سیر تصوف از نگاه ابن جوزی

  • 1396/10/16 - 11:40
ابن جوزی شروع جریان تصوف را ریاضت نفس و مجاهده دانسته و سیر صوفی را برای رسیدن به جمال الهی سلوکی زاهدانه معرفی کرده است. او معتقد است جریان تصوف در ادامه دچار تلبیس ابلیس شده و به انحراف کشیده شده است. یکی از انحرافات ایشان بازداشتن صوفیان از کسب علم است که موجب انحرافات جدی در بدنه تصوف شد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب- به نظر صاحب‌نظران حوزه تصوف، این جریان از آغاز تا کنون دچار فراز و فرودهایی بوده است که هر یک از محققین به نحوی و از نگاه خاصی بدان توجه داشته‌ و آن را تحلیل کرده‌اند. یکی از کسانی که درباره تصوف سخن گفته است و در این حوزه صاحب آثاری است، ابوالفرج ابن جوزی است. او یکی از علمای اهل سنت بود که دیدگاه انتقادی درباره تصوف داشت و معتقد بود تصوف در ابتدا با سادگی و بعنوان جریانی زهد گرایانه کار خود را در قرن دوم آغاز کرد، ولی به مرور زمان دچار دچار تلبیس ابلیس شده و به همین دلیل دچار انحرافات عدیده شده است. او می‌گوید: «اصل تلبیس ابلیس این بود که صوفیه را از علم بازداشت و به آنها چنان وانمود کرد که مقصود واقعی از شرع، عمل است و بس و چون چراغ علم نزد آنها خاموش شد، ظلمات جهل مسلط گشت و دچار اشتباهات گوناگون شدند. بعضی مقصود از شرع را ترک کامل دنیا شمرده، مال را کژدم دانستند و فراموش کردند که مال برای مصالحی خلق شده است. بعضی مصلحت بدن را کنار گذاشته، مبالغه بسیار به جا آوردند. حتی بعضی هیچ نمی‌خوابیدند. این مردم مقصدشان خوب بود، ولی طریقه وصول به آن غیر پسندیده بود.»[تلبیس ابلیس، ص 173 و 174] هرچند نظر ما با این جوزی کمی متفاوت است، ولی آشنا شدن با نظر او در سیر تصوف خالی از لطف نیست.

پی‌نوشت:
ابن جوزی ابوالفرج، تلبیس ابلیس، ترجمه ذکاوتی قراگوزلو علیرضا، نشر دانشگاهی، تهران، ص 173 و 174

 

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب- برای اینکه روشن شود که تصوف چگونه شروع شد و چه سیری داشته، ناچاریم به نظر برخی از محققین که در این زمینه تحقیق کرده‌اند رجوع کنیم. یکی از آنها ابن جوزی است. هرچند نظر او تام و کامل نیست، اما آشنایی با نظر او درباره سیر تصوف خالی از لطف نیست. او درباره سیر تصوف می‌گوید: «اسم صوفی اندکی قبل از سال دویست هجری پیدا شد و صوفیان آن عهد، سخنان بسیاری در این موضوع گفته‌اند که حاصل آن این است که تصوف عبارت است از ریاضت نفس و مجاهده، برای تبدیل اخلاق رذیله به اخلاق جمیله، از قبیل زهد و حلم و صبر و اخلاص و صدق و امثال آن که در دنیا و آخرت پسندیده است. رویم گفته: همه مردم به رسوم متوسل‌اند، صوفیه به حقایق. مردم خود را به ظواهر شرع مکلف می‌شمرند و این قوم به حقیقت پرهیزگاری و صدق. بلی در اول این قوم اینچنین بودند. بعد ابلیس آنها را فریفته، هر روز تلبیس تازه‌یی برای آنها پیش آورد و در هر قرنی این تلبیس‌ها زیادتر شد، تا آنکه متاخرین آنها متمکن در تلبیس شدند. اصل تلبیس ابلیس این بود که صوفیه را از علم بازداشت و به آنها چنان وانمود کرد که مقصود واقعی از شرع، عمل است و بس و چون چراغ علم نزد آنها خاموش شد، ظلمات جهل مسلط گشت و دچار اشتباهات گوناگون شدند. بعضی مقصود از شرع را ترک کامل دنیا شمرده، مال را کژدم دانستند و فراموش کردند که مال برای مصالحی خلق شده است. بعضی مصلحت بدن را کنار گذاشته، مبالغه بسیار به جا آوردند. حتی بعضی هیچ نمی‌خوابیدند. این مردم مقصدشان خوب بود، ولی طریقه وصول به آن غیر پسندیده بود. بعضی به واسطه کمی علم، مطابق احادیثی رفتار می‌کردند که معنای آن را نمی‌فهمیدند. بعد دسته‌ای پیدا شدند که در جوع و فقر و وساوس و خطرات صحبت داشتند، از قبیل حارث محاسبی که در کتابی در این موارد تصنیف کرد. بعد دسته دیگری آمدند که تغییرات خاصی در تصوف دادند و تصوف را با صفات خاصی از سایر فرق متمایز کردند، از قبیل اختصاص به مرقعه و سماع و وجد و رقص و کف زدن و توجه زیاد به حد افراط در نظافت و طهارت. به تدریج این طریقه نمو کرد و هر شیخی چیزی به آن افزود تا آکه که ادعای رویت خدا کردند و رویت خود را وافی‌ترین علوم شمردند. حتی علم خود را علم باطن گفتند. در حالی که علم شریعت را علم ظاهر نامیدند. بعضی از آنها را گرسنگی و ریاضت‌های سخت به خیالات فاسده داشته، به داعیه عشق و دلباختگی پرداختند. مثل این که شخص صبیح المنظری را در خیال آورده به او عشق بورزند. خلاصه کفرها و بدعت‌ها پدیدار شده، به طرق مختلفه منشعب شدند. بعضی قایل به حلول گشتند، جمعی به اتحاد روی آوردند و همین طور دستخوش تلبیس ابلیس بودند تا ابو عبد الرحمن السلمی کتاب سنن برای آنها نگاشت و بدون استناد به اصول عملی، به تفسیر قرآن پرداخت.»[تلبیس ابلیس، ص 173 و 174] ابن جوزی معتقد است تصوف در آغاز به سادگی سلوک می‌کرده و بعد دچار استحاله شده و به تدریج به منحرف شده است. اما ما می‌گوییم تصوفی که در زمان ائمه معصومین (علیهم السلام) بوجود آمد، همانطور که در احادیث مذمت صوفیه از آنها به بدی یاد شده است، ایشان جریانی انحرافی بوده و حداقل انحراف ایشان سلوک در غیر موضعی بوده است که خداوند برای ایشان ذکر کرده است. به همین دلیل اساس و منشا تصوف با انحراف آغاز شده است.

پی‌نوشت:
ابن جوزی ابوالفرج، تلبیس ابلیس، ترجمه ذکاوتی قراگوزلو علیرضا، نشر دانشگاهی، تهران، ص 173 و 174

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.