بهائیت وشیخیه
بهائیان برای اثبات آیین خود مجبورند شعارهایی را عَلَم کنند که غیرت دینی را کمرنگ میکند، لذا از جمله تعالیمشان ترک تعصبات جاهلی است که شامل تعصب دینی، ملی، ناموسی و... است. بر اساس آنچه در کتاب اقدس آمده، هیچ پیامبری خاتم النبیین نیست و ذکر این نام از سوی مریدان او صرفاً از جنبهی تعصب جاهلی است. پس هر کسی میتواند ادعای نبوت کند.
وقتی فرقهی ضالهی بهائیت تمام مراسمات خود را بر اساس تقویم بدیع، که خود سراپا اشکال است، برگزار میکند، چرا جشن تولد میزرا حسینعلی نوری و علی محمد شیرازی را در اول محرم الحرام میگیرد؟ نکتهی اساسی همین است که بهائیت دنبال عقدهگشایی است و میخواهد همیشه خود را به ارباب انگلیس وفادار نشان دهد.
عبدالبهاء در جمع سیاهپوستان آمریکا، میگوید: شما باید بسیار ممنون سفیدپوستان آمریکا باشید که سبب آزادی شما شدند! در پاسخ به این اظهارات باید گفت: همین غربیها، که عبدالبهاء دم از عدالتشان میزند، با رفتاری وحشیانه، آفریقاییها را برای بردگی به آمریکا بردند و حال که اندکی از حقوق ایشان را به رسمیت شمرده، عادل به حساب میآیند!
بهائیت سن تکلیف دختران و پسران را 15 سالگی میداند. هر ادعایی زمانی پذیرفته است که دقیقتر از آنچه باشد که قبلاً عنوان شده و این امر در این ادعای دروغین مراعات نشده؛ چرا که در اسلام سن بلوغ دختران، کمتر از پسران عنوان شده؛ چون دختران از نظر جسمی و عقلی رشد سریعتری دارند، لذا قابلیت تکلیفپذیری ایشان است که اسلام چنین فرموده است.
عباس افندی، دومین رهبر فرقهی بهائی، یکی از تعالیم پدر خود را صلح عمومی معرفی کرده و در این خصوص، نزاع با دشمن و حتی دشمنی با شیطان را جایز نمیداند. اینها همه در حالی است که او در «رساله مدنیه» خویش، خواستار خرید تسلیحات مدرن غربی برای ایران شده و در برخی موارد، کشورگشایی را امری نیک معرفی میکند!
حسینعلی نوری علیرغم اینکه در کتابهایش به مسألهی خاتمیت اعتراف میکند، اما در ایقان ضمن آوردن لقب «خاتم الانبیاء» برای پیامبر اسلام، برای اثبات ادعای باب و بعدها ادعای خودش، دست به توجبه و تأویل دو کلمه «اول و آخر» میزند و بر این اساس ادعای نبوت هرکسی بعد از پیامبر اسلام را ادعایی حق و درست میداند.
در طول جنگ جهانی اول، به رغم اعلام بیطرفی ایران در این جنگ، برخی از شهرهای ایران از جمله همدان، به اشغال روسها درآمد. پس از اشغال این شهر، بهائیان همدان برای سربازان قاتل روسی جشن و پایکوبی کردند. پس از شکست روسها در همدان و جایگزینی آنها با ارتش غاصب عثمانی، بهائیان دقیقاً همین بازی خیانتکارانه را در مقابل ایشان انجام دادند.
علی محمد شیرازی، بر ختم نبوت و رسالت توسط پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و همچنین عدم نسخ اسلام الی یوم القیامه تأکید کرده است و ادعای هر کسی را که پس از نبی مکرم اسلام دعوی پیامبری کرده باشد، باطل و بیاساس خوانده است، لذا هم خودش را و هم افراد پس از خود را کذاب و دروغگو میداند از جمله بهاءالله.
کارشناس بهائی شبکهی آئین بهائی مدعی شد که فرقهی بهائیت، بر پیروان خود تأکید میکند که در جستجوی حقیقت باشند و چنانچه به باوری غیر از آیین بهائیت برسند، به راحتی میتوانند آئین دیگری را قبول کنند، اما باید دانست فرقهی بهائیت پیروانش را امر به عدم تحری حقیقت و مستبصرین را مورد طرد قرار میدهد.
هرچند اثبات نبوت بهاءالله مبتنی بر نفی مسأله خاتمیت پیامبر توسط بهائیان است، اما کسانی به این مطلب شهادت میدهند که بهائیت وامدار آنان است. از جمله آنها سید کاظم رشتی است که بهاءالله، او و احسائی را «نورین نیرین» معرفی میکند. لذا با توجه به اذعان این افراد به مسأله ختم نبوت دیگر جایی برای اثبات ادعای بهائیان وجود نخواهد داشت.
یکی از احکام ظالم پسند و استعمار پسند فرقهی بهائی، محو حکم جهاد است. با بررسی آثار فرقهی بهائی در مییابیم که منظور فرقهی بهائیت از نسخ جهاد، صرفاً جنگهای تجاوزگرانه نبوده، بلکه منظور این فرقه، کلّیهی جنگها، حتی دفاع مقدس در برابر بیگانگان و مهاجمان میباشد. در نتیجه هدف این فرقه مقابله با حس میهن دوستی است.
مهمترین چیزی که میتواند برای اثبات ادعای نبوت بهاءالله به کار بیاید، خدشه وارد کردن به مسألهی خاتمیت پیامبر اسلام (صلوات الله علیه) است، اما این مسأله از زبان شیخ احمد احسائی چنان اثبات میشود که جای هیچگونه توجیهی باقی نمیماند. اگر بهائیت نخواهد آن را بپذیرد، شیخ احمد را که مبشر باب است، زیر سؤال برده است.
در یکی از برنامههای شبکه آئین بهائی که به موضوع فرهنگ و تمدن پرداخته شد، کارشناس برنامه برخی محرومیتها در ایران را ریشه در فرهنگ دانست و عملاً نظام را مقصر معرفی کرد. در پاسخ باید گفت که هرچند سیاسیکاری این فرقه را نادیده بگیریم، بازهم فرقهای که سرانش مردم را به دستههای مختلف تقسیم کرده، نمیتواند داعیهدار رفع تبعیضها باشد.
با بررسی اوضاع زمانه و تفکرات شیخ احسائی، رگههایی از اخباریگری را در خط مشی فکری او میتوان یافت. هرچند شیخ از چند نفر از علمای عصر خویش اجازه اجتهاد میگیرد، اما در اعتقادات پیرو اخباریون است و در صورت برخورد به خبری که توجیه عقلی ندارد، آنرا تفسیر و توجیه مینماید و همین امر سبب تکفیر وی از سوی علمای عصر میشود.