کشف و کرامت
سرسپردگان اهل حق برای پیروی از آیین یاری بر متون کلامی پیران و بزرگان خود استناد میکنند درحالیکه متون کلامی این فرقه، گفتار و سروده هایی از پیران و پیشوایان آیین یاری است و آنان نه پیامبر بودهاند و نه امام معصوم و نه معیاری برای صحت و سقم منظومههای آیینی ارائه کردهاند.
گاهی مکاشفهای که برای انسان رخ میدهد رحمانی و گاهی شیطانی است که یکی از ملاکهای تشخیص و تمایز بین این دو مکاشفه، عقل است که محتواى مکاشفهی رحمانى کاملا با عقل سازگار بوده و از وهم و بلند پروازىهاى نامعقول و خیالبافى برکنار مى باشد.
صوفیان نخستین تا قرن چهارم توجهی به مساله کرامت نداشتند و کرامات را فقط بعنوان گواهی برای یقین قلبی در سیر و سلوک تلقی میکردند. اما وقتی که صوفیه به شخص محوری روی آورد و توجه به اولیاء در میان صوفیه به مسالهای اساسی مطرح شد، انحرافات مبنایی ایشان کلید خورد و توجه ویژه به کرامات اولیاء از جمله انحرافات اساسی صوفیه شمرده شد.
برخی سوال میکنند اگر دراویش برحق نیستند، نباید از قدرتهای معنوی هم برخوردار باشند. در پاسخ باید گفت منشا کارهای خارق العاده گاهی رحمانی است و گاهی شیطانی و خداوند پاسخ زحمات مومنان و کافران را میدهد. بنابراین هر کس که برای هدفی تلاش کند به آن میرسد، حتی اگر هدف وی کسب نیروی شیطانی باشد.
در مکاشفاتی که برای عدهای رخ میدهد گاهی این مکاشفه، رحمانی است که یکی از ملاکهای رحمانی بودن، سازگاری آن با عقل انسان است و گاهی مکاشفه، شیطانی است که از قوه وهم و خیال فرد تأثیر میگیرد، لذا کرامات و مکاشفات خرافی و عجیبی که برای عدهای از صوفیان نقل شده، شیطانی بوده که تأثیر مستقیم از وهم و خیال آنان دارد.
برخلاف برداشت عامیانه که کشف و کرامت را مترادف هم دانسته و موجب سوءبرداشت از آنها گردیده، این دو با هم تفاوت دارند. زیرا کشف از مقوله کرامت نیست. و منشا کرامت می تواند هم الهی باشد هم شیطانی. پس هر کرامتی موجب اثبات حقانیت افراد نمیشود، چرا که ممکن است منشاء آن شیطانی باشد.
امروزه کسانی هستند که با علم کردن کشف و کرامت سعی دارند عدهای را دور خود جمع کنند تا به مقاصد خود دست یابند ولی باید دانست که منشا تمامی کشف و کرامات الهی نیست، بلکه منشا برخی از کرامات شیطانی است. بنابراین اصل، کرامت نمیتواند دلیل بر حقانیت اشخاص باشد و به صرف داشتن کرامت نمیتوان عنان کار خود را به دست صاحب کرامت سپرد.