تصوف و تشیع
از ادعاهای صوفیان نسبت به سران و مشایخ خود، ارتباط آنان با ائمهی معصومین (علیهمالسلام) است که قضایا و حکایاتی ساختگی از این افراد در کتب مختلف ذکر شده تا اینچنین نزدیکی تصوف با تشیع را نشان دهند. در حالی که این ارتباط با اهلبیت (ع) طبق شواهد تاریخی دروغ و ساختگی است.
یکی از دلایل گمراهی فرقه صوفیه، ادعای محبت و ارادت آنان به ائمهی معصومین (علیهمالسلام) است که برای جذب عوام این ادعا را مطرح کردند، در حالی که در عمل این ارادت و محبت آنان به امام معصوم دیده نمیشود و حتی در روایتی از امام صادق (ع)، این ادعای محبت از طرف صوفیان نیز مطرح شده است.
برخی گمان میکنند اگر درباره شعرای گذشته واژه عارف به کار برده شود، ساحت ایشان بری از خطا و اشتباه است و عارف در آن زمان به معنی عارف در زمان ما تلقی خواهد شد، درصورتی که در عصری که ایشان میزیستهاند واژه عارف و صوفی بصورت یکسان به کار برده میشد و ملقب شدن به نام عارف یا صوفی دلیل بر صحت مذهب و دین شخص نیست.
دکتر شیبی معتقد است که زهد امام علی (ع) و یارانش مسبب شروع تصوف است، در نتیجه بین تصوف و تشیع همبستگی وجود دارد. درحالیکه تا قرن هشتم همه صوفیان از اهل سنت بودهاند و با شیعیان با عناد برخورد میکردند. مثلا علاء الدوله سمنانی و غزالی ازجمله بزرگانی هستند که شیعیان را با لفظ رافضی خطاب قرار دادهاند.
شیعیان از ابتدا میانه خوبی با تصوف نداشته و راه اهلبیت (علیهم السلام) را راه واقعی هدایت میدانستند. عقیده به ولایت در میان شیعیان منحصر به دوازده نور پاک از ذریه پیامبر (ص) است و ولایت ایشان ملاک راهبری امت اسلامی است. اما ولی در میان اهل سنت منحصر به انوار اثنی عشره نیست. همین امر موجب استقبال نکردن شیعیان از تصوف بوده است.
برخی از صوفیه نسبتهای ناروا به فقها و علمای ربانی زده و ایشان را علمای ظاهر و قشری خوانده و خود را رهبران طریقت و باطن میپندارند. از این رو مریدان خود را از ملاقات با علما و فقها نهی میکنند. اما باید دانست که این نسبت تهمتی ناروا بیش نبوده و از ترس آگاه شدن مریدان از انحرافشان چنین دستوراتی به آنها میدهند.
یکی از کتابهایی که بین عدهای از مردم خصوصا کسانی که به ادبیات و عرفان علاقهمندند، کتاب تذکرة الاولیاء عطار نیشابوری است، اما برای عاملان به قرآن و عاشقان اهلبیت (علیهمالسلام)، این کتاب چیزی جز ذکر کرامتهای دروغ و نقل خیالبافیهای صوفیان نیست و ذکر فضایل امام صادق (علیهالسلام) در ابتدای کتاب به دلیل ایرادات مختلف نمیتواند تأییدی بر این کتاب و نویسنده آن باشد.
به اعتقاد شیعیان، امام در زمان غیبت، حضرت حجت بن الحسن العسکری(علیهالسلام) است كه قطب عالم امکان بوده و به امر پروردگار در جهان، دارای ولايت تكوينی است بهگونهای که پایداری جهان و بقای اهل آن، بدون وجود امام محال خواهد بود. برخلاف عقیده منحرف صوفیه که وجود امام به عنوان قطب عالم امکان با مفهوم قطب در تصوف را برابر میدانند.
در ادامه مخالفت اهلبیت (ع) با صوفیه، علمای اعصار مختلف در مخالفت با این جریان انحرافی از هیچ تلاشی فروگذار نکردهاند. در میان علمای مخالف صوفیه، میتوان به علمای عهد قاجار اشاره کرد که به جهت عقاید انحرافی صوفیه با ایشان مخالفت میکردند.
درباره مذهب سران تصوف و عقاید ایشان سوال شده است. در جواب ایشان باید گفت اکثر سران صوفیه تا حدود قرن هشتم سنی مذهب بودند. اما بعد از آن برخی از سلسلههای صوفیه به شیعه گرایش پیدا کردند. در پاسخ به بخش دوم سوال باید گفت، عقاید همه فرقههای صوفیه با هم یکسان نیست، بلکه به نسبت عقاید ایشان با هم متفاوت است که به برخی از آنها اشاره میشود.
ایمان و معرفت، یکی از ملاکهای تشخیص مکاشفه رحمانی از شیطانی است که اگر کسی با اعتقاد نادرست و بدون ایمان و معرفت کامل نسبت به دین و آموزههای دینی، چنین مکاشفههایی را ببیند این مکاشفهها چیزی جز مکاشفه شیطانی و خیالپردازیهای این افراد نخواهد بود.
یکی از کسانی که برای نزدیک جلوه دادن تصوف و تشیع تلاش فراوان کرد، سید حیدر ابن علی عبیدلی آملی معروف به صوفی (متوفی پس از سال 794 ه. ق) است. سید حیدر در کتاب جامع الاسرار خود میکوشد تا بگوید تصوف و تشیع یکی هستند و هر کدام بینیاز از دیگری نیست. اما در مقابل حرف سید حیدر، احادیث مختلفی در مذمت صوفیه از ائمه معصومین (علیهم السلام) صادر شده است که خلاف مطلب سید را ثابت میکند.
ابوسعید ابوالخیر تصوف را عین اسلام میداند و باید دید که مسلک صوفیگری با حجم زیادی از بدعتها و نو آوریها چه قرابت و نزدیکی با اسلام دارد؟ با اندکی دقت در میيابیم که وی از مذهبی پیروی میکند که تعریف خودشان را از اسلام دارند و نه اينکه تعریف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را از اسلام بيان نمايد!