بحث و بررسى
در این جا باید به دو مطلب توجه کرد:
1ـ بدون شک در مذاهب راستین مسائل ضدّ استعمارى در شکل عقیده، قانون، حکم، اخلاق و آداب، وجود دارد. قیام هر یک از پیامبران در برابر طاغوتها و فراعنه عصر خویش همانند:
الف) طرفدارى نوح(علیه السلام) از قشرهاى محروم جامعه و مبارزه او با فئودالهاى زمان خود:
«( ... مَا نَراکَ إِلاَّ بَشَراً مِثلَنَا وَ مَا نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الُّذینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا); ما تو را جز بشرى همانند خود نمى بینیم و کسانى را که از تو پیروى کرده اند، جز گروهى اراذل ساده لوح مشاهده نمى کنیم»(1).
ب) مبارزه ابراهیم(علیه السلام) با نمرود خود خواه و استعمارگر:
«(اَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِى حَآجَّ إِبْراهیمَ فِى رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ المُلْکَ); آیا ندیدى (و آگاهى ندارى از) کسى [= نمرود] که با ابراهیم درباره پروردگارش محاجّه و گفتگو کرد؟ زیرا خداوند به او حکومت داده بود (و بر اثر کمى ظرفیّت از باده غرور سرمست شده بود)».(2)
ج) مبارزه موسى(علیه السلام) با فرعون و تبعیضات نژادیش:
« (إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلاَ فِى الاَْرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طَآئِفَةً مِنْهُمْ); فرعون در زمین برترى جویى کرد و اهل آن را به گروههاى مختلفى تقسیم نمود، گروهى را به ضعف و ناتوانى مى کشاند».(3)
«(وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَىَّ أَنْ عَبَّدْتَّ بَنِى إِسرائیلَ); آیا این منّتى است که تو بر من مى گذارى که بنى اسرائیل را برده خود ساخته اى».(4)
د) مبارزه پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) با ثروتمندان استثمارگر مکّه، و سپس حجاز و قیصرها و کسراها و اعتراض و انتقاد شدیدى که طبقه مرفّه حجاز به خاطر نزدیک شدنش به طبقات محروم و بى بضاعت از آن پیامبر داشتند:
«(وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ العَشِىِّ...); با کسانى باش که پروردگار خود را صبح و عصر مى خوانند».(5)
هـ) هشدار قرآن در مورد تسلیم نشدن در برابر وسوسه هاى مشرکان:
«(وَ لَوْلاَ أَنْ ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدْتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلا); و اگر تو را ثابت قدم نمى ساختیم (و در پرتو مقام عصمت مصون از انحراف نبودى) نزدیک بود اندکى به آنان تمایل پیدا کنى»(6).
و) تعمیم علم و دانش به تمام طبقات:
«(طَلَبُ العِلْمِ فَرِیْضَةٌ عَلَى کلِّ مُسْلِم); کسب دانش بر هر مسلمانى واجب است» و «(ألاَ إنَّ اللّهَ یُحِبُّ بُغاةَ العِلْمِ); همانا خداوند طالب علم را دوست دارد».
ز) دعوت به جهاد و قرار دادن آن در متن دستورات اسلام:
«(وَ جَاهِدُواْ فِى اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ); و در راه خدا جهاد کنید و حقّ جهادش را ادا نمایید».(7)
ح) فراهم ساختن هر گونه «قوّه» با مفهوم گسترده این کلمه:
«(وَ أَعِدُّواْ لَهُمْ مَّا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة); هر نیرویى در قوّت دارید براى مقابله با آنها [= دشمنان] آماده سازید».(8)
و مانند اینها...، روى هم رفته و حتّى جدا گانه مى تواند دلیلى براى طرفداران این فرضیّه باشد.
2ـ مسأله مهم این است که باید «اثر» و «انگیزه» را از هم تفکیک کنیم، همیشه آثار یک پدیده نمى تواند دلیل بر وجود آن بوده باشد، به خصوص اگر روى قسمت خاص و معیّنى از فواید آن انگشت بگذاریم. به عنوان مثال; انسان به خاطر حسّ کنجکاوى همواره مى خواهد بیشتر بداند و این انگیزه او را به سوى دانشها سوق مى دهد، درست است که این دانشها آثار فراوانى در زندگى او از خود بجاى مى گذارد، ولى گاهى هیچ یک از آنها براى او معلوم نبوده و یا اگر بوده محرّک نبوده است.
و یا این که بسیارند کسانى که فقط به خاطر لذّت جنسى به زندگى زناشویى اقدام مى کنند و نه تنها اثر اصلى آن که بقاى نسل است انگیزه آنها در این کار نیست، بلکه گاهى به فرزندانى که نصیب آنها مى شود به عنوان «اولاد ناخواسته» نگاه مى کنند.
و یا در جنگهاى صلیبى، صلیبیّون هرگز به فکر استفاده از علم و تمدّن مسلمین و اقتباس از آن نبودند، بلکه انگیزه هاى دیگرى آنها را به جنگ دعوت کرد، در حالى که سرانجام اثر مهمّى را که گرفتند، همان اقتباس علمى و فرهنگى بود.
بنابراین آن چه طرفداران این فرضیّه مى توانند در این زمینه ادّعا کنند، این است که مذهب اصیل، به خاطر دعوت به سوى توحید و وحدت کلمه، اثر قابل ملاحظه اى در تشکیل جامعه واحد انسانى از نژادهاى گوناگون و مناطق جغرافیایى مختلف و در نتیجه تمرکز نیروها و مبارزه با فئودالها داشته است، ولى هیچ دلیلى در دست ندارند که این نتیجه انگیزه گرایش به مذهب بوده است، بلکه همان طور که در پایان فرضیّه ها و نظریّه هاى مختلف در زمینه گرایش به مذهب خواهیم دید، مذهب یک ریشه فطرى و نهادى و یک دلیل منطقى روشن در جهان هستى و در جزء جزء موجودات این عالم و چگونگى ساختمان آنها دارد. این نظام خاصّ است که انسان را ملزم به قبول یک عقل کل، در ماوراى جهان طبیعت مى کند، زیرا بدون قبول چنین امرى، تفسیر نظام موجود امکان پذیر نیست; و چون جامعه شناسان مادّى و ماتریالیست حاضر به رها ساختن پایه اصلى مکتب خود نبوده اند این انگیزه واقعى را رها کرده و براى یافتن تفسیر مادّى اصرار دارند.
به هر حال، وجود اثر ضدّ استعمارى در مذاهب راستین قابل انکار نیست و تاریخِ تلاشها و جهادهاى آزادى بخش معاصر در کشور الجزایر و بسیارى دیگر از کشورهاى قارّه آفریقا و حتّى آسیا، گواه آن است; ولى این یک «اثر» است نه «انگیزه» و تمام اشتباه طرفداران این فرضیّه در همین قسمت نهفته شده است.
* * *
1. سوره هود، آیه 27.
2. سوره بقره، آیه 258.
3. سوره قصص، آیه 4.
4. سوره شعراء، آیه 22.
5. سوره کهف، آیه 28.
6. سوره اسراء، آیه 74.
7. سوره حج، آیه 78.
8. سوره انفال، آیه 60.