انحرافات، بدعتها
برخی از صوفیان در لاابالی بودن نسبت به انجام دستورات شرعی معروف بوده تا جایی که برخی حلال و حرام را برای خود بیمعنی میدانستند. اما از عجائب صوفیگری اینکه همین صوفیانی که نسبت به دستورات خدا و پیامبر او بیتفاوت هستند، آنچنان در برابر شیخ و مراد خود مطیع و تسلیم هستند که گویا بنده او هستند تا اینکه بنده خدا باشند.
صوفیان انواع و اقسام توجیه برای ترک شریعت، ذکر کردهاند. اما عجیبترین نوع این توجیهات، این است که مردی صوفی همچون محمد معشوق خود را حائض خوانده است یا اینکه فردی دیگر خداوند متعال را سبب ترک نماز خود میداند و می گوید خداوند از من خواسته است که نماز نخوانم.
صوفیه به جریان خضر و موسی رنگ و بوی عرفانی زدهاند و آن را بهانهای برای مراد و مریدی در سیر و سلوک قرار داده و معتقدند که مرید تا زمانی که مثل موسی اعتراض کند به حقیقت نخواهد رسید. اما عارفی همچون آیت الله جوادی این را اشتباه میداند و معتقد است که موسی وظیفه نداشت به علم باطنی خضر عمل کند و باید به شریعت خود عمل میکرد. لذا نمیتوان کار موسی را اشتباه دانست.
تأویلات ابن عربی از عجیبترین تأویلات صوفیانه است. زیرا حتی بزرگان صوفیه نیز برخی از تأویلات او را باطل میدانند. برخی از محققین نیز روش تأویل ابن عربی را به تفاسیر یهودیان از کتب خویش تشبیه کردهاند. این در حالی است که صوفیان تفاسیر و تأویلات خویش را برخاسته از باطن قرآن میدانند.
بزرگان تصوف خانقاه را مکانی مطهر و مقدس معرفی میکنند و در مقابل آن اعتباری برای مسجد قائل نیستند و ارزشی که برای خانقاه قائلند برای مسجد نیستند و مسجد واقعی را دل اهل خانقاه میدانند و از شرکت در مساجد اجتناب میکنند.
ابن جوزی شروع جریان تصوف را ریاضت نفس و مجاهده دانسته و سیر صوفی را برای رسیدن به جمال الهی سلوکی زاهدانه معرفی کرده است. او معتقد است جریان تصوف در ادامه دچار تلبیس ابلیس شده و به انحراف کشیده شده است. یکی از انحرافات ایشان بازداشتن صوفیان از کسب علم است که موجب انحرافات جدی در بدنه تصوف شد.
یکی از جنجال برانگیزترین تفسیر به رأیهای صوفیه در مورد حضرت یوسف است، که توسط یکی از مشایخ فرقه گنابادیه مطرح شده است. ایشان نظریات مختلفی از دزدی حضرت یوسف را مطرح میکند و گاهی او را متهم به دزدی از سفره پدر یا متهم به دزدیدن مرغی از مادر برای دراویش میکند.
یکی از آیات قرآن که امامت حضرت علی (علیهالسلام) و فرزندان او را اثبات میكند، آیه اطاعت یا اولیالأمر است که تعیین و نصب امام از طرف خداوند صورت میگیرد. در حالی که عدهای از صوفیان از جمله نورعلی تابنده، انتخاب اولیالأمر در این آیه را به دست جماعت مردم دانسته است.
یکی از انحرافات فرقهی صوفیه گنابادیه، مسئلهی ولایت است که خود را صاحب و ولی مردم در زمان غیبت دانستهاند. آنان برای فریب مردم، جهت اطاعت بی چونوچرا و تسلیم محض از اقطاب گفتهاند با سرپیچی از قطب و مراد، تمام عبادات انسان، حبط و نابود خواهد شد.
احترام به دیگران در اسلام بسیار سفارش شده، اما احترام و سکوت در برابر عقاید باطل و انحرافی دیگران، نهتنها سفارش نشده، بلکه باید در برابر اینچنین عقیدهای موضع گرفت. فرقه تصوف برای رسیدن به مقاصد خود و اینکه کسی به عقاید انحرافی آنان کاری نداشته باشد، احترام به عقاید دیگران را لازم دانسته است.
علیرغم اعتقاد بزرگان صوفیه به صلح کل و اینکه همه ادیان و مذاهب در نزد صوفیان یکسان هستند و هیچ کدام منحرف نمیباشند، ملا سلطان معتقد است کسی که مرید قطب نشده و دست بیعت به اقطاب این فرقه نداده است، کافر بوده و در زمره مسلمانان نیست. این سخن ملاسلطان درست نقطه مقابل عقیده صلح کل در مسلک صوفیه است.
یکی از دلایل شاهدباز شدن صوفیان تبعیت بی چون و چرا از مشایخ خود بوده است. ایشان به پیروی از مشایخ خود و با اعتماد به نحوه سلوک ایشان پای در راهی گذاشته که شاید توان آن را نداشته و به این دلیل از صراط حق منحرف شده و به عقایدی همچون شاهدبازی روی آوردند.
برخی از صوفیه که موافق عقیده شاهدبازی هستند، معتقدند عشق مجازی پلی برای رسیدن به عشق حقیقی است. اما مخالفان شاهد بازی نظری مخالف آن را داشته و معتقدند هرچند شهوت در اینگونه از افراد ضعیف شده باشد، اما با تکرار نظر ممکن است فرد به خبائث کشیده شود.
بنا بر فرمایش خداوند در قرآن، اطاعت از امام معصوم (ع) بر همه انسانها واجب است، اما عدهای مانند صوفیان، اطاعت از امام را دستاویزی برای اطاعت از خودشان قرار دادند تا به مقاصد دنیوی خود برسند.