عباس افندی (عبدالبهاء)
در حالی که پیامبرخواندهی بهائی، علم پیشوایان الهی را خطاناپذیر و متصل به منبعی الهی دانسته، متون پیشوایان بهائیت دارای اشتباهات فاحشی بوده که سرکردگان بهائیت ناچار به اصلاح آنها شدهاند. در یک نمونه، پیشگویی عبدالبهاء دربارهی تحقق صلح عمومی و برپا شدن سلطنت بهائی در سال 1957 میلادی، با عبارات مبهمی جایگزین شده است!
مبلّغین بهائی در راستای انکار ارتباط پیشوایان خود با استعمار انگلیس مدعی میشوند که اعطای نشان سلطنتی به عبدالبهاء، بخاطر تجلیل از اقدامات انساندوستانهی او در تأمین آذوقهی فلسطینیان بوده است. اما چگونه میتوان باور کرد که مسبب نسلکشی ایرانیان بين سالهای 1917-1919 م، بخاطر کمکِ عبدالبهاء به مردم دشمنش از او تقدیر کرده باشد؟!
دومین پیشوای بهائیت عبدالبهاء، کابرد دندانهای نیش را برای شکستن پوستهی ضخیم میوهها مثل بادام دانسته است. اما به راستی چگونه میتوان ادعای تطابق بهائیت با علم و عقل را پذیرفت در حالی که عبدالبهاء بر خلاف عقل و منطق، کاربردی غیرمعقول برای دندانهای نیش متصور شده و خلقت آنها را مبنی بر این کاربرد غیرمعقول میدانند.
اروپاییها پس از کشف آمریکا، برای اثبات تسلط خود بر این قاره، دست به جنایات کمنظیری در نسلکشی و آوارهسازی بومیان آمریکا زدند. اما عبدالبهاء، با ممنون دانستن سرخپوستان آمریکایی از اروپاییهای مهاجر، بدون کمترین اشارهای به جنایات اروپاییها، بزرگترین ضرر در کشف آمریکا را غرق شدن کشتی تایتانیک عنوان نموده است.
عبدالبهاء در توصیف مردم آفریقا، ایشان را به حیوانات وحشی تشبیه کرده است. وی در جایی دیگر با طرح مسئلهی "خلقت" آفریقاییها به صورت گاوهایی شبیه انسان، عملاً راه هرگونه توجیهی را بر پیروانش بسته است. این در حالیست که پیشوایان بهائی، آموزهی وحدت عالم انسانی و برابری و یگانگی نوع بشر را ابتکار بهائیت دانستهاند.
خلیل شهیدی، در نقل خاطرهای از عبدالبهاء میگوید: روزی عبدالبهاء دستمال خود را فراموش کرد و در جواب پرسش چرایی یکی از یارانش، با زدن سیلی به مذمت او پرداخت! اما به راستی چگونه میتوان تحری حقیقت و ممنوعیت نزاع و جدال را ابداع بهائیت نامید و در عین حال، حقیقتطلبی بهائیان را با سیلی و اهانت پاسخ داد؟!
عبدالبهاء، دومین پیشوای فرقهی بهائیت، نزاع را حتی با شیطان ممنوع دانسته و آن را عامل اخراج حضرت آدم (علیه السلام) از بهشت معرفی نموده است. این در حالیست که در تمامی ادیان، مبارزه با شیطان یک اصل استوار میباشد. بعلاوه، در صورت واگذاری دشمنان به حال خود؛ اثری از دین و اماکن دینی باقی نخواهد ماند.
علمای اسلامی خصوصاً علمای جلیلالقدر شیعه که همواره در صف اول مبارزه با عقاید باطل بهائیت بودهاند، آماج توهینها و هتاکیهای پیشوایان بهائی قرار گرفتهاند. این در حالیست که پیشوایان این فرقه در ظاهر، از هرگونه فحاشی منع کرده و همچنین، از دوستی واقعی (و نه نمایشی و مزورانه) با دشمنان دم میزدند. اینست حکایت کوران مشعلدار بهائیت!
در اواخر قرن نوزدهم میلادی (دورهی آغاز استعمار نو)، دولتهای متجاوز غربی مجبور بودند تا تجاوز وحشیانه و غارتگرانهی خود را به نحوی توجیه کنند. رهبران بهائیت نیز همگام با آنها، از ادبیاتی مشابه در قبال کشورهای مستعمره استفاده کرده و از تهاجم خونین و غارتگرانهی کشورهای استعمارگر، به گسترش فرهنگ و تمدن تعبیر کردهاند.
علیمحمد شیرازی در اشتباهی بزرگ، حضرت داوود (علیه السلام) که از انبیاء بنیاسرائیل بوده را قبل از حضرت موسی (علیه السلام) دانسته است. عبدالبهاء نیز به توجیه این سوتی باب روی آورده و مدعی میشود که دو حضرت داوود وجود داشته است. این در حالیست که سخن باب، صراحت بر تقدم داوود بنیاسرائیل بر حضرت موسی دارد.
آموزههای دین مبین اسلام، همواره مسلمانان را به سوی ظلمستیزی و تکیه بر آحاد مردم سوق میدهد. این در حالیست که پیشوایان دینساز بهائیت، به دلیل آنکه هیچگاه پایهی استوار مردمی نداشتند، تنها راه چارهی خود را در جلب حمایت ابرقدرتها یافتند. لذا با تغییر حکومتها، آنان نیز رنگ عوض میکردند و زیر پرچم قدرت برتر میرفتند.
به مناسبت سالگرد درگذشت عبدالبهاء، کانال تلگرامی تشکیلات بهائیت، با انتشار عکسنوشتههایی، از حضور پُررنگ مردم (خصوصاً مسلمانان و علمای اسلامی) در تشییع جنازهی وی خبر داد. این در حالیست که تنها علّت حضور علمای مسلمان در تشییع جنازهی این پیشوای بهائیت را میتوان در ویژگی سرشار از ریا و تزویر وی جستجو کرد.
در الواح وصایای عبدالبهاء، دو رکن جدا نشدنی برای رهبری جامعهی بهائیت، به نامهای «بیتالعدل و ولیامر» تعیین شده است. عبدالبهاء وظیفهی بیتالعدل را قانونگذاری در امور غیرمنصوص و وظیفهی ولیامر را ریاست بر آن تعیین کرده است. اما اینک که تشکیلات بهائیت از وجود ولیامر تُهی است، بیتردید نهاد بیتالعدل حیفا، مشروعیت ندارد.
جناب عبدالبهاء ضمن مقایسهی مردم آمریکا با ایران، علّت سختی، گرفتاری و گرانی را که گریبانگیر ایرانیان شده است را عدم ایمان ایرانیان معرفی میکند. حال اگر ملاک ایمان را پیروی از فرقهی ضالّهی بهائیت در نظر بگیریم، تعداد بهائیان ایران از آمریکا بیشتر است. عجیبتر آنکه ملحدی چون عبدالبهاء، ایمان ایرانیان را زیر سؤال میبرد.