احکام وآموزه های بهائی
عبدالبهاء موضوع عدم حق عضویت زنان در بیت العدل را از جمله مسائلی دانست که حکمت آن در آینده روشن خواهد شد. بیتردید این توجیه، همان ترفند بهائیان برای فرار از پاسخگویی به تناقضاتشان میباشد. اما بر فرض محال هم که این حکمت آشکار شود، باز مشکلی حل نخواهد شد؛ چرا که بهائیت ادعای تساوی داشت و با آشکار شدن حکمت، باز هم تساوی ایجاد نمیشود.
بهائیان مدعیاند عبدالبهاء با محال دانستن رعایت عدالت میان دو همسر، حکم پدر خود به جواز دو همسری را نسخ کرده و بهائیان در هیچ صورت حق داشتن دو زن را ندارند. این در حالیست که عبدالبهاء در جایی دیگر، رعایت عدالت را امری ممکن ولی دشوار برشمرده و ادعای نسخ و تغییر حکم دو همسری به تک همسری را تهمت بهائیان به خود برشمرده است.
مبلّغان بهائی تحریف حکم جواز دو همسری در بهائیت توسط عبدالبهاء را تبیین تدریجی احکام توسط او میدانند. این در حالیست که این اقدام عبدالبهاء، تشریع حکمی جدید و نه تبیین بوده است. همچنین بر اساس نصوص بهائی، عبدالبهاء حق تشریع و تغییر احکام در بهائیت را نداشته است. لذا این عمل بدون مجوزش، شأنیتش را به عنوان پیشوایی الهی زیر سؤال میبرد!
عبدالبهاء با تمسک به چهار مقدمهی اشتباه، درصدد آن برآمد تا منظور پیامبرخواندهی بهائی از دوهمسری را به یک همسر تحریف کند. او در ابتدا تصریح پدر خود به جواز دو همسری را منکر شده و سپس عدالت را شرط محال جواز این عمل برشمرده است! اما آیا دلیل تحریف سخنان پدر توسط پسر، چیزی جز فریب اذهان عمومی از جانب مدعی پیشوایی الهی بهائیت است؟!
پیشوایان بهائیت، تساوی حقوق زن و مرد را به عنوان یکی از تعالیم اختراعی خود معرفی کردهاند. اما جالب است بدانیم که بر خلاف این شعار، مردها را موظف به پرداخت مهریه به زنها میدانند! از آن عجیبتر اینکه حتی میان زنهای دارای شوهر شهری با شوهر روستایی نیز تبعیض قائل شده و مهریهی زنان دارای شوهر شهری را بیشتر تعیین کردهاند!
عبدالبهاء در توجیهی غیرمستند و غیرمنطقی، اختصاص خانهی متوفی به فرزند بزرگ پسری را به تبعیت از میراث نبوت در پیامبران دانسته و پسر بزرگ را مسئول رسیدگی به امور خانواده معرفی کرده است! اما به راستی اگر پسران بهائی هم به تبع عبدالبهاء از این وظیفهی اخلاقیشان شانه خالی کردند، تکلیف خانوادهی متوفی و شعار پوشالی تساویطلبی چه خواهد شد؟!
پیامبرخواندهی بهائی در کتاب اقدس، خانهی مسکونی را سهم الإرث فرزندان پسری تعیین کرده است. اما عبدالبهاء این حکم پدر خود را تحریف و آن را مختص فرزند بزرگ پسری دانسته است! اما به راستی چگونه میتوان باور کرد که این تحریفِ بدون مبنای عبدالبهاء، هیچ ارتباطی به اینکه او پسر بزرگ پیامبرخواندهی بهائی بوده، ندارد؟!
پیشوایان بهائی در شعارهای تبلیغاتی خود، تأکید بسیاری بر تساوی حقوق زن و مرد داشته و در این راستا، شوقی افندی از این شعار، به عنوان فرصت تبلیغی مناسب برای بهائیان یاد کرده است. این در حالیست که تقسیم نامساوی و بلکه ناعادلانهی ارث میان دختر و پسر در این فرقه، نمونهی بارزی از تناقض در گفتار تا عمل پیشوایان بهائیت است!
مبلّغین بهائی در راستای سرپوش نهادن بر تضییع حقوق زن و دامن زدن به اصل نابرابری میان زن و مرد در این فرقه، مدعی میشوند اسلام به زدن زنان فرمان داده است. این در حالیست که ضرب در آیه به معنای زدن نیست و بر فرض هم که به معنای زدن باشد، طی مراحل ملاطفتآمیز برای احقاق حقوق مرد شرط بوده و زدن باید آرام و به طور ملایمتآمیز باشد.
پیشوایان بهائیت موضوع تساوی زن و مرد را به عنوان یکی از اختراعات خود معرفی میکنند. این در حالیست که اگر مرادشان از تساوی، جنبهی انسانیت باشد که اسلام پیش از بهائیت به آن تصریح کرده است. اگر هم مرادشان از تساوی برخی جنبههای حقوقی و مسئولیتی (مثل تساوی در ارث یا تصدی برخی مناصب) است، که در بهائیت هم، چنین تساوی وجود ندارد!
عبدالبهاء تحقق آموزهی وحدت زبان را عامل از بین رفتن تمامی اختلافات بشر دانسته و گفته است: «چون زبان يكديگر را بدانند سوء تفاهم نماند. جميع با هم اُلفت و محبّت نمايند، شرق و غرب اتحاد و اتفاق كنند». اما با توجه به واقعیت خارجی که شاهد آن هستیم و بر خلاف ادعای عبدالبهاء، همزبانی لزوماً عامل اتحاد و اُلفت نمیگردد.
یکی از تعالیم بهائیت، لزوم اختراع و یا برگزیدن زبانی به عنوان زبان بین المللی میباشد. از اینرو پیشوایان بهائیت، در عین حالی که یادگیری چند زبان را موجب اتلاف عمر دانستهاند، پیروان خود را به یادگیری زبانهای فارسی، عربی، انگلیسی، آلمانی، بدیع، اسپرانتو ترغیب کرده و بیت العدل نیز، اساساً تحقق این تعلیم را به فراموشی سپرده است!
عبدالبهاء، در یکی از سخنرانیهای خود در شهر پاریس (مورخ: 29 نوامبر 1911 م)، وعدهی تکریم زبان اسپرانتو (به دلیل فراگیری آن در آینده) را داده است. اما بر خلاف این وعده، پس از گذشت یک قرن از این پیشگویی، افرادی که به این زبان تکلم میکنند، از دو میلیون فراتر نرفته و حتی بیت العدل نیز مکاتباتش را به زبانی دیگر مینگارد!
پیشوایان بهائی یکی از تعالیم ابداعی خود را وحدت زبان و خط برشمردهاند. اما جالب است بدانیم که بر خلاف این ادعا، پیشوایان بهائی مبدع این اصل نبوده و از طرفی یادگیری یک زبان مشترک برای تمام بشر، خلاف مقتضای عقل است. همچنین پیشوایان بهائی بر خلاف تأکید به یکی شدن زبان و خط، کتابهای خود را به چهار زبان گوناگون نوشتهاند.