامى کشاند.
پیشوایان بهائی در عین ظاهرسازی برای جذب مسیحیان به کیش بهائیت، نتوانستند بر خلاف شعارهای نوع دوستیِ عوام فریبشان، کینه توزی خود را نسبت به پیشوایان و پیروان این دین الهی پنهان کنند و صراحتاً برگزار کنندگان جشن میلاد مسیح (ع) را بیشعور خواندهاند!