عرفان واقعی همان خدمت به خلق است.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخلاف همه ادیان و مذاهب، اسلام دینی با محوریت همگرایی اجتماعی است؛ به گونهای که رسیدن به کمال و تعالی، در گروی اجتماعات انسانی امکان تحقق دارد و این گونه نیست که انسان بتواند برپایه خودبینی و خودمحوری بتواند مسیر کمالات انسانی را طی کرده و به قربالهی برسد. از این رو از خصوصیات بارز و مهم عرفان اسلامی، اجتماعی بودن آن است؛ یعنی شناخت خداوند و خدایی شدن از مسیر خدمت به خلق میگذرد، و این خدمت میتواند از زوایای مختلفی انجام شود؛ چنان که در اسفارهای چهارگانه عرفانی تبیین شده، انسان در همه مسیر عرفان و شناخت و تزکیه، در ارتباط با خلق کار خود را پیش میبرد تا به موفقیت حقیقی برسد.
امام علی(علیهالسلام) میفرماید: «رأس الایمان الاحسان الیالناس؛ اساس ایمان، همان احسان به مردم است.»[1]
از امام صادق(علیهالسلام) در تفسیر ایمان خالص و واقعی آمده است: «من خالص الایمان، البر بالاخوان والسعی فی حوائجهم فی العسر و الیسر؛ نیکی به برادران دینی و تلاش و جدیت برای رفع مشکلات آنان در تمام زمینهها و در هر شرایط، برخاسته از ایمان خالص است.» [2]
همچنین از پیامبر گرامی اسلام، که مظهر اتم و اکمل عرفان ناب به شمار میرود، نقل شده است: «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم؛ کسی که صبح کند و اهمیتی به کارهای مسلمانان ندهد مسلمان نیست»[3]
یکی از شاگردان مکتب اهل بیت(علیهمالسلام)، امام خمینی(ره) است، ایشان در اهمیت روابط انسانی در عرفان اسلامی، خطاب به فرزندشان میفرمایند: «پسرم!... آنچه گفتم بدان معنی نیست که خود را از خدمت به جامعه کنار کشی و گوشه گیر و کَل (آویزان) بر خلقالله باشی که این از صفات جاهلان متنسک است، یا درویشان دکاندار... پسرم! از زیر بار مسئولیت انسانی که خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است، شانه خالی مکن که تاخت و تاز شیطان در این میدان کمتر از تاخت و تاز در بین مسئولین و دست اندرکاران نیست.»[4]
بر همین اساس هرگونه گوشه نشینی و رهبانیت در عرفان اسلامی ممنوع بوده، و سلوکی انحرافی محسوب میشود. در حقیقت کسی عارف حقیقی است که خدمت به مردم و رفع مشکلات مادی و معنوی آنان، از دغدغههای مهم و اساسی او به شمار برود.
پینوشت
[1]. تميمى، عبدالواحد آمدى، غررالحکم، نشر دارالکتب الاسلامی، ج4، ص52.
[2]. علامه مجلسی، بحارالانوار، نشر دارالکتب السلامیه، ج71، ص 317.
[3]. کلینی، اصول کافی، نشر دارالثقلین، ج2، ص167، بحارالانوار، ج71، ص337.
[4]. صحیفة امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ج 18، ص 510.
افزودن نظر جدید