مرکز بهائیت در ایران
مرتضی اسماعیل پور با چراغ سبز بیت العدل، در حالی از آشوب و براندازی در ایران حمایت کرد که بنابر تأکید متون بهائی، بهائیان حق اعتراض به حاکمین را ندارند. البته وقتی تشکیلات بهائیت رسماً به دنبال پیشبرد گفتمان نفرت و فشار حداکثری در سازمان های بین الملل علیه ایران (به بهانه دفاع از بهائیان) است، دیگر چه جای انتقاد از مزدوران این تشکیلات است؟!
مرتضی اسماعیل پور در حالی خواستار اعتراضات خشن پس از تغییر نوع پرداخت یارانه در ایران شد که با توجه به قرائنی نظیر سکوت تأیید گونه، سابقه مواجهه بهائیت با فتنه گری و خشونت طلبی در ایران، بر باد رفتن آرزوی سلطه بهائیت بر ایران توسط جمهوری اسلامی و تفکر خشونت گری پیشوایان بهائی در می یابیم که این خواست، خواست واقعی نهاد رهبری بهائیت است.
تشکیلات بهائیت در حالی جرم فرهاد فهندژ را باور به بهائیت معرفی می کند که او از مبلغین فعال و رهبر تشکیلات غیرقانونی بهائیت در گرگان بوده است. کسی که محکومیت او در دهه شصت نتوانست از امتداد فعالیت های غیرقانونی اش جلوگیری کند. این در حالیست که هم به حکم پیشوایان بهائی و هم تعهد تشکیلات بهائی، بهائیان می بایست به قانون ایران پایبند باشند.
فرهاد فندژ در سال 1362 به شش سال زندان به دلیل فعالیت های ضداسلامی و رهبری تشکیلات غیرقانونی بهائیت محکوم شد. او پس از آزادی هم دست از فعالیت های ضداسلامی و ضدانقلابی خود برنداشت و فعالیت های گذشته اش در گرگان را دنبال کرد. تشکیلات بهائیت از این مجرم که حتی به حکم پیشوایانش در خصوص اطاعت از حاکمین پایبند نبوده، نماد مظلومیت بهائیان ساخته است.
بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی، حقوق اقلیت ها در ایران محترم شمرده شده است. اما بهائیتی که به حکومت دینی در ایران خرده میگیرد، خود به دنبال برپایی حکومت شبه دینی و آپارتاید خود است.
هرچند تشکیلات بهائیت بر خلاف شرط قانون اساسی، علیه اسلام و انقلاب اسلامی توطئه داشته و سیاست های ضداسلامی و براندازی را به پیش می برد؛ اما برخلاف ادعای نرگس محمدی، صِرف باور به بهائیت در ایران جرم نبوده و در مقابل، باور به بهائیت نمی تواند برای مجرمین مصونیت به همراه بیاورد.
مشکل از آنجاست که تشکیلات، مزدوران و فریب خوردگان بهائیت، نظیر نرگس محمدی، ارزشی برای شعور مخاطب دروغ های خود قائل نیستند! چرا که اگر بخاطر باور به بهائیت، بهائیان از اشتغال و تحصیل محروم بودند، به زندان و اعدام محکوم و اموالشان مصادره می شد که دیگر بهائی در ایران وجود نداشت!