اعتقادات
هرگاه دین جدیدی میآید، باید نسبت به ادیان گذشته کاملتر باشد، درغیر اینصورت بعثت دین جدید، لغو و بیهوده خواهد بود. با بررسی آثار باب و بهاء و مقایسهی اصول راستی پیامبران، نظیر ادعای توحید، تأیید پیامبران قبلی، معجزه و... با شریعت اسلام، درمییابیم که آئین بابیت و بهائیت، نه تنها ناقص هستند، بلکه اصلاً این دو دین نیستند.
در منابع شیعی و سنی، بسیار به وجود و قیام منجی آخرالزمان مژده داده شده است. از اینرو افراد سودجو از غیبت طولانی حضرت سوء استفاده کرده و خود را منجی آخرالزمان خواندهاند. با بررسی نشانههای پیش از ظهور، هنگام ظهور و پس از ظهور، به این نتیجه میرسیم که علی محمد شیرازی به هیچ وجه منجی آخرالزمان و موعود مسلمین نیست.
از دلایلی که بابیان و بهائیان بر حقانیت رهبران خود آوردهاند، این است با اینکه در زندان بودند، حرفشان عالمگیر شد و تمام دولتها نتوانستند با ایشان مقابله کنند. در جواب باید گفت: اولاً رهبران ایشان مدت زیادی در زندان نبودند و رهبر بابیان در زندان توبه کرد و ادعایشان عالمگیر نشد. ثانیاً دولتهای استعماری از ایشان حمایت میکردند.
کتاب مقدس و به ظاهر آسمانی بهائیان، «اقدس» نام دارد. آنان بر اساس دستورهای حسینعلیبهاء، رهبر بهائیان، این کتاب را وحی منزل از جانب خداوند میدانند. رهبر بهائیان در اینباره میگوید: «بر هرکسی که ایمان به خدا میآورد، لازم است که به آنچه در کتاب أقدس به آن مأموریت پیدا کرده است، عمل نماید، این کتاب از جانب حق علّام الغیوب نازل شده است».
اسلام و سایر ادیان تحریف نشدهی الهی بر توحید تأکید داشتند. در مقابل، رؤسای فرقهی بابی و بهائی که پیروان ایشان خود را یکتاپرست میدانند، به کرار ادعای خدایی و الوهيت و حتی خدا آفرینی کردهاند. پیروان بابی و بهائی برای معقول جلوه دادن ادعای پیامبران دروغین خود توجیهاتی کرده که با بررسی آن، پی به بطلانشان میبریم.
بهائیان همواره سعی میکنند آئین ساختگی خود را حق نشان دهند و با تمسک به آیات و روایات اسلامی، حقانیت این آئین را اثبات کنند و در این بین از هیچ گونه تفسیر به رأیی از قرآن ابائی ندارند، درحالی که علمای اسلام را متهم به تفسیر به رأی مینمایند. آنها حتی برخی از کلمات قرآن را بدون توجه به سخنان لغت شناسان عرب به نفع خود معنا میکنند.
همهی پیامبران عظام الهی خود را بندهی خداوند معرفی کردهاند و هرگز از صفات خاص خداوند برای معرفی خود استفاده ننمودهاند. این در حالی است که حسینعلی نوری که مدعی آئین جدیدی است، صفات خدا را به خود نسبت میدهد و خود را به جای خدا معرفی میکند. حال بهائیان که مدعی یگانه پرستی هستند، نمیدانند خدای یگانه را میپرستند یا بهاءالله را؟
از آنجا که مدعیان دروغین بهائیت، برای اثبات ادعای خویش از آوردن ادلهای همچون معجزه ناتوانند، به تکاپو افتادند تا با زیر سؤال بردن معجزات آشکاری چون ید بیضاء و عصای موسی (علیه السلام) آن را فقط در توان فهم اهل معنا قلمداد کنند تا بدین وسیله بتوانند کتب سرشار از اغلاط و اشتباهات ادبی خویش را از جمله معجزات به شمار آورند.
بهائیان برای توجیه ادعای شارعیت باب، با توسل به بعضی از روایات اسلامی مدعی شدهاند که امام دوازدهم شیعیان، مقام شارعیت دارد. در پاسخ باید گفت: اولاً: منظور از تجدید فرائض، احیای سنتهای اسلامی است ثانیاً: آیات و روایات بسیاری دلالت دارند بر اینکه دین اسلام، آخرین دین آسمانی است ثالثاً: جانشین پیامبر وظیفهاش تبیین دین اسلام است.
معنایی که رهبران بهائی از پلورالیسم میکنند، خلاف اعتقاد ادیان و عقلای عالم است؛ زیرا در نظر ایشان سعادت و درستی حقیقی، مختص یک دین یا مذهب خاصی نیست، بلکه همهی ادیان در آن مشترکند؛ چنانچه عبدالبهاء در اینباره میگوید: «بدان به درستی که سعادت، مختص یک جمعیت و دین خاص نیست، پس اشکالی ندارد که تو بهائی و مسلمان باشی یا بهائی و ماسونی باشی یا بهائی و مسیحی باشی و یا بهائی و یهودی باشی».
از جمله استدلالهای باطلی که بهائیت برای اثبات نبوت پیشوایان خویش به کار میبرند، استدلال به آیهی 15 سورهی غافر است؛ آنها فراز «یلقی االروح... جبرئیل فرستاده میشود» را دال بر عدم ختم نبوت دانستهاند. در پاسخ باید گفت: مراد از روح در این آیه، وحی است و فعل مضارع در این آیه، اصلاً دلالتی بر زمان ندارد تا مراد بهائیان اثبات شود.
علیمحمد شیرازی سرکردهی فرقهی بابیه، ادعای قائمیت و امامت نمود، در حالیکه ویژگیهایی را که در روایات در مورد امام زمان ذکر شده است، واجد نبود. چند دسته روایت در این زمینه وجود دارد که بر عمر طولانی حضرت، غیبت طولانی ایشان، نشانههایی که هنگام ظهور به همراه دارد و... دلالت دارند که علیمحمد هیچکدام را دارا نبود.
از دلایلی که مبلّغان بهائی برای انکار معاد میآورند، این است که قیامتی که مسلمانان به آن اعتقاد دارند، خلاف طبیعت و سنت الهی است! این پندار بهائیان، ناشی از آن است که آنان میرزابهاء را فعال مایشاء و خدای خود میدانند و کسی که إله او، موجود مفلوک و ضعیفی باشد، طبیعی است که قیامت در نظر او غیرمعقول آید.
کسی که ادعای نبوت و نمایندگی الهی میکند، باید نشانههای الهی بودن خود را همراه داشته باشد، از جملهی این نشانهها، آوردن معجزه، صداقت در گفتار و داشتن اخلاق الهی است و این امور در علی محمد باب که مدعی بابیت بود، وجود ندارد. علی محمد باب بعدها پا را فراتر گذاشته و ادعای نبوت و در آخر نیز ادعای الوهیت کرد و در آخر هم توبه کرد.