وصیت پیامبر
قبل از رحلت پیامبر اکرم، ایشان درخواست قلم و کاغذ کردند، برخی از صحابه، مانع از این درخواست شدند و سخنان نابهجایی گفتند، طوریکه پیامبر اکرم ناراحت شدند و دستور دادند که از کنار بسترش بروند. برخی علمای اهل سنت گفتهاند که آن حضرت میخواست جانشین پس از خود را معین و به اسم او تصریح کند، تا پس از وی نزاع و فتنه برپا نشود.
خداوند و پیامبر، امر وصیت را به تمام مسلمانان، تاکید میکنند؛ همچنین عایشه و حفصه و عبدالله بن عمر به خلیفه دوم گوشزد میکنند که به فکر امت پیامبر باشد، و معاویه برای بیعت گرفتن برای یزید گفت: «از این واهمه دارم که امت محمد را برای پس از خود همچون گلهی بدون چوپان واگذارم.» اعتقاد به عدم تعیین جانشین، اهانتی است به رسول خدا که آن حضرت به اندازهی این افراد به فکر امت خویش نبود.
اهل سنت معتقدند که پیامبر اکرم جانشینی را برای خود انتخاب نکرده و شیعه معتقد است که پیامبر اکرم، حضرت علی (علیهالسلام) را در مناسبتهای مختلف به عنوان جانشین خود به مردم معرفی کرده است. جامعهی اسلامی در روزهای پایانی عمر شریف پیامبر اکرم با چالشها و تهدیدات داخلی و خارجی روبرو بود؛ ابن خلدون، نیز آورده است: «محال است پیامبر اکرم جامعه را بدون رهبر و سرپرست رها کرده باشد و با این کار، عامل درگیری میان مردم و سیاستمداران را فراهم ساخته باشد.»
بین شیعه و سنی این اختلاف وجود دارد که آیا پیامبر اکرم برای بعد از خود جانشینی را انتخاب کرده است یا خیر؟ به اعتقاد اهل سنت، پیامبر این امر را به عهده مردم و شورا گذاشته است، اما این نظر با توجه به آیات و روایاتی که به نوشتن وصیت توصیه شده است و اینکه حضرت نیز از زمان رحلت خود باخبر بودهاند و همگان را آگاه ساخته بودند، منافات دارد.
برخی از صحابه در كنار بستر بيمار پيامبر، از نوشتن وصيت ایشان جلوگيری کردند، که با این کار چند مخالفت آشكار قرآنی انجام دادند: مخالفت با آيهای که سخنان پیامبر را جز وحی نمیداند؛ مخالفت با آیه تبعیت از رسول خدا؛ مخالفت با آیه بلند نکردن صدا در محضر پیامبر؛ مخالفت با آيه رضایت کامل به داوری پیامبر و نهی از اذیت پیامبر، و با این کار موجبات گمراهی امت اسلام را سبب شدند.
پیامبر اسلام از زمان بعثت تا آخر عمر شریفشان در مناسبتهای مختلف، حضرت علی را وصی و جانشین خود معرفی کردند تا امت بعد ایشان گمراه نشود، حتی خلفای غاصب هم این نکته را میدانستند؛ تاریخ گواه است که آنان در جریان غدیرخم به امیرالمؤمنین تبریک گفتند اما بعد رحلت پیامبر، حق ایشان را غصب کردند.
در روایتی که از ابن عباس نقل شده است. شخص خلیفه دوم صراحتا اعلام می داد که پیامبر در آخرین لحظات عمرش می خواست نام علی را به عنوان خلیفه مسلمین بنویسد ولی من مانع شدم.
فرقهی یمانی بعد از سال 2006 به چهار فرقه ضد همدیگر تبدیل شده و هرکدام از آنها دیگری را کافر میخوانند. مکتب نجف، رایات السود، گروه احلاس و جیش الغضب چهار شاخهای هستند که از دل فرقهی یمانی دروغین بیرون آمدهاند که هرکدام از انصار احمد بصری جزء یکی از این فرقهها میباشند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آخرین لحظات حیات شریف خود و در بستر شهادت، درخواست قلم و دوات نموده تا وصیتی بنویسد که از گمراهی امّت پیشگیری نماید، امّا گروهی از صحابه به سرکردگی عمر بن خطّاب مانع از این اقدام حضرت گردیده و با اهانتی زشت، آن حضرت را متهم به هذیانگویی نمودند که تفصیل بیشتر آن را در ادامه میخوانیم: در این که پیامبر قصد نوشتن...