قیامت در اعتقاد بهائیت
مبلّغان بهائیت در راستای انکار بهشت و جهنم، با طرح سؤال جایگاه زنان در بهشت، سعی بر آن دارند تا به خیال خود مسلمانان را به چالش بکشند. این در حالیست که 1. بر اساس منابع کلامی و روایی زنان در بهشت دارای یک شوهر خواهند بود. 2. دلیل انکار بهشت و جهنم موعود ادیان توسط بهائیت، چیزی جز تکلیف گریزی نیست و ثمرهای جز پوچی و بیحاصلی آفرینش انسان ندارد.
پیامبرخواندهی بهائی بر خلاف تفسیری که از قیامت ارائه داده و آن را به ظهور پیامبران تعبیر کرده، به مخالفین خود وعدهی آتش جهنم داده است. لذا در حالی که پیامبرخواندهی بهائی تأویل گفتار خود را نهی کرده، چه توجیهی برای این تناقض وجود دارد؟! از طرفی چگونه ادعای زدودن تعصبات دینی با لایق آتش دانستن مخالفین خود قابل جمع است؟!
رهبران بهائی، نفخ صور در منابع اسلامی را به ظهور پیامبرخواندهی بابیت و بهائیت تفسیر نمودهاند. اما از نظر قرآن کریم، با نفخهی صور اول تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند میمیرند و در مرحلهی دوم، همگی از قبرها برخواسته و به انتظار سرنوشت خود خواهند ماند. این در حالیست که پیشوایان بهائی، هرگونه تأویل نصوص الهی را ممنوع اعلام کردهاند.
پیشوایان بهائی در راستای انکار معاد موعود اسلامی، تلاش نمودند تا قیامت را به قیام قائم (علیه السلام) تفسیر کنند. از اینرو اشراق خاوری با استناد به گفتار شیخ احمد احسایی در کتاب عرشیه، خبر از وقوع قیامتی کبری پس از قیامت صغری (ظهور حضرت قائم) داده است. لذا این استناد، به معنای زیر سؤال بردن تمام ادعاهای بهائیت، در خصوص قیامت است.
دلایل بیشمار استمرار اسلام تا قیامت؛ حسینعلی نوری را بر آن داشت تا برای اثبات پیامبری خود، روز قیامت را همان زمان ظهور قائم جلوه دهد. این در حالیست که 1. عبارت إذا قام القائم قامت القیامة، در هیچ کتاب روایی موجود نیست 2. نامیدن امام زمان (علیهالسلام) به صاحب قیامت، به جهت اتصال زمان قیامشان به قیامت و یا به جهت رجعت بعضی اموات میباشد.
علیمحمد شیرازی که پیشوای بهائیت وی را مبشّر مسلک خود میدانست، به تحریف ماهیت معاد موعود ادیان پرداخته و آن را به ظهور پیامبران تفسیر کرده است. وی ظهور موعود پس از خود را 2000 سال بعد پیشبینی کرده بود. این در حالیست که حسینعلی نوری از حربهی باب بر علیه خودش استفاده کرده و نسخ مسلک او را اعلام کرد.
علیمحمد باب، قیامت موعود ادیان الهی را حد فاصل بعثت پیامبری جدید تا عروج او دانسته که با ظهور پیامبران بعدی تکرار خواهد شد. اما اگر این دیدگاه را بپذیریم، لازم میآید انسانهایی که حد فاصل دو پیامبر میزیستهاند، قیامت برای آنان محقق نشود؛ حال آنکه بنا به گفتهی باب: هر شیء که اطلاق شیئیت بر او شود، در یوم قیامت مبعوث میگردد.
پیشوایان بهائیت در راستای انکار معاد موعود اسلام (و همچنین ادیان الهی)، مدعیاند که فهم مسلمانان از آیات قرآنی قیامت، اشتباه بوده است. این در حالیست که حتی با نادیده گرفتن وضوح و صراحت غیرقابل تأویل آیات معاد جسمانی و بر فرض پذیرش ابهام آنان؛ با مراجعه به مفسران حقیقی قرآن درمییابیم که آیات قیامت، اشاره به معاد جسمانی دارند.
پیشوایان فرقهی بهائیت، تلاش نموده تا آیات مربوط به قیامت و معاد جسمانی را متشابه جلوه داده تا حقیقت معاد را از معنایی که در قرآن ذکر شده، به معنای دلخواه خود تغییر دهند. اما به راستی چگونه میتوان تمام آیات مربوط به قیامت را متشابه و رمزگونه دانست، با آنکه اکثر این آیات صریح و روشن بوده و نیازی به تأویل ندارند؟!
پیشوایان بهائیت، آیات بیشمار معاد موعود اسلام را به معنایی خلاف ظاهر و واقع تأویل کردهاند. این در حالیست که اگر قرار باشد هر سخنی بر معنای خلاف ظاهر حمل شود، دیگر برقراری ارتباط کلامیِ مطمئن، محال شده و هر سخنی را میتوان به معنای خلاف ظاهر آن تأویل کرد. لذاست که پیشوایان بهائی حکم به ممنوعیت تأویل نوشتهجاتشان دادهاند.
پیشوایان بهائیت، بر خلاف اعتقاد ادیان الهی به مسئلهی قیامت و رستاخیز، به تأویل و انکار ماهیت این حقیقت بزرگ و مسلّم اقدام کرده و آن را توهم پیروان ادیان دانستهاند. این در حالیست که هیچگاه در بهائیت، برهان عقلی غیرقابل خدشهای بر این ادعا اقامه نشده است. حال آنکه خدای تعالی در موارد متعددی، ضرورت معاد را بدیهی شمرده است.
بهائیان معتقدند که تمامی ادیان الهی در اصول با یکدیگر مشترک بوده و تنها تفاوت آنها در فروع و احکام شرعیه است. این در حالیست که پیشوایان فرقهی بهائیت، بر خلاف مسئلهی لزوم اشتراک ادیان الهی در اصول، با اصل مشترک و مسلّم معاد مخالفت کرده و آن را توهم دانستهاند. لذا درمییابیم که بهائیت، از ریشهای الهی و آسمانی برخوردار نیست.
پیشوایان مسلک بهائیت، بر خلاف تصریح ادیان الهی، به انکار اعتقاد به معاد و قیامت پرداخته و آن را توهم پیروان ادیان الهی دانستهاند. اما بدون شک، انکار اعتقاد به معادی که تمام ادیان الهی به آن تصریح نموده و حدود یکسوم آیات قرآن به آن اختصاص دارد، در راستای آسودهخاطری پیشوایان بهائی و پیروانشان از بابت حساب و کتاب بوده است.
مبلّغان بهائی مقصود از دمیدن دو نفخهی صور، در آیهی 68 سورهی زمر را پیشوایان خود دانستند. این در حالیست که این آیه و آیاتی از این قبیل، صراحت بر وقوع قیامتی دارد که سرکردگان بهائی منکر آن شدند. همچنین، مبلّغان بهائی با چه منطقی محکمات آیات الهی را تأویل میکنند که پیشتر پیامبرخواندهی بهائیت، آنان را از تأویل منع کرده است.