3- فرضیّه نیازهاى اخلاقى و اجتماعى

سوّمین فرضیّه اى که در زمینه انگیزه پیدایش عقاید مذهبى مطرح شده، این است که بشر در زندگى فردى و اجتماعى نیازهاى «روانى»، «اخلاقى» و «اجتماعى» دارد که بدون اعتقاد به یک مبدأ بزرگ، قادر، توانا، مهربان، ازلى و ابدى، به طور کامل برطرف نمى گردد، و همین ها او را وادار به قبول چنان اصلى کرده است.
«انیشتین» در بحثى که تحت عنوان «مذهب و علوم» دارد مى گوید:
«هر که مى خواهد جنبشهاى فکرى و نتایج آنها را دریابد باید به خاطر داشته باشد که تمام کوششها و تفکّرات نژاد بشرى به خاطر ارضاى احتیاجات و تسکین دردهاى زندگى بوده است.
«عشق» و «آرزو» دو نیروى شگرف محرّک تمام کوششهاى بشرى و غرض اصلى مبارزات و آفرینش اوست.
گرچه ممکن است پا را از این فراتر گذاشته مقاصد مختلفى براى زندگى بشر ذکر کرد ولى از این دو صورت، خارج نخواهد بود.
پس چه احساس و احتیاجى است که بشر را به مذهب و احساس مذهبى به معناى وسیع کلمه رهبرى نموده است؟
با کمى دقّت معلوم مى گردد که هیجانات و احساسات موجب مذهب، بسیار مختلف و متفاوت است...».
سپس به عامل «ترس» و اثر آن در پیدایش پاره اى از مذاهب قدیم اشاره کرده و در ادامه اضافه مى کند:
«خصیصه اجتماعى بشر نیز یکى از تبلورات مذهب است، انسان مى بیند پدر و مادر، کسان و خویشان و رهبران و بزرگان مى میرند، و اطراف او را خالى مى گذارند، پس آرزوى هدایت شدن، دوست داشتن، محبوب بودن و اتّکا و امید داشتن به کسى، زمینه قبول عقیده به خدا را در او ایجاد مى کند.
این خدا، بخشنده و مهربان است، حفظ مى کند، کاینات را بر سر پا مى دارد، به مخلوقات خود پاداش و جزا مى دهد، خدایى است که نسبت به وسعت دید، معتقدینش را دوست مى دارد، زندگى و قبیله و نژاد را حفظ مى کند، تسلّى دهنده در آرزوهاى سر خورده و خواهشهاى اقناع نشده است، و خدایى است که ارواح مردگان را از فساد و تباهى در امان مى گیرد; این زمینه «عقیده» اجتماعى یا اخلاقى به «خدا» است».(1)
و بعد از ذکر این دو عامل (ترس و نیازهاى اجتماعى یا اخلاقى) اظهار عقیده مى کند که مذهب «یهود» بلکه «مسیحیّت» و «مذاهب شرقى» روى عامل دوّم تکیه داشته، در حالى که بسیارى از مذاهب ابتدایى روى عامل اوّل تکیه دارند و این موضوع را یک گام به سوى تکامل مذهب معرّفى مى نماید.
با این همه، او بعد از ذکر این انگیزه ها، چنین اظهار عقیده مى کند که یک معناى واقعى از وجود خدا وراى این اوهام وجود دارد که تعداد معدودى آن را دریافته اند، سپس اعتقاد خود و دانشمندان بزرگ را به یک نوع اعتقاد مذهبى اظهار داشته و آن را به نام: «احساس مذهبى آفرینش یا وجود» نامیده و در جاى دیگر از آن به عنوان «شکل تحیرّى شعف آور از نظام عجیب و دقیق کاینات» یاد کرده و آن را چراغ راه کاوشهاى زندگى دانشمندان مى داند.(2)
و به این ترتیب بدون این که نام خدا را ببرد، به نظام شگرف و حیرت انگیز هستى اعتراف نموده و ایمان به آن را یک ایمان مذهبى واقعى و محرّک کاوشهاى علمى مى شمارد.(3)
امّا او این مطلب را روشن نساخته که آیا وجود چنان نظام حیرت انگیز و شعف آور را فقط معلول تصادف مى داند؟ یا به خود اجازه نمى دهد که درباره عامل آن بیندیشد؟ و یا آن را مولود یک عقل کل مى شمارد؟ و ...
گفتار او تاب هر یک از این سه احتمال را دارد، اگر چه احتمال سوّم از فردى مثل او قوى تر به نظر مى رسد.
در هر صورت ما  کارى به عقیده شخصى او نداریم، و تنها نظر ما روى توجیه خاصّى است که او از گرایش به مذهب، تحت تأثیر یک عامل اخلاقى و اجتماعى نموده است.
به تعبیر دیگر مى توانیم این فرضیّه را چنین توضیح دهیم:
1ـ انسان در زندگى دردها و آلامى اعمّ از روحى، جسمى، فردى و اجتماعى دارد که گاه از طرق عادّى قابل درمان نیست. براى تسکین این آلام عقیده به یک قدرت مافوق طبیعى اثر انکارناپذیرى دارد.
2ـ انسان در برابر هجوم مشکلات زندگى، که یک فرد به تنهایى قادر به حلّ آنها نیست تکیه گاهى نیرومندتر از آن چه در دسترس او در جهان طبیعت و در اجتماع بشرى است لازم دارد، و ایمان به این تکیه گاه، از نیازهاى روحى اوست.
3ـ انسان از نظر «جسم» و «روح» از تنهایى مى گریزد، در حالى که ادامه زندگى، او را به سوى تنهایى سوق مى دهد، بستگان و دوستان او یکى پس از دیگرى از دست مى روند و جاى خالى آنها در زندگى او، به شکل وحشتناکى وى را در فشار قرار مى دهد.
ایمان به یک مبدأ ازلى و ابدى که حمایت کننده و مهربان است مى تواند تا حدّ زیادى جاى خالى آنها را پر کند.
4ـ مصائب، شکستها و ناکامیها خواه ناخواه در زندگى اغلب مردم وجود دارد; ایمان به یک مبدأ جبران کننده، و ایمان به زندگى جاودان پس از مرگ که میعادگاه همه انسانها باشد، بهترین تسکین دهنده آلام ناشى از این حوادث است.
5ـ ناراحتى وجدان را که به هنگام ارتکاب گناهان و اعمال خلاف پیدا مى شود، مى توان با ایمان به یک مبدأ بخشنده، آمرزنده و مهربان تسکین داد; وجود این ناراحتى همانند نیاز به تسکین آن از طریق ایمان به یک وجود قادر مافوق طبیعى قابل انکار نیست.
مجموع این جهات پنج گانه و مانند آن از نظر روانى، اخلاقى و اجتماعى، نیازهایى در انسان به وجود مى آورد که براى برطرف ساختن این نیازها و تسکین آلام ناشى از آنها، به سوى یک ایمان مذهبى کشیده مى شود.
* * *
1. دنیایى که من مى بینم، ص 53.
2. دنیایى که من مى بینم، ص 56.
3. همان، ص 61.