نقد دیدگاه ابوالفضل گلپایگانی پیرامون انکار قیامت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سران بهائیت وقوع قیامت را، به معنایی که مسلمانان به آن اعتقاد دارند، انکار میکنند و سعی دارند که آیات و دلایل مربوط به قیامت را انکار کنند. مبلّغ معروف بهائی، ابوالفضل گلپایگانی، از سلسله توجیهات و شبهات خود پیرامون انکار و تحریف قیامت، اینگونه مینویسد: «... اما الرجعة و القیامة بالمعنی الذی تعتقده و تنظر الأمم فهی امر غیر معقول إذا هو مخالفٌ للنوامیسِ الطبیعة و مباینٌ للسنن الإلهیه.[1] معنای معروف رجعت و قیامتی که امتها به آن اعتقاد دارند، مخالف ناموس طبیعت و مباین با سنتهای الهی است». بنابراین اگر کسی معتقد به قیامت باشد، بر خلاف اصل و عالم طبیعت معتقد شده و با سنتهای الهی مخالفت کرده است.
اما پاسخ به این استدلال باطل:
اول: همانطور که ایشان میگوید، امتها بر این باورند که عالم آخرت و قیامت غیر از عالم دنیاست، بنابراین اعتراف او به اینکه عالم قیامت غیر از عالم دنیاست، خود حکایتگر این واقعیت است که قیامتی وجود دارد و قیامت با عالم دنیا فرق میکند.
دوم: در قرآن کریم به طور مکرر عالم قیامت، در مقابل عالم دنیا ذکر گردیده است، چنانکه میفرماید: «وَ أُتْبِعُوا فی هَذِهِ الدُّنْیَا لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیَمَةِ أَلا إِنَّ عَاداً کَفَرُوا رَبهُمْ أَلا بُعْداً لِّعَادٍ قَوْمِ هُودٍ [هود/60]؛ و آنها به لعن خدا هم در حیات دنیا و هم در قیامت گرفتار گردیدند، آگاه باشید که قوم عاد به خدای خود کافر شدند، بدانید که قوم عاد و امت هود از رحمت خدا دورند». قرآنی که بهائیان آن را کتاب آسمانی میدانند مدام عالم قیامت را مقابل عالم دنیا ذکر کرده که خود دلیل بر وجود قیامت است.
سوم: این گفته که قیامت و بعثت انسان در عالمی دیگر خلاف نوامیس طبیعت است، سخنی سخیف و بیاساس است، اتفاقاً بعث انسان بر اساس حرکت جوهری و کاملاً هماهنگ و بر منوال سیر طبیعت است؛ زیرا حرکت جوهری، حرکت از نقص به کمال است، نه از کمال به نقص و این حرکت امری است ذاتی و قهری، خلاف آن ممکن نیست و بر طبق آن سیر از کمال به نقص محال است. حاصل سخن این است که انسان به حرکت جوهریه دارای تکامل جوهری است و بر طبق این حرکت جوهری قهری و ذاتی بود.[2]
علاوه بر این نمونههای تاریخی، حکایت از معقول بودن رجعت و قیامت به معنای بعث در جهان دیگر میکند، قصه عُزَیر پیامبر در سوره بقره [3]، داستان اصحاب کهف[4]، و جریان حضرت ابراهیم که از خداوند درخواست نمود صحنهای از احیای مردگان را برای آرامش خاطر ببیند، از جملهی آنهاست.
باید توجه کرد این منطقی که بهائیان در انکار قیامت به کار بردند، منطق مشرکانی است که در مقابل پیامبراکرم و آیین حیاتبخش اسلام، لجاجت به خرج میدادند، چنانکه قرآن کریم از قول مشرکان میفرماید: «ءَإِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَاباً ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ [ق/3] آیا هنگامی که مردیم و خاک شدیم (دوباره به زندگی باز میگردیم؟) این بازگشتی بعید است».
این پندار بهائیان در غیرمعقول بودن قیامت، ناشی از آن است که آنان میرزابهاء را فعال مایشاء و خدای خود میدانند و کسی که إله او، موجود مفلوک و ضعیفی باشد، طبیعی است که قیامت در نظر او غیرمعقول آید. آری اگر آنان موحد بودند و به قدرت مطلقهی الهی اعتقاد داشتند، هرآئینه در امکان قیامت و معاد و وقوع آن لحظهای تردید به خود راه نمیدادند.
پینوشت:
[1]. سراج الدین احمد ولید، البهائیه و النظام العامی الجدید، دمشق: مطبعة الداودی، اول، 1944، ج 2، ص 250.
[2]. امام خمینی، معاد، ص 22-21.
[3]. سورهی مبارکهی بقره، آیهی 259.
[4]. سورهی مبارکهی کهف، آیهی 9 و 20.
افزودن نظر جدید