بهائیت در عصر حاضر
در زمان اسدالله علم، لایحهای به تصویب رسید که بنا بر استدلال امام و علماء موجب نفوذ و سلطهی بهائیت برایران میشد. برطبق یکی از مفاد این لایحه افراد میتوانستند با هر کتاب آسمانی مراسم تحلیف را به جای آورند؛ که باعث به حاشیه کشیدن قرآن و تضعیف اسلام میشد. با هوشیاری امام و علماء این توطئهی شوم در نطفه خفه شد.
استعمار و جریانهای وابستهی ضداسلامی، یکی از مهمترین موانع پیش روی خود را در راستای انحراف عقاید مسلمانان و تسلط بر ممالک اسلامی، تعصب دینی پسندیده در میان آنان مییابند. از این روی، دو جریان وابستهی بهائیت و مسیحیت تبشیری، تمام همّت خود را در مقابله با جمیع تعصبات (خصوصاً تعصب دینی) گسیل میدارند.
سرکردگان بهائی بر خلاف شعارهای نوعدوستی و پرهیز از دُشنام خود؛ شخصیت ضداستعماری سید جمالالدین اسدآبادی را مورد هتاکی قرار دادهاند. اما دشمنی تشکیلات بهائیت با شخصیت سید جمالالدین، ریشه در تفکرات ضداستعماری او دارد. تفکراتی که سرکردگان بهائی به فرمان اَربابان خود، در مسیر مَحو آنها تلاش میکردند.
عباس افندی دومین رهبر تشکیلات بهائیت، دولت انگلیس (که نماد ظلم، استعمار و استبداد علیه بشریت است) را به عنوان نماد عدالتورزی و دادگستری میخواند. هرچند که همزمانی ارسال لوح چاپلوسانهی عباس افندی به پادشاه انگلیس با نسلکشی ایرانیان توسط انگلیسیها را نادیده بگیریم؛ چگونه دایهدار نمایندگی خدا، دولتی غاصب و جنایتکار را میستاید!
با توجه به آنکه تشکیلات بهائی در جامعهی اسلامی مورد استقبال قرار نگرفت؛ لذا در ویژه برنامهای با عنوان «سفر پرفروغ»، سعی بر آن شد تا در ماجرای سفر عباس افندی به آمریکا، جامعهی مسیحی آمریکا مرید وی معرفی شوند. اما با توجه به مقابلهی جامعهی مسیحی با عباس افندی میتوان گفت که برخورد و مخالفت با بهائیت، به تمامی ادیان الهی اختصاص دارد.
تشکیلات فرقهی بهائیت از ابتدای شکلگیری، مواضع متناقض و جانبدارانهای در خصوص صلحطلبی و پرهیز از خشونت اتخاذ کرده است. چرا که تشکیلات این فرقه، در کشورهای مورد تجاوز قرار گرفته، به تبلیغ آموزههای پرهیز از جنگ و سگ خواندن مدافعین وطن پرداخته و در کشورهای جنگطلب، پیروان خود را از اعتراض ساده هم بدانها بازمیدارد!
در یکی از برنامههای شبکه آیین بهائی که به موضوع پرهیز از جنگ و خشونت پرداخته شد، «بهائیت» به عنوان پایانی بر جنگ خشونت معرفی شد. این درحالیست که مسلک بهائی هیچگاه اقدام عملی در خصوص پرهیز از جنگ انجام نداده و تنها دچار شعارزدگی شده است. حقیقت آنست که آموزهی پرهیز از کلّیهی جنگها، برای حمایت از حامیان متجاوزشان بوده است.
در دوران استعمار ملّتها به دست ابرقدرتها، عواملی خودفروخته سعی در هموار کردن مسیر آنها نمودند. از جملهی این افراد، غلام احمد قادیانی در هندوستان و حسینعلی نوری (بهاءالله) در ایران هستند. ادعاهای مشابه آن دو، نظیر نسخ اسلام و نهی از جهاد و دفاع از وطن، حکایت از آن دارد که سناریوی آن دو، به دست یکی و آن هم استعمار نوشته شده است.
استبدادگران جهانی هنگامی که با قدرت مذهبی و تأثیر آن بر جریانهای مقاومت مردمی و مقابله با استعمار مواجه شدند، به فکر پرورش تفکر جدایی دین از سیاست در جوامع اسلامی افتادند. در این راستا تشکیلات بهائیت به عنوان نوکر خوش خدمت آنها، در این زمینه فعالیت دارد. اما باید دانست که تعالیم جامع اسلامی با سیاست عجین گشته است.
عباس افندی در مقام معرفی بهائیان میگوید: هرچند که آنها در میدان نبرد، دلیر و بیمانند هستند، اما مأمورند در مقابل ظالمین گرگصفت، همچون گوسفند باشند. این در حالیست که ما به غیر از قتلعام مردم روستای قلعه طبرسی، شجاعتی از بهائیان سراغ نداریم. همچنین سنّت خداوند همواره بر مقابله با ظالمین استوار است.
مسلک بهائیت در دورهی حکومت پهلوی، بسیار ریشه دوانده و مورد حمایت کامل آن قرار داشت. از این رو پس از انقلاب اسلامی ایران، شرایطی جدید به وجود آمد که سبب محدودیت و در نتیجه ریشه دواندنِ دشمنی مسلک بهائی با انقلاب اسلامی شد. البته این محدودیتها هیچگاه سبب قطع شدن کارشکنی و جاسوسی این تشکیلات برای بیگانگان نشد.
از آنجا که رهبران بهائی، بارها پیروان خود را به اطاعت از حکومتها امر کردهاند؛ بهائیان برای توجیه کارشکنی خود در ایران، اینگونه توجیه میکنند که اطاعت از حکومتها مشورط به عدالت ایشان است و نظام ایران عادل نیست. با بررسی کلام رهبران بهائی به این نتیجه میرسیم که اطاعت از حکومت در آیین بهائی حتی شامل حکومتهای مستبد نیز میباشد.
فرقهی بهائیت، ورود و کارشکنی خود را در عرصهی فعالیتهای سیاسی ایران، از سال 86 و با شروع انتخابات مجلس شوری اسلامی آغاز نمود. این فعالیتها، پس از انتخابات سال 88 ریاست جمهوری، برای ساقط نمودن نظام اسلامی ایران، رنگ تازهای به خود گرفت و کینههای رهبران این فرقه نسبت به نظام اسلامی سرباز کرد و به حرمتشکنی روز عاشورا منجر شد.
پس از روی کار آمدن نظام اسلامی در ایران، فرقهی بهائیت که منافع خود را از دست رفته میدید؛ با توسل به مظلومنمایی، سعی خود را در تحت فشار قرار دادن نظام اسلامی ایران گمارد. از این رو، نظام استکباری غرب، برای از میان رفتن نظام ایران، نقض حقوق جاسوسان بهائی مسلک خود را، بهانهای برای فشارگاه و بیگاه بر این کشور قرار میدهند.