دیدگاه متناقض عبدالبهاء، پیرامون صلح و جنگ!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عباس افندی، ملقب به عبدالبهاء و دومین رهبر فرقهی بهائی، یکی از تعالیم فرقهی پدر خویش را صلح عمومی معرفی میکند. وی در این خصوص میگوید: «تعلیم یازدهم حضرت بهاءالله، صلح عمومی است و تا علم عمومی بلند نگردد و مَحکمه کبرای عالم انسانی تشکیل نشود و جمیع امور ما به الاختلاف دول و ملل در آن محکمه، قطع و فصل نگردد، عالم آفرینش آسایش نیابد...».[1]
عباس افندی در زمینهی رفع جدال و مخاصمه، پا را فراتر از حد فهم خویش گذاشته، چنانچه حتی نزاع و دشمنی با شیطان را امری مذموم و جایز نمیداند: «ملاحظه کنید که حضرت آدم و سائرین در جنّت بودند، به مجرد (صِرف) آنکه در جنّت عدن میان حضرت آدم (علیه السلام) و شیطان، نزاعی حاصل گشت، جمیع از جنّت خارج شدند تا آنکه نوع انسان عبرت گیرد و آگاه شود که نزاع و جدال، سبب حرمان است حتی با شیطان، لهذا در این عصر نورانی به موجب تعالیم الهی، حتی با شیطان، نزاع و جدال جائز نه». [2]
به راستی که عجیب است، عباس افندی از یک سوی دم از صلح و آشتی، حتی با شیطان میزند و از سویی دیگر در «رساله مدنیه»، دقیقاً در منطقی معارض با آنچه تا به حال از او شنیدیم، روبهرو میشویم. افندی در این رساله، یکی از لوازم اصلاحات لازمه در کشور ایران، جهت ترقی و پیشرفت را در این مییابد: «هیئت عسکریه را که فیالحقیقة فدائیان دولت و ملّتاند و جانشان در کل احیان در معرض تلف از ذلّت کبری و مسکنت عظمی نجات داده، در ترتیب مآکل و مشربشان تنظیم البسه و مساکنشان کوشیده و در تعلیم فنون حربیه به صاحبان مناصب عسکریّه و در تدارک اکمال مهمّات و آلات و ادوات ناریّه، کمال سعی و اهتمام را مبذول داشتن از افکار سقیمه است».[3]
عباسافندی که از یک سوی دم از صلح و دوستی با دشمن میزند: «باید با کُل، حتی با دشمنان، به نهایت روح و ریحان، مُحبّ و مهربان بود و در مقابل اذیت و جفا، نهایت وفا را مجری دارید و در موارد ظهور بغضا، به نهایت صفا معامله کنید» [4] و از سویی دیگر، خواستار تهیّهی تسلیحات جدید غربی (تفنگ هنری مارتی و توپ کروپ) و جایگزینی آن با تسلیحات قدیمی در ایران میشود.[5]
حتی خاطر نشان میسازد که جنگ و جهانگشایی، امری ممدوح و گاه بنیان صلح و آشتی است: «بلی، جهانگشایی و کشورستانی ممدوح و بلکه در بعضی اوقات، جنگ بنیان اعظم صلح است و تدمیر سبب تعمیر، مثلاً شهریار بزرگواری، اگر در مقابل عدوی باغی طاغی صفّ جنگ بیاراید و یا آنکه به جهت جمع شمل هیئت و ممالک مشتّته پاکنده، سمند همّت را در میدان جلادت و شجاعت برانگیزد، خلاصه محاربهاش مبنی بر نوایای صالحه باشد، فیالحقیقة این قهر عین لطف و این ظلم، جوهر عدل و این جنگ بنیان آشتی است».[6]
آری؛ حکایت عباس افندی و یا همان عبدالبهاء، حکایت قسم حضرت عباس و دم خروس است.[7] او در یک جا دم از ترک مخاصمه حتی با دشمن میزند و در جایی دیگر، خرید سلاح و اشغالگری را نیک میشمارد!
پینوشت:
[1]. عباس افندی، خطابات، مصر: به همّت فرجالله زکی الکردی، چ 1، 1921 م، ج 2، ص 150.
[2]. عباس افندی، مکاتیب، بیجا: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 121 بدیع، ج 4، ص 150.
[3]. عباس افندی، رساله مدنیه (الاسرار الغیبیة لأسباب المدنیة)، نسخه الکترونیکی، ص 7.
[4]. ر.ک: عباس افندی، منتخباتی از مکاتیب عبدالبهاء، هوفهایم آلمان: لجنه نشر آثار امری به لسانهای فارسی و عربی، تهیه و تنظیم: مرکز جهانی بهائی، چ 1، 2000 م، ج 1، ص 19.
[5]. عباس افندی، رساله مدنیه (الاسرار الغیبیة لأسباب المدنیة)، نسخه الکترونیکی، ص 13.
[6]. همان، ص 29.
[7]. ضرب المثل برای شخصی که حقیقتی آشکار را کتمان میکند.
افزودن نظر جدید