چرایی دشمنی بهائیت بر ضدّ روحانیت شیعه
جریان استعمار و سلطهطلب که در کشورهای اسلامی، تعالیم عزّتبخش و ظلمستیز اسلام را مانعی جدی در راه تسلط خود بر ممالک اسلامی میدید؛ علمای اسلام (که حافظان این اصول در عصر غیبت به شمار میآیند) را مورد آماج حملات عوامل خود (نظیر بهائیت) قرار داد، تا پروژهی حذف کامل جامعهی روحانی شیعه را از ممالک اسلامی به پیش برد.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بررسیهای مستشرقانی که از طرف دولتهای استعماری در کشورهای اسلامی مأموریت داشتند؛ پیرامون یک مسئله دور میزند و آن، احساس خطر اساسی از اسلام بوده است. سِرّ این احساس خطر، در احکام و تعالیم اسلام نهفته است. زیرا تعالیم حیاتبخش اسلام، به پیروان خود اجازهی ذلّتپذیری نداده و ایشان را به مقابلهی با ظالمین متجاوز فرا میخواند. از اینرو در آیات قرآن، از مقابلهی مسلمین با ظالمین، دفاع و به آنان وعدهی نصرت داده شده است: «أُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلي نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ [حج/39]؛ به مسلمانان که مورد قتل (و غارت) قرار گرفتهاند رخصت (جنگ با دشمنان) داده شد، زیرا آنها از دشمن سخت ستم کشیدند و همانا خدا بر یاری آنها قادر است».
با در نظر گیری اصل ظلمستیزی در اسلام، استعمار با به کارگیری ترفند مذهبسازی و با هدف شکستن کیان و اقتدار مذهبی، در اوایل قرن نوزدهم میلادی، دست به تحرکاتی در آسیا (خصوصاً) خاورمیانه زد و در اندک زمانی، فرقههایی وابسته به خود را به وجود آورد. سلطهطلبان که در این راه، علمای دین را بزرگترین مانع بر سر راه منافع خود دیده و دریافته بودند که اقتدار ملّت، از ناحیهی مذهب شیعه است و به این نتیجه رسیدند که برای از بین بردن این اقتدار و مقاومت، باید گامی اساسی برداشت.
چرا که حقیقتاً علمای اسلام، به فرمودهی ائمهی اطهار (علیهم السلام)، حافظان دین و ارزشهای اسلامی و پناهگاه مردم در عصر غیبت به شمار میآیند. همچنان که حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در توقیع خود فرمودند: «... وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فیها إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیکمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیهِمْ [1]؛ و اما در حوادث و رخدادهایی که پیش میآید به راویان احادیث ما رجوع کنید، زیرا آنان حجت من بر شما و من حجت خدا بر آنان هستم».
بروز برخی وقایع مهم نظیر: فتواهای شورانگیز دینی (که در جنگهای دورهی قاجار، مردم را به جهاد علیه کفار و متجاوزین تحریک میکرد) [2] و رویدادهایی مانند تحریم تنباکو [3] (که سبب کوتاهی دست استعمارگران از غارت کشورمان میگشت) استعمار را بر آن داشت تا هرچه بیشتر، در برخورد با جامعهی روحانی شیعه و حذف کامل آن، گام بردارد.
لذا از یک طرف با حمایت از جریان شیخیه و اعتقاد به رُکن رابع [4]، فقهای شیعه (که نایبان عام ائمه در عصر غیبت به حساب میآمدند) را هدف تیرهای زهرآگین استعماری خود قرار دادند و از طرفی دیگر، با ایجاد فرقههای نوظهوری همچون بهائیت، اندیشههای اصیل و ظلمستیز اسلام را منسوخ اعلام کردند [5] تا هرچه بیشتر، راه نفوذ و سلطهی خود را هموار سازند.
لذاست که سرکردگان خودفروخته بهائیت و تابعین آنها از زمان تشکیل خود، در مسیر از میان بردن جامعهی روحانی شیعه بسیار کوشیده و در تبلیغات خود مکرراً اعلان میکنند: «بهائیت، به حذف کامل آخوند اعتقاد دارد لذا به قول احمد کسروی، این قشر مفت خور، آخوند جماعت به ضدّیت با بهائیت برخاست».[6]
پینوشت:
[1]. شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمة، تهران: اسلامیه، 1395 هجری قمری، چاپ دوم، ج2، حیث چهارم، باب ذکر التوقیعات الواردة عن القائم (علیه السلام)، ص 484.
[2]. جمعی از مستشرقین، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه کیخسرو کشاورزی، تهران: پوشیل، چاپ اول، 1359، ص 324.
[3]. عباس قدیانی، فرهنگ جامع تاریخ ایران، تهران: آرون، چاپ ششم، 1387، ج 2، ص 432.
[4]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: رکن رابع در نظر شیخیه
[5]. نظیر مقابله با جهاد و دفاع در اسلام و منسوخ و مذموم اعلام کردن آن؛ جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: مقابله با حفظ تمامیت أرضی توسط بهائیت!
[6]. به نقل از خبرگزاری وابسته به تشکیلات بهائیت، موسوم به «بهائی کمپ».
افزودن نظر جدید