تاریخچه
پیامبرنمای بهائیت زمان جهانگیری فرقه خود و برقراری صلح عمومی در دنیا را پس از پایان جنگ های جهانی دانست! از این رو عبدالبهاء هم سال 1335 شمسی را سال تحقق پیشگویی پیامبرنمای بهائیت تعیین کرد! با پایان یافتن دو جنگ جهانی و گذر 66 سال از تاریخ پیشگویی پیشوایان بهائی، نه بهائیت یگانه دین دنیا شد و نه صلحی عمومی در جهان شکل گرفت!
مبلغین بهائی یکی از ویژگی های علی محمد باب را بشارت او به امتداد ظهور پیامبران معرفی می کنند. این در حالیست که نه تنها بشارت دروغین علی محمد باب به امتداد پیامبران پس از اسلام توسط خودش نقض شد، بلکه بشارتش به پیامبر دروغین پس از بابیت هم با بهائیت تطابق نداشت. در نهایت، با ادعای خاتمیت پیامبرنمای بهائی، ریشه بشارات دروغ باب و دلیل حقانیت بابیت و بهائیت زده شد.
چگونه می توان از ظهور ادعای بابیت و پیامبری علی محمد باب، به دروازه انتقال به عصرجدید تعبیر کرد در حالی که دعوت او به بربریت و حتی منع از بهکارگیری علوم رایج عصر خودش، عقبگردی قابل توجه برای بشریت بود؟! به راستی کسی که دستور به نابودی علم، فرهنگ و تمدن داد و بی عفتی را در مسلکش رواج داد، چگونه می تواند الگویی قابل تقدیر باشد؟!
تحلیلگر رسانه ای بهائیت در مصاحبه ای خواستار انتقال درس های هولوکاست به نسل جدید شد تا از تکرار آن جلوگیری کرد. البته ما هم موافقیم که باید تجربیات تلخ گذشته، ماهیت و تفکر جریان ها از جمله بهائیت را به فرزندانمان منتقل کنیم تا از بی اطلاعی آنان سوءاستفاده نکنند و روزهای تلخ دیگری برای آنان رقم نزنند.
عبدالبهاء در حالی علت ماندگاری بهائیت در جهان متلاطم را خطی مشی ثابت خود به عنوان رهبر این فرقه عنوان کرده که در هر زمان با روی کار آمدن قدرت جدید، مسیر و قبله خود را عوض می کرد تا از حمایت قدرت برتر بهره مند گردد. کسی که حتی در ابراز عقایدش هم ثابت قدم نبود و مزورانه آن را تغییر می داد!
تشکیلات بهائیت علت ساخت مقبره جدید عبدالبهاء در شهر عکا و انتقال بقایای جسد او به آنجا، تعلق خاطر او به این شهر، خدمت به مردمانش و شناسایی اش در آن شهر عنوان کرد. این در حالیست که عبدالبهاء به عکا تعلق خاطری نداشته، به جای مردم به اشغالگرانش کمک کرده و تا آخر عمر عقاید خود را مخفی می داشته است!
تشکیلات و رهبران بهائی، بی توجه به خواست و وصیت پیشوایان خود و حتی بر خلاف حکم پیامبرخوانده بهائی در خصوص انتقال اجساد، اقدام به نبش قبر و جابجایی بقایای اجساد پیشوایان خود نمودند. از تشکیلات بهائی گرفته تا شوقی افندی و عبدالبهاء، همگی اقدام به نبش قبر و انتقال اجساد بزرگان بهائیت کرده اند!
تشکیلات بهائیت از یک سو به بهانه منع انتقال اجساد در بهائیت، پیروانش را به تقابل با جمهوری اسلامی در محل دفن اموات فرا می خواند و از سویی دیگر خود اقدام به نبش قبر و انتقال جنازه رهبران بهائیت به شهر و کشوری دیگر، بدون خواست و وصیت آنان می کند!
حادثه غم انگیز ترور سه روحانی شیعه در مشهد الرضا (ع) ما را به یاد سابقه ترور علمای شیعه توسط اسلاف بهائی انداخت. اسلاف بهائیت که بهائیان به نیکی از آنان یاد میکنند، بیرحمانه عالم وارسته شیعه علامه برغانی را در محراب عبادت با سلاح سرد به شهادت رساندند.
مبلّغان بهائی برای ترویج مسلک خود، مدعی تمجید تولستوی از فرقه بهائیت میشوند. این در حالیست که در منابع مکتوب بهائیت، به عدم موفقیت در جذب این نویسنده مشهور اعتراف کردهاند. در ادامه، به بررسی سایر جهات این موضوع میپردازیم:
طیب حاج رضایی به همراه حاج اسماعیل رضایی از فعالان قیام پانزده خرداد در سحرگاه 11 آبان ماه 1342 توسط رژیم پهلوی به شهادت رسیدند. لابی گری بهائیانی چون حبیب ثابت پاسال به دلایل عقیدتی، مانع وساطت علماء برای جلوگیری از اعدام این دو تن شد.
فرقهی بهائیت توسط وابستهی استعمار روس تزار تشکیل شد و خود را دینی جدید و ناسخ تمام ادیان نامید. این فرقه توسط عبدالبهاء مدرن تر جلوه داده شده و شوقی افندی آن را نظام مند کرد. امروزه بیت العدل رهبری عمدهی بهائیان را بر خلاف پیش بینی و خواست پیشوایان بهائی بر عهده دارد.
حسینعلی نوری که وابستگی شدیدی به استعمار داشت، سیاهمشقهایش را به عنوان وحی الهی معرفی نمود و فرقهی بهائیت را تأسیس کرد. پس از او عبدالبهاء رهبری بهائیان را به عهده گرفت و بر خلاف وصیت و پیشبینی پیامبرخواندهی بهائی، شوقی افندی را به جایگزینی برگزید. امروزه هم نهاد نامشروع بیت العدل، رهبری بهائیان را به عهده دارد.
پیدایش عواملی نظیر شکست مقابل استعمارگران، وضعیت اسفبار اقتصادی- اجتماعی و باورهای مسلک شیخی؛ تصور ظهور نزدیک را در توده مردم تقویت کرد. در این میان علیمحمد شیرازی که با ادعای بابیت و مهدویت انحراف خود را شروع، با ادعای پیامبری و خدایی کارش را ادامه داد و پس از دو مرتبه توبه، جهت خواباندن فتنههای صورت گرفته به نام او، اعدام شد.