حکایت عبدالبهاء از اداره بهائیان
علت مادی ماندگاری بهائیت را نه در وحدت رویه و خط مشی ثابت، بلکه در تغییر آفتاب پرست گونه عقاید و سیاست رهبران بهائی می توان یافت.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در یکی از پیام های رسانه تشکیلات بهائی، حکایت نحوه اداره موفق بهائیان توسط عبدالبهاء، با عنوان «مرکز میثاق چگونه جامعه را اداره میکردند؟» به انتشار در آمد. عبدالبهاء در این حکایت، خط مشی ثابت و بدون تغییر خود را عامل به منزل و مقصود رسیدن سلامت بهائیان معرفی کرده است؛ چنان که یونس خان افروخته از عبدالبهاء نقل کرده است: «میدانی من اين امر (بهائیت) را چه قسم (چگونه) اداره میکنم؟ (باطناً عرض کردم من هم همين را میخواهم) فرمودند: من شراع (بادبان) کشتی را محکم می کشم و طناب ها را خوب می بندم و نقطهی مقصود را در نظر می گيرم آن وقت سکان کشتی را با اراده ی قوی محکم نگاه می دارم و به راه می افتم، ديگر طوفان هر قدر شديد باشد و سنگلاخ و کوهستان مخاطره هر قدر در مقابل باشد من خط مشی خود را تغيير نمی دهم و مضطرب نمی شوم تا به مقصد برسم و اگر بنا بود در مقابل هر مخاطره خط مشی خود را تغيير دهم سفينه ی امرالله غرق می شد و به منزل نمی رسيد.»[1]
بسی جالب است، عبدالبهاء در حالی علت ماندگاری بهائیت در جهان متلاطم را خطی مشی ثابت خود به عنوان رهبر این فرقه عنوان کرده که آفتاب پرستتر از او در سیاسیون زمانه اش یافت نمی شد. به عنوان نمونه، عبدالبهاء شعار نوع دوستی، صلح، وحدت عالم انسان و ایران دوستی سر می داد؛ اما در عین حال از استعمار روس تزاری به عنوان بزرگ ترین اشغالگر خاک ایران تمجید کرده و به دعاگویی آن می پرداخت و به پیروانش دستور می داد: «جمع دوستان، به دعای دوام عمر و دولت و ازدیاد حشمت و شوکت اعلی حضرت امپراتور اعظم، الکساندر سوم و اولیای دولت قوی شوکتش اشتغال ورزند.»[2]
او هم زمان به چاپلوسی دشمن روس ها و عاملین نسل کشی ارامنه (به ادعای غربی ها) می پرداخت و در وصف حاکمین عثمانی می گفت: «إلهی إلهی أسئلُک بِتأییداتک الغیبیة و توفیقاتِکَ الصَمدانیة و فیوضاتِکَ الرَّحمانیة... [3]؛ خدایا خدایا، تو را به تأییدات غیبی و توفیقات صمدانی و فیوضات رحمانی خود که دولت عثمانی و خلافت محمّدی را مؤیّد فرما و در زمین مستقر و مستدام دار.»
البته عبدالبهاء بی توجه به ادعای وحدت رویه اش، به محض احتمال شکست و انزوای عثمانی با پشت کردن به آن، قبله خود را تغییر داد و باز هم با زیرپا گذاردن شعار انسان دوستی اش، انگلیس جهان خوار و عامل چپاول کشورها و نسل کشی چند میلیون انسان، از جمله ایرانیان را تحسین کرد و از عدالت آن سخن گفت: «اللّهم أن سرداق العَدل قَد ضَرَبَ أطنَآبَها عَلی هذه الأرض المُقدّسة فی مَشارقها و مَغارِبها و نَشکُرُک َ و نَحمَدک عَلی حول هذه السَلطنة العادِلة... [4]؛ خدایا! خیمههای عدل و داد، ریسمانهای خود را در شرق و غرب این زمین مقدس (فلسطین)، محکم و استوار ساخته است. شکر و حمد میکنیم تو را به جهت رسیدن این سلطنت دادگر و عادل و دولت مقتدر (انگلستان) و نیرومندی که نیروی خود را در رفاه و آسایش مردم و امنیت زمین مبذول داشته است. بار خدایا! پادشاه انگلستان، ژرژ پنجم را با توفیقات رحمانیه خود تأیید فرما و همواره سایه او را بر این اقلیم جلیل، مستدام بدار.»
ادعای خط مشی ثابت عبدالبهاء در حالیست که او نه تنها در سیاست، بلکه در مسائل عقیدتی هم با احساس کمترین خطری قبله خود را تغییر می داد. چنان که از یک سو ادعای جانشینی دینی جدید به نام بهائیت و نسخ اسلام را داشت و از سویی دیگر خود را مسلمان جا زده و در نماز جماعت مسلمانان حضور می یافت![5]
به عبارتی، عبدالبهائی که وحدت رویه و مشی ثابت خود را عامل نجات بهائیان معرفی می کرد، در هر زمان با روی کار آمدن قدرت جدید، مسیر و قبله خود را عوض می کرد تا از حمایت قدرت برتر بهره مند گردد. پس در حقیقت علت مادی ماندگاری بهائیت را نه در وحدت رویه و خط مشی ثابت، بلکه در تغییر آفتاب پرست گونه رهبران بهائی در انتخاب قدرت برتر می توان یافت.
پینوشت:
[1]. یونس افروخته، خاطرات نه ساله عکا، ص 243.
[2]. سلیمانی، مصابیح هدایت، بیجا: چاپ لجنه، بیتا، ج 2، ص 282.
[3]. عباس افندی، مکاتیب، نسخه الکترونیکی، ج 2، ص 312.
[4]. عباس افندی، مکاتیب، مصر: چاپ فرجالله زکی کردی، چاپ اول بسعی فانی، 1921 م، ج 3، ص 347.
[5]. ر.ک: اشراق خاوری، رحیق مختوم، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 131 بدیع، ج 2، ص 171.
افزودن نظر جدید