عرفان
یکی از ویژگیهای برخی از رهبران و طرفداران جریان انحرافی انجمن حجتیه مخالفت با علوم عقلی، فلسفه و عرفان است؛ به عنوان مثال؛ شیخ محمود در یکی از جلسات درس خود میگوید: «فلسفه چیز مهمی نیست بلکه اضر به مطالب و حقایق وجدانی و دشمن بزرگ معارف الهی است».
معنویت از دیدگاه حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) داری دو ویژگی بارز است. اولین ویژگی: اینکه انسان هر کاری که انجام میدهد صرفاً برای خداوند بوده و در مسیر کسب رضایت الهی باشد.
از نشانههای عرفانهای کاذب و فرقههای انحرافی بیتوجهی به احکام شرعی و تکالیف الهی به بهانههای مختلف از جمله پوسته انگاری شریعت است با این توجیه که شریعت پوسته و حقیقت مغز آن است و هر گاه به مغز رسیدیم دیگر نیازی به پوست نداریم و آن را دور میاندازیم.
محمد علی طاهری معتقد است اتصال به شبکه شعور کیهانی اصل است و بقیه اطلاعات، ادیان و اعتقادات، فرع هستند. طاهری اصل را با عبارت زیربنا و فرع بودن را با عبارت روبنا مطرح می کند.
عرفان و تصوف با وجود شباهت در برخی آداب، ولی در واقع متمایز از یکدیگر هستند. عرفان بر پایه قرآن، روایات اهل بیت (ع) و شریعت مقدسی است که هیچگاه از آن جدایی ندارد. اما تصوف ریشه در دیگر فرق و ادیان دارد؛ لذا هیچگاه نمیتوان آن را تصوف اسلامی نامید. زیرا انحرافاتی مانند اتحاد، حلول، شریعت گریزی، اباحه گری و... که در این فرقه وجود دارد، در عرفان اسلامی هیچ جایی ندارد.
برخی از مردم از این جمله علامه حسن زاده که می گوید: «الهی شکرت که از تقلید رستم و به تحقیق پیوستم» برداشت درستی نداشته و گمان کردند که تقلید کار درستی نیست. درحالی که این سخن علامه حسن زاد آملی و این گونه سخنان از عرفای شیعه دارای تفسیر و تاویلات خاصی است و سخن ایشان در جهت تقبیح و تحقیر مسئله تقلید نیست. بلکه نشان دهنده گذر از مرحله ای و رفتن به مرحله بالاتر دارد.
از خصوصیات فرقهها انتساب آموزهها و مبانی خود به یک آئین و نگرش مورد قبول و پرطرفداراست. فرقهها در ابتدای فعالیت برای در اَمان ماند از هجمهها و انتقادات بزرگان دینی و به تبع آن مردم متدین، وانمود به التزام داشتن به آموزهها و مبانی دین و آئین مورد قبول جامعه میکنند؛ ولی بعد از کسب جایگاه و جذب پیرو و مخاطب، کم کم شروع به ابراز عقیده اصلی خود در بین طرفداران و بعد از آن در سطح عمومی جامعه میکنند.
یكى از گرایشهاى مهم و فطرى انسان، گرایش به لذّت و خوشگذرانى و راحت طلبى است كه طبعاً، انسان را به رنجگریزى، و فرار از درد و ناراحتىها تشویق میکند. فطرى بودن این گرایش بدین معنا است كه ساختمان روح و روان انسان به گونهاى آفریده شده است كه قادر نیست از لذّت، متنفّر و گریزان بوده و به جاى آن، رنج و مشقّت و سختى را جایگزین کند.
غفار عباسی یکی از مدعیان عرفان است که دچار انحرافاتی شده است. مانند برداشت وی دربارۀ مقام شیعه، که تأکید بر آن یکی از جاذبههای شورانگیز جلسات اوست، مورد تأیید روایات و نظر علما نیست و باور به آن، انکار ضروریات مذهب تشیع است.
برخلاف همه ادیان و مذاهب، اسلام دینی با محوریت همگرایی اجتماعی است؛ به گونه ای که رسیدن به کمال و تعالی، در گروی اجتماعات انسانی امکان تحقق دارد و این گونه نیست که انسان بتواند برپایه خودبینی و خودمحوری بتواند مسیر کمالات انسانی را طی کرده و به قربالهی برسد. از این رو از خصوصیات بارز و مهم عرفان اسلامی، اجتماعی بودن آن است؛ یعنی شناخت خداوند و خدایی شدن تنها از مسیر خدمت به خلق میگذرد، و این خدمت میتواند از زوایای مختلفی انجام شود.
شاخص و معیارهای عرفان اسلامی بر اساس آیات و روایات است و عرفان مسلمین (تصوف) بر اساس روش و سیره بزرگان این فرقه که با وام گیری از سایر ادیان، نحلهها و فرقهها دچار التقاط شده است. اما عرفان اسلامی دارای شاخصههایی است که آن را از سلوک صوفیانه متمایز میکند.
حضرت امام خمینی(ره) پرده از چهره متکبر اقطاب صوفیه برداشته و تکبر آنان را از بیایمانی و بیمعرفتی آنان دانسته و معتقد است که نهتنها اقطاب صوفیه واصل الی الله نشدهاند بلکه درراه ماندهاند و تکبر آنها پرده و حجابی گشته بین آنان و رسیدن به مقامات معنوی. اما امام خمینی(ره) با این سخنان نهتنها ادعای ننگ صوفی بودن را از خود پاک کرده است بلکه خط بطلانی بر تصوف و سلوک باطل آنان کشیده است.
صوفيان، عموما مبتلا به انحرافات زيادي شدهاند. از جمله آنکه به بهانه رسيدن به حقيقت، ادعا ميکنند احکام ديني براي آنها نيست و چون به حقيقت رسيدهاند، نيازي به شريعت ندارند! حال آنکه پيامبر (صلی الله علیه و آله) که به بيشترين مرتبه قرب الهي نائل آمد، هرگز چنين ادعايي نداشت و شديدا به شريعت پايبند بوده و کاملا در مقابل دستورات الهي تسليم بودند.