انحرافات، بدعتها
محمد اسماعیل صلاحی قطب دراویش گنابادی برای اینکه مقام امامت و ولایت را برای خود و دیگر اقطاب این فرقه ثابت کند، به هر سخن دروغ، خلاف واقع و متضاد و متناقضی دست می زند. صلاحی ادعا می کند که امامت منحصر در 12 امام نیست و تا سالها روایات آن فقط در اهل سنت بوده و بعدا در سیر تغییر و تحولات شیعه در عقاید شیعه گنجانده شده است
در بین تعاریف و دیدگاه هایی که درباره وحدت وجود است، بیشترین نقد متوجه وحدت وجود صوفیانه است که مفاسد زیادی از جمله تأیید گوساله پرستی، ماه و خورشید و سنگ و چوب و بت پرستی است. همچنین اسقاط تکلیف از صوفیان و اعتقاد به جبرگرایی از جمله مهم ترین مفاسد اعتقاد به وحدت وجود صوفیانه مورد نظر ابن عربی است.
صوفیه معتقد است؛ عارف کسی است که خدا را در اشیاء و بلکه در هر شیئ میبیند. در و دیوار و زمین و آسمان همه خدا هستند. گوساله پرستی هم خدا پرستی است. زیر سؤال رفتن رسالت پیامبران الهی از جمله مفاسد نظریه وحدت وجود صوفیانه ابن عربی است که علامه جعفری آن را مخالف روش انبیاء می داند.
محمد اسماعیل صلاحی که خود را قطب برحق دراویش گنابادی میداند سرّی را که قرنها و سالها اقطاب و بزرگان دراویش گنابادی آن را در خفا و در مجالس خصوصی به مریدان خویش القاء کرده اند را در ملأ عام مطرح کرده و آن را فریاد میزند. وی در آخرین صحبت خود ادعای امامت کرده و از آن تعبیر به امام ظاهر کرده و برای آن دو دلیل نقلی و عقلی می آورد.
محمد اسماعیل صلاحی درویش متکبر و پرادعایی که بعد از مرگ نورعلی تابنده ادعای جانشینی و قطبیت در این فرقه را دارد، قطب را واسطه بین خداوند متعال و خلق او میداند و این مسئله را یک امر منطقی میداند و به استناد آیه "لقد وصلنا لهم القول" خود را امام ظاهر معرفی میکند!!!
وحدت وجود ازجمله مسائلی است که حتی در بین خود بزرگان صوفیه نیز چندین دیدگاه مختلف درباره آن وجود دارد. وحدت وجود از نظر برخی صوفیه به معنای حلول و اتحاد است، که امثال بایزید و حلاج می گفتند. برخی دیگر آن را به معنی وحدت شهود میدانستند و گروهی دیگر که از پیروان ابن عربی هستند قائلند که در هستی یک حقیقت بیشتر نیست و بقیه همگی مظاهر و تجلیات آن حقیقت واحدند.
در بحث وحدت وجود آنچه از وحدت وجود، مورد نظر علما و برخی از فلاسفه است با آنچه مورد نظر متصوفه است، بسیار متفاوت بوده و این نشان از به انحراف کشیده شدن مفهوم وحدت وجود، توسط متصوفه دارد. چنانچه علامه مصباح یزدی به نقد وحدت وجود صوفیانه پرداخته است و آن را خلاف عقل و وجدان میداند.
در بین علمای شیعه، شیخ مفید در مبارزه با تصوف ازجمله متقدمان این عرصه به شمار میرود که نقل کننده بسیاری از روایات در مذمت تصوف و برملا کننده بسیاری از انحرافات عملی و عقیدتی در تصوف است. کما اینکه علما و محدثین، روایات و سخنان زیادی را از شیخ مفید نقل کردند.
علامه جعفری ازجمله اندیشمندان و متفکران معاصری بود که انتقادات جدی به مکتب وحدت وجود داشت. وی در کتاب مبدأ أعلی با دلایلی به نقد وحدت وجود پرداخته و مکتب وحدت وجود را مخالف روش انبیاء میداند. وی معتقد است که اختلاف عقائد در عالم بشریت برای این مکتب نامفهوم است.
یکی از این کانونهای جدی که در ایران هدف فراماسونرها قرار گرفت، حلقه های دراویش و زاویه ها و خانقاه های صوفیه بود. علی خان ظهیرالدوله قاجار، داماد ناصرالدین شاه که به جانشینی "صفی علیشاه " رسیده بود، با اخذ فرمانی از مظفرالدین شاه، قبل از صدور فرمان مشروطیت بهطور رسمی انجمن اخوت را تأسیس کرد.
دراویش فرقه صوفیه گنابادی قائل به نماز جمعه نیستند، ولی در طول هفته دو بار اقدام به برپایی مراسمات خود در خانقاه می کنند که یکی از آنها در شب های جمعه است. نورعلی تابنده در راستای پرداختن به اهمیت این مراسم ادعا می کند که مراد از ذروالبیع در آیه شریفه، ترک کسب و کار از شب جمعه است.
ازجمله بزرگترین ادعاهای سران تصوف، ادعای خدایی یا ادعای حلول خداوند در برخی از آنهاست. بایزید بسطامی از شطح گویان تاریخ تصوف را باید بزرگترین مدعی الوهیت به شمار آورد. وی بارها ادعای خدایی یا ادعای حلول خداوند در خود را داشته است. شهید مطهری نیز به این انحراف بزرگان صوفیه اشاره کرده و از حلاج به عنوان یکی از مدعیان خدایی اشاره کرده است.
درحالی که علما و عرفای حقیقی نه تنها شأن و مقامی برای خود در برابر خداوند متعال قائل نیستند بلکه در برابر مردم عادی نیز بسیار فروتن و متواضع هستند ولی اقطاب و مشایخ صوفیه در باب ادعای شأن و مقام برای قطب، هیچ حدّ و حدودی برای خود قائل نیستند و بالاترین مقامات را برای خود متصورند.
متصوفه که تمام مفاهیم دینی را به نحوی تحریف کرده اند، مفهوم توکل را نیز به تحریف کشانده و اعتماد نکردن به اسباب را به معنای ترک کار و کوشش برای امور زندگی دنیوی و اخروی دانسته اند. صوفیان این فضیلت اخلاقی را تا آنجا به انحراف کشیدند که حتی درمان خود را هم خلاف توکل میدانستند.