بهائیت وشیخیه
بر اساس تعالیم فرقهی بهائیت، پیروان این مسلک ملزم به رعایت قوانین حکومتی کشورشان هستند. اما با این حال، نه تنها بهائیان به عنوان نماد قانونشکنی در کشورها مبدل شدهاند، بلکه تشکیلات بهائیت نیز از اعمال قانونشکنانهی آنان دفاع میکند! نمونهای از این قانونشکنیها را میتوان در قانونگریزی اعضای این فرقه حتی در زندان مشاهده کرد.
تشکیلات بهائیت برای تحت فشار قرار دادن کشورمان، ادعای نقض حقوق بهائیان در ایران را مطرح میکند. این در حالیست که پیروان بهائیت، بنا به حکم پیشوایانشان، ملزم به رعایت قانون کشور محل سکونتشان هستند. اینک بسی جای تعجب است که نه تنها تشکیلات بهائی، عمل پیروان قانونشکن خود را محکوم نمیکند، بلکه به دفاع از عمل آنان نیز برمیخیزد!
کتابِ بیان مملوِ از غلطهای دستوری است. علیمحمدباب در جواب از غلطهای ادبیِ کتابش میگوید ما باید خودمان را با کتاب تطبیق بدهیم نه اینکه کتاب، خود را با قواعد، تطبیق دهد. در حالیکه این توجیه، با تحدی، سازگار نیست و مگر نباید هر پیامبری با زبان قومِ خودش حرف بزند؟
زمینهای که شیخیه ایجاد کرد دست آویزی شد برای علیمحمدباب که بتواند از این شرایط استفاده کند. یکی از این اقدامات که همواره کنندهی راه برای علیمحمد باب بود، تاویل قرآن بود، به گونهای که محکمات قرآن را هم به تاویل میبردند و دقیقا از همین مورد، علیمحمدباب استفاده نمود و آیات مربوط به قیامت را در مورد ظهور خود استفاده کرد.
روحالقُدُس، واژهای که بارها در منابع بهائی مطرح شده، دارای معانی مختلف و متعددی بوده که به همهی این معانی نقدهایی وارد است. اما گویا بهترین معنایی که بهائیان میتوانند برای روحالقدس در نظر بگیرند، همان معنای است که قرنها پیش، اسلام بدان اشاره کرده که در این صورت، سخن جدیدی نیست که حسینعلی بهاء، ادعای اختراع آن را دارد.
بهائیان مدعیاند بنابه دستور پیامبر خودخواندهی خود، جناب حسینعلی بهاء، از هرگونه توهین و ناسزا (حتی نسبت به دشمنان خود) منع شدهاند. این در حالیست که با نادیده گرفتن توهینهای سرکردگان بهائی به مخالفینشان، مبلّغان بهائی نیز انواع ناسزا و توهین را در حق دیگران (که عمدتاً از شیعیان ایران بودهاند)، به صورت مکرر ابراز داشتهاند.
یکی از نویسندگان بهائی، مطالبی را پیرامون انسانیت از عبدالبهاء نقل میکند. وی مینویسد عبدالبهاء قائل است به اینکه انسان، صورت و مثال خداست و ملاک امتیاز انسانها، کمالات الهی است. از این عبارت نتیجه میگیرد اشخاصی که میزان را رنگ پوست و نژاد میدانند، انسانیت خود را نفی کردهاند. درحالی که بهاء و عبدالبهاء جملات زیادی از این قبیل دارند.
تشکیلات بهائیت توسط استعمار و با هدف تفرقهافکنی مذهبی میان مسلمانان ایران شکل گرفته است. تشکیلات این فرقه در یکی از اقدامات اخیر خود، نشست و برخاستهای علمی مؤسسهی امام خمینی (ره) با سایر ادیان و مذاهب را به باد انتقاد گرفته و با طرح ادعاهای واهی و بیاساس، سعی در بیزار کردن اهلسنت ایران از این مؤسسهی علمی آموزشی داشته است.
مبلّغان بهائی در تبلیغاتشان، با استناد به گفتهی عباس افندی که باید با کل، حتّی دشمنان به نهایت روح و ریحان، محّب و مهربان بود؛ آیین بهائیت را به دور از هرگونه کینه، ناسزا و دُشنام معرفی میکنند. این در حالیست که رهبران بابی و بهائی ایشان، در توهین و دشنام به سایر اقوام، خصوصاً ملّت شریف ایران، گوی سبقت را از هر بَد دهنی رُبودهاند.
جریان استعمار و سلطهطلب که در کشورهای اسلامی، تعالیم عزّتبخش و ظلمستیز اسلام را مانعی جدی در راه تسلط خود بر ممالک اسلامی میدید؛ علمای اسلام (که حافظان این اصول در عصر غیبت به شمار میآیند) را مورد آماج حملات عوامل خود (نظیر بهائیت) قرار داد، تا پروژهی حذف کامل جامعهی روحانی شیعه را از ممالک اسلامی به پیش برد.
در آثار پیشوایان بهائی، پیروان این فرقه همواره به خوشخویی و خوشزبانی با تمامی مردم (چه دوست و چه دشمن) امر شدهاند. در جایی دیگر میخوانیم که بهترین الگو برای جهانیان حسینعلی نوری، پیامبرخواندهی این فرقه است. این در حالیست که خوش خویی و خوش زبانی بهائیان با الگوگیری از رفتار و سیرهی حسینعلی نوری، سازگاری ندارد.
عباس افندی دومین رهبر تشکیلات بهائیت، دولت انگلیس (که نماد ظلم، استعمار و استبداد علیه بشریت است) را به عنوان نماد عدالتورزی و دادگستری میخواند. هرچند که همزمانی ارسال لوح چاپلوسانهی عباس افندی به پادشاه انگلیس با نسلکشی ایرانیان توسط انگلیسیها را نادیده بگیریم؛ چگونه دایهدار نمایندگی خدا، دولتی غاصب و جنایتکار را میستاید!
تشکیلات بهائیت، با انتشار خبری در خصوص شهادت یک شهروند به ظاهر بهائی در زمان جنگ ایران و عراق، سعی بر آن نمود تا بهائیت را دوستدار و فداکار در راه ایران و حکومت ایران را ظالم به آنها معرفی کند. جالب است بدانیم سرکردگان بهائیت، هرگاه کشورمان مورد تجاوز قرار گرفته، پیروان خود را از دفاع بازمیداشتند؛ اما اینک داعیهی وطندوستی دارند!
علیمحمدباب در ادعاهای خود سیری را طی کرد و ادعای خود را از بابیت امام زمان تا الوهیت تغییر داد. او گفته است دعوتِ خود را تدریجی مطرح کردم تا مردم مضطرب نشوند، درحالیکه مردم مضطرب شدند و این توجیه باعث میشود که هیچ انسانی در مورد فرستادگانِ خدا به واقعیت نرسد، چون معلوم نیست که ادعای او واقعیت است یا در حال مماشات کردن است.