اصول دوازده گانه بهائیت
کارشناس بهائی شبکهی آئین بهائی مدعی شد که فرقهی بهائیت، بر پیروان خود تأکید میکند که در جستجوی حقیقت باشند و چنانچه به باوری غیر از آیین بهائیت برسند، به راحتی میتوانند آئین دیگری را قبول کنند، اما باید دانست فرقهی بهائیت پیروانش را امر به عدم تحری حقیقت و مستبصرین را مورد طرد قرار میدهد.
در یکی از برنامههای شبکه آئین بهائی که به موضوع فرهنگ و تمدن پرداخته شد، کارشناس برنامه برخی محرومیتها در ایران را ریشه در فرهنگ دانست و عملاً نظام را مقصر معرفی کرد. در پاسخ باید گفت که هرچند سیاسیکاری این فرقه را نادیده بگیریم، بازهم فرقهای که سرانش مردم را به دستههای مختلف تقسیم کرده، نمیتواند داعیهدار رفع تبعیضها باشد.
کارشناس بهائی، با بیان اینکه معضل پیشروی ادیان همیشه هویت بر اساس تقابل بوده است، بهاءالله را الگوی از میان بردن هویتهای محدود دانست. در پاسخ میگوییم که اولاً: با بررسی سخنان حسینعلی بهاء، خلاف این ادعا را کشف میکنیم و ثانیاً: رهبران و پیروان بهائی که سازش را میان خود نتوانستند برقرار کنند، چگونه داعیهی جهانی دارند.
کارشناس شبکه تلویزیونی «نوین» وابسته به فرقهی بهائی در برنامه خود، به بررسی موضوع تعصب پرداخته و تعصب را مانع منطق و عقلانیت معرفی میکند، اما آنچه واضح است، فرقهی بهائیت که سرکردگان آن، دستور به قتلعام دگراندیشان میدهند و یا اطلاق انسانیت بر مخالفین خود را جایز نمیدانند؛ بنا به گفتهی این کارشناس، به دور از عقلانیت است.
حسینعلی نوری مدعی است همچون پیامبران، دارای علم الهی است. وی در اظهار نظری میگوید که اگر فلز مِس در معدن و به دور از رطوبت باقی بماند، پس از هفتاد سال به طلا تبدیل میشود. اینک با توجه به واضحالبطلان بودن این ادعا و سرچشمهی واحد علم و دین از خداوند، باید گفت که ایشان در مورد پیامبری و علم خود، دچار توهم شده است.
بهائیان ادعا دارند که بهاءالله، رهبر این فرقه، مبتکر و مروج شعار وحدت عالم انسانی تحت عنوان شهروند جهانی بوده است. اما با بررسی آثار به جا مانده از رهبر این فرقه به این نتیجه میرسیم که نه تنها ایشان مبتکر این شعار نبوده، بلکه حتی از دید او، غیر بهائیان از دایرهی انسانیت خارجاند. لذا اینگونه شعارها فقط عوامفریبی است.
شعار «تعدیل معیشت عمومی» به زعم عبدالبهاء از تعالیم بدیع بهاءالله است که برای رفع فقر و تبعیض، باید به صورت قانون درآید و ثروتمندان ملزم به رعایت آن باشند، از طرفی انفاق و رسیدگی به فقرا یک امر اخلاقی و انسانی است که با اجبار سازگاری ندارد؛ لذا عبدالبهاء برای جمع این دو، به قانون اختیاری روی آورده و عمل به آن را اختیاری میداند.
یکی از اصول دوازدهگانهی بهائیت که ادعا دارند توسط ایشان ابداع شده است «تعدیل معیشت حیات» است. تعدیل معیشت و یا همان عدالت اقتصادی، از ابتدا یکی از دغدغههای اساسی دین اسلام بوده و برای تحقق آن راهکارهایی بیان شده است. این راهکارها را میتوان در سه بخش فرهنگی و اعتقادی، اقتصادی و سیاسی پیگیری کرد.
بهائیان با بزرگنمایی اختلافات مذهبی در سایر ادیان، سعی دارند، فرقهی خود را آئینی به دور از اختلاف جلوه دهند و ادعا دارند: اگر دین سبب اختلاف شود، بهتر است که نباشد! در پاسخ میگوییم: با گذری در تاریخ کوتاه بهائیت، درمییابیم که این فرقه، از بدو تشکیل تا کنون، زمینهساز پیدایش نزاعهای بسیاری، حتی اختلافات درون فرقهای بوده است.
یکی از تعالیم فرقهی بهائیت که به وسیله آن سعی دارند فرقهی خود را مدرن جلوه دهند، لزوم تطابق دین با علم و عقل است. این در حالیست که بعلاوهی اعتراف جناب عبدالبهاء به گرفتن این اصل از اسلام؛ در کلام رهبرانشان، بسیار تناقض در رابطهی میان دین با علم و عقل یافت میشود و روشن میشود که این تعلیم را به رهبر بهائیان، چسباندهاند.
یکی از تعلیم فرقهی بهائیت که بوسیلهی آن خود را از سایر ادیان برتر میدانند، تطابق میان علم و دین است. اما چند اشکال به این ادعا وارد است از جمله اینکه نظرات علمی، پیوسته در حال تحولاند و آیا اگر دانشمندان نظریهی علمی خود را رد کنند، دین هم باید باطل شود! بعلاوه در اسلام بر هماهنگی دین و عقل، بسیار تأکید شده است.
از جمله مسائلی که بهائیان خود را مبتکر آن میدانند و معتقدند تنها با نهادینه شدن تعالیم بهائیت محقق میشود، مسئلهی آشتی ملّی است. در جواب میگوئیم: اولاً: آشتی ملّی حکمی نیست که توسط سران بهائی اختراع شده باشد، بلکه اسلام به حکم عقل بدان امر ارشادی فرموده. ثانیاً: بهائیت با تاریخ کوتاه اما پرخشونت، نمیتواند منادی آشتی ملّی باشد.
عبدالبهاء که خود تعالیم پدر را بیمانند میداند، در جاهای دیگری سخن خود را نقض میکند و به تازه نبودن آن تعالیم اعتراف میکند. مسألهی «تحری حقیقت» نمونهی گویای آن است. وی در جایی مینویسد: «اول تعليم حضرت بهاءالله، تحرّي حقيقت است و بايد انسان تحرّي حقيقت كند...» و در جای دیگر اعتراف میکند که تعالیم پدرش چندان هم تازگی ندارد.
آنچه را که عبدالبهاء، از تعالیم بهائیت به عنوان آموزههای نغز و بدیع بهاءالله برمیشمارد، در واقع از بدیهیات فطری انسانی است که در همهی ادیان الهی به آن اشاره شده است. تحری حقیقت به عنوان نمونه، شاهد گویایی است از این ماجرا، که بهائیان آن را از بدایع خود میدانند، حال آنکه در سایر ادیان الهی به مسألهی حقیقتجویی توصیه شده است.