ايرانيان و اهل بيت
اين نوشتار در نقد بخشی از ديدگاههای نويسندگان ضد اسلامی است كه امام حسن (علیه السلام) و امام حسين (علیه السلام) را متهم به شركت در فتوحات و قتلعامها در ايران کردهاند. در اين بخش اين ادعا را مورد بررسی قرار داده و بطلانش را به اثبات رساندهايم...
یک زرتشتی ثروتمند از دنیا رفت. او وصیت کرد که اموالش بین فقرا تقسیم شود. قاضی نیشابور حکم داد که اموال او بین فقرای مسلمان تقسیم شود. اما امام رضا (علیه السلام) نوشتند که این کار اشتباه است. بلکه اموال او باید بین فقرای زرتشتی تقسیم شود.
اشعث بن قیس در راه قتل مولا علی (ع) به ابن ملجم یاری رساند و این امر به خاطر کینهای بود که از علی (ع) به دل داشت. چون مولا او را از حکومت آذربایجان خلع کرده بود. این از مظلومیت علی (ع) است، که در عصر خلافت، اشراف و سرمایهداران او را به خاطر عدلش تحمل نمیکردند، و اکنون، بازماندگان نسل بنیامیه به علی (ع) تهمت بیعدالتی میزنند! مظلومیتی که قرار نیست پایان یابد!
از همان بَدو ورود اسلام به ایران، برخی از خاندانهای ایرانی به سمت حکومتها رفته و در خدمت آنان درآمدند. اما از عامه مردم بسیاری به اهل بیت پیامبر گرایش یافتند. نشانههای فراوانی از ارتباط وسیع ایرانیان با خاندان عصمت و طهارت در تاریخ وجود دارد. در این میان تلاش ائمه (علیهم السلام) برای بیرون راندن تفکر نظام طبقاتی و پاک کردن
برخی چنین اند! نور شمع را برتر از نور خورشید میدانند! بماند که برخی تاریکی را بر نور ترجیح میدهند. اما هر چه کنند و هر چه به سوی خورشید خاک بپاشند، جز خودشان، کسی را مسخره نکرده اند.
برخی افتخارشان این است که در دوره ساسانی، دو زن ایران مدتی در ایران به حکومت رسیدند. این جماعت به شما نمیگویند که این دو زن (آزرمیدخت و بوراندخت) در اثر بیمرد شدن دربار ساسانی چند روزی حکومت کردند و در انتها نیز توسط زرتشتیان کشته شدند! اما بانویی را میشناسیم، در قم که میلیونها مَرد در محضر او پیشانی بر خاک میسایند. او نه بر چند وجب خاک سیاه، بلکه بر میلیونها دل نورانی حکومت میکند.
أحمد بن يحيى بلاذری با این خود همنشین نواصب و از دشمنان مولا علی (علیه السلام) بود، اما درباره این درگیریها میگوید که علی بن ابیطالب به یارانش گفت: « كُفّوا عَنهُم حَتى يَبدَؤُكُم. از آنان چشمپوشی کنید (به آنان کاری نداشته باشید) مگر اینکه آنان خود علیه شما (جنگ را) آغاز کنند.»
ناصر کبیر، از سادات علوی در مازندران و گیلان، در قرن 3-4 هجری خدمات فرهنگی و ادبی بسیاری صورت داد. عملکرد او در کنار نقدهایی که به آن وارد است، یک نمونه مثبت از خدمات متقابل اسلام و ایران به یکدیگر شمرده میشود. ساخت مدارس و تلاش برای ترویج علم و ادب، و برقراری کتابخانهها از جمله این خدمات فرهنگی است.
از نگاه یک مسلمانِ اندیشمند، تاریخ نه برای خودنمایی و نه برای تفاخر، بلکه برای عبرت گرفتن است. امیرالمؤمنین علی (ع) وقتی که به همراهی یاران خود به ایوان مدائن رسیدند، فرمودند: «آنان (شاهان ساسانی) وارث گذشتگان خود بودند، قدرت و عظمت را از پیشینیان خود به ارث بردند. اما پس از مدتی دیگران آمدند و میراث آنان را به ارث بردند! آنان (شاهان ساسانی) شکر نعمت به جای نیاوردند، پس دنیایشان از آنان گرفته شد. پس شما نیز از کفر نعمت برحذر باشید که بدبختی و مصیبت بر شما فرود میآید».
افرادی که در ایران و برخی دیگر از کشورهای اسلامی، به «سید» مشهورند، از نسل حضرت علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) هستند. بیشتر آنان در قرن 3 هجری وارد ایران شدند و برخی نیز پیش از آن. اما اینکه چرا آنان را «سید» نامیدند به علت حدیث نبوی است که پیامبر فرمودند: «حسن و حسین، دو سید (سرور) جوانان اهل بهشتند». از همین روی، فرزندان آنان به دلیل انتساب به ایشان، و نیز به جهت احترام و ارادت، «سید» نامیده شدند.
پیامبر و اهل بیت، نماد «هویت انسانی» هستند و عامه ایرانیان از این جهت که انسان هستند، تابعِ نمادهای هویتِ انسانی هستند. پس پیامبر و اهل بیت از این طریق، نماد هویتِ ایرانیان هستند، به ویژه نمادِ هویت مذهبیِ ایران... این سخن ما نیست. بلکه سخن و منشِ فرهیختگان و بزرگان ایرانی است، که در سختترین شرایط، حافظ این هویت بودند.
در کینهتوزی و غرضورزی این جماعت لجباز همین بس که اگر مولا علی (ع) مینشست و برای دفاع از ناموس مردم سیستان اقدامی نمیکرد، همین افراد میگفتند که علی (ع) نعوذبالله ناتوان و بیتدبیر بود! ولی الآن که دیدند که مولا برای دفاع از حق قیام کردند، ایشان را به خشونت متهم میکنند.
برخی ناجوانمردانه مدعی شدند که یعقوب لیث در مقابلِ محمد بن جعفر طیار جنگید! سپس مدعی شدند که محمد بن جعفر طیار در شوشتر، گنبد و بارگاه دارد. اما یعقوب لیث ندارد! در پاسخ میگوییم محمد بن جعفر طیار اولاً از بزرگان دینی بود که به دلیل کرامات و فضائل همواره برای مردم ایران محترم بود. ثانیاً وی ابداً در مقابل یعقوب لیث قرار نداشت. اصلا بین اینها حدود 200 سال فاصله زمانی بود.
در سال 8 هجری و در روزی از روزها، در ايامی كه حكومت مركزی امپراتوری ساسانی در فساد و تباهی دست و پا میزد، سيبخت به رتق و فتق امور در حوزه حاكميت خود مشغول بود، كه نامهای برای او آوردند. از محمد بن عبدالله بنده و فرستاده خدا... طراوت كلام پيامبر در قلب «سيبخت زرتشتی» لرزش ايجاد كرد و بر عمق جانِ او نشست و به اراده خدا، چنان او را متحير نمود كه دعوت پيامبر را لبيك گفته، مسلمان شد.