نقد کتاب مقدس
مسیحیان برای اثبات اینکه یوحنای حواری، نویسنده انجیل یوحنا است، دلایلی از درون و بیرون متن میآورند. دلیل برون متنی، سخن ایرنئوس از پلیکارپ است که به خاطر نداشتن سند قابل اعتنا، مردود دانسته شده و دلیل درون متنی هم فقرهای از انجیل یوحناست که آن هم بعدها اضافه شده و جزء متن اصلی نیست.
برخلاف ادعای مطرح شده، داستان مسیح در انجیل از داستان ایشان در قرآن معقولتر نیست و ابهامات زیادی را ایجااد میکند، برخی از کتب اپوکریفایی نیز نقلهایی دارند که شبیه قرآن است و حتی برخی معجزاتی که قرآن برای مسیح نقل میکند را ذکر کردهاند.
صحبت روی دو هامان است، یکی در دربار فرعون و دیگری در دربار هخامنشیان که پانصد سال فاصلهی تاریخی بین حیات این دو وجود دارد، اگر ادعا شود هامان نامی ایرانی است چرا وزیر فرعون این نام را داشته، پاسخ میدهیم هامان در کتاب مقدس، خود اصالتی عمالیقی دارد که به واسطهی آشنایی با نجوم، وارد دربار هخامنشیان شده، پس این اسم اصالت ایرانی ندارد.
محققین در اینکه بخشهای عهد قدیم آنچنان که اعتقاد رایج است، اشکالاتی وارد میکنند، برخی معتقدند تورات کنون هیچ ارتباطی با تورات موسی ندارد، چرا که طبق اعتراف خود عهد قدیم، این کتاب در زمانی سوخته و یا مفقود شده، عدهای دیگر براین نظرند که بخشی را موسی و بخشی را نویسندگان دیگر نگاشته اند و اعتقاد دیگر نظریهی چهار منعی بودن تورات است، اسپینوزا و هاببز، اولین کسانی بودند که اعتبار تورات را زیر سوال بردند، و امروزه به نظر اکثر محققین، نویسدگان عهدقدیم افراد دیگری هستند، در مورد عهد جدید هم باید توجه داشت که در آغاز تاریخ مسیحی، اناجیل و رسالههای فراوانی نگاشته شد و در سال 397 و شورای کارتاژ تصمیم به اعتبار بخشیدن به کتب موجود گرفته شد، بجز رسالات پولس، در اینکه نویسندگان کتب عهدجدید چه کسانی هستند، اختلاف شدیدی وجود دارد.
این سوال نشان از یک پیشفرض اشتباه است و آن اینکه صحت قرآن نیز مانند تورات و انجیل وابسته به کتابت و نسخه برداری و وجود یک نسخهی اصلی است، حال آنکه اعتبار قرآن به صورت سنت شفاهی و سینه به سینه و تواطر آیات اثبات میگردد.
یکی از بخشهای عهدجدید، رساله به عبرانیان است که علی رغم بیان مسائل مهم الهیاتی اما نویسندهی آن نامشخص و مبهم است، البته برخی نویسندهی آن را پولس میدانند اما با توجه به تاریخ نگارش آن و مقایسه با تاریخ کشته شدن پولس و تفاوت در سبک نگارش این احتمال قویا رد میشود و این سوال را ایجاد میکند که چگونه میشود کتابی که نویسندهی آن مشخص نیست تقریبا دو هزار سال به عنوان منبع الهیاتی یک دین قرار گیرد.