بهائیت وشیخیه
حسینعلی نوری در بدشت، لقب بهاءالله را بر خود گذارده است. در خصوص علّت نامگذاری او به این نام، احتمالی که معتبرتر است و با ساختار استعماری این فرقه همسویی دارد، این است که میرزا حسینعلی، لقب بهاء را از لقب دولت روستزاری «بهیّه» گرفته، تا ارادت و وابستگی هرچه بیشتر خود را به حامیان روستزاری خویش، نشان دهد.
شخصی بهائی ملقب به بدیع، با خدا خواندن رهبر بهائیت، از مقرّبان او قرار میگیرد، این در حالی است که سیرهی انبیاء الهی و جانشینانشان همواره بر مبارزه با غالیان در حقشان بوده است، اما رهبران این فرقه، نه تنها خود را خدا خوانده، بلکه حتی کسانی را که این ادعای باطل را در مورد ایشان به کار میبردند، نیز مورد تکریم خود قرار میدادند.
بهائیان روایتی نقل کردهاند که حضرت علی (علیه السلام) فرمود: «أنا أصغَرُ مِن رَبّی بِسِنَتَین» و گفتهاند پس از اظهار امر باب، مقصود این روایت روشن شد؛ زیرا باب دو سال از بهاءالله کوچکتر است. در جواب باید گفت: این روایت در منابع شیعی وجود ندارد و کلام، کلام ابن عربی است و در عبارت از واژه «أنا» استفاده شده است که ربطی به باب ندارد.
حسینعلی نوری خود را خدا میداند و بهائیان رو به قبر او نماز میخوانند. وی هدف از خلقت را نیز لقاء خود معرفی کرده و مردم را به خویشتن دعوت مینماید، بهگونهای که اگر کسی وصال او را نطلبد و او را قبول نداشته باشد، اگر چه هزار سال هم تحصیل کرده باشد، باز هم بیسواد و جاهل است و از فیض لقاءالله محروم.
«بیان» کتابی است از علیمحمد شیرازی که بهاءالله آن را بهترین کتاب دانسته و به مریدانش دستور داده که به آن عمل نمایند. مطالعهی بخشی از این کتاب، زیر و رو شدن احکام الهی را به خوبی نشان میدهد. احکام عجیب باب، همهی نجاسات را پاک میکند، کسب علم را حرام میداند، رابطهی زن شوهردار با غیر همسرش را مجاز میشمارد و صدها حکم عجیب دیگر.
در یکی از برنامههای شبکهی نوین تی وی، کارشناس برنامه، فرقهی بهائیت را پیشگام در مبارزه با نظام بردهداری معرفی کرد، در حالی که سران این فرقه، با وضع احکام و تعالیمی، جهاد و دفاع از وطن را منع و زمینه را برای نفوذ هرچه بیشتر استعمارگران بردهگیر فراهم و در سخنرانیهای خود، استثمار بردگان را سبب پیشرفتشان معرفی کردهاند.
فائزه هاشمی چندی قبل با یکی از مدیران ارشد فرقهی بهائیت که تازه از زندان آزاد شده بود، دیدار کرد. وی بهائیان، منافقین و مجاهدین خلق را از دوستان خود دانسته که برای باورهایشان مبارزه میکنند. علیرغم اعتراض مسؤولان طراز اول کشور، وی این رفتار خود را صحیح میداند. این در حالی است که مراجع تقلید، رفت و آمد با بهائیان را حرام میدانند.
عبدالبهاء که به عنوان جانشین پیامبرخودخواندهی فرقهی بهائی مطرح است، برای معصوم جلوه دادن خود، یکی از اقسام عصمت را عصمت موهبتی، که مختص جانشینان پیامبران است، معرفی میکند. این در حالی است که او با عمل نکردن به احکام فرقهی بهائی و مسلمان جلوه دادن خود، حتی بر اساس تعالیم فرقهی بهائی نیز، معصوم به حساب نمیآید.
کسی که با قواعد عربی آشنا باشد، میتواند اشکالات موجود در کتب مقدس بهائیان را پیدا کرده و حتی این موضوع به حدی جالب است که بهائیان بعد از بهاءالله به کتب مقدس و معجزهی ایشان دست برده و غلطهای آن را اصلاح نمودهاند. البته میرزا حسینعلی برای فرار از این اتهام دست خود را پیش گرفته و میگوید: کلام من میزان برای صحت قواعد علوم است.
بهائیان گمراه در یک اقدام جدید بر ضد جمهوری اسلامی ایران، گزارشی 122 صفحهای منتشر کردند و در آن مدعی شدند که اقلیتهای مذهبی در ایران به شدت مورد سرکوب قرار میگیرند، حال آنکه آنچه را که این فرقهی ضاله، نام آن را سرکوب میگذارد، در واقع مجازاتهایی است که طبق قانون برای هر فرد متخلفی در نظر گرفته شده است؛ هر چند بهائی نباشد.
از جمله احکام فرقهی بهائی که در کتاب اقدس ذکر شده و مبلّغان فرقهی بهائی بر آن تأکید بسیار دارند، حرمت بوسیدن دست غیر است. بهائیان در بیان علّت آن، بوسیدن دست را، عادت علمای اسلام معرفی و آن را نشانهی غرور و خودپسندی میدانند. این در حالی است که عبدالبهاء به این حکم پدر خویش بیاعتنا و خود را تافتهی جدا بافته فرض کرده است.
سیمین فهندژ، سخنگوی جامعهی جهانی بهائیان در سازمان ملل متحد، ضمن انتقاد از حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران در خصوص فشارهای ایران بر علیه بهائیان، خواستار این شد که باید به این رفتارها پایان داده شود. این سخن فهندژ بیش از اینکه یک انتقاد باشد، یک زنگ خطر برای دولت است که چه شده که دشمنان حربی از آنها درخواست کمک میکنند.
عبدالبهاء، علت اخراج حضرت آدم و حوا از بهشت را نزاع آنان با شیطان میداند. این در حالیست که خداوند در قرآن، علت اخراج آنان را گوش کردن و اعتماد به دشمن قسم خوردهی انسان (شیطان) معرفی میکند. اما به راستی هدف ذکر این ماجرا توسط عبدالبهاء، روشن ساختن تکلیف ملّتهای عصر خویش، با دشمنان آشکار خود (استعمارگران متجاوز) است.
در یکی از برنامههای شبکه آئین بهائی، علت برخورد پیروان ادیان الهی با دگراندیشان را ایمان غیر متکی به استدلال در ایشان معرفی کرده و خود را در این زمینه از سایر ادیان مستثنی معرفی میکنند. ذکر این ادعا در حالی است که رهبران فرقهی بهائی، در زمینهی برخورد با مخالفین و قطع ارتباط با آنها، گوی سبقت را از پیروان سایر ادیان ربودهاند.