افکار وهابیت
احترام به بزرگان دین اسلام از دیرباز مورد توجه مسلمانان بوده و شاهد آن نیز بارگاه ها و حرمت ورزی به قبور ایشان است.اما شوکانی با این امر مخالفت کرده و با اجماع بدور از واقعیت و فهم نادرست از روایات، در صدد تضعیف این کار شایسته برآمده است.
امروزه گروهی که خود را به عنوان اهل سنت معرفی مینمایند ( وهابیت ) به تبعیت از مشرکان هم عصر رسالت، هر نوع بدبختی و گنهکاری خود را معلول قضا و قدر الهی دانسته و خود را پیراسته از گناه میدانند و مدام شعار آنان این ست: کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت، یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم
روزی محمد بن عبدالوهاب به زنی دستور داد که سر خود را بتراشد، او در پاسخ گفت: تو که میگویی زنان باید سر خود را بتراشند؛ باید دستور دهی مردان هم ریش خود را بتراشند؛ زیرا ریش مرد، همانند موی زن، زینت او محسوب میشود. محمد بن عبدالوهاب پاسخی در برابر سخن این زن نداشت.
از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد نشانه فرقه گمراهی در آخرالزمان پرسیدند: این فرقه چه نشانهای دارد؟ حضرت فرمود: از نشانههای این گروه سرهای تراشیده است.
از دیدگاه وهابیت، دعا همان عبادت است و بر این فرض باید هر آن کس که دیگران را میخواند، مشرک خوانده شود. این در حالی است که آیات قرآن بر معانی دیگر دعا هم چون تبلیغ، درخواست و... دلالت دارد.
وهابیت ادعا دارند که با اهل سنت برادرهستند و شیعه دشمن مشترک آنهاست. اما با مراجعه به سخنان عالمان وهابی مشاهده میشود که وهابیت شیعه و سنی را تکفیر کرده و مشرک خطاب میکنند! اکنون چگونه ادعای برادری با اهل سنت را دارند!
با برسی عملکرد وهابیت و آراء و عقاید ایشان به خوبی واضح و روشن است که رفتار ایشان هیچگونه شباهتی به اخلاق و رفتار شایستگان صدر اسلام نداشته و گویی اینان دین و مسلک جدیدی را پیروی میکنند، از این رو یکی از عالمان بزرگ دمشق در کتاب خود وهابیان را بدعتگزار میداند.
محمد غزالی یکی از علمای بزرگ اواخر قرن چهارم و اوائل پنجم هجری است که بزرگان فریقین به این دانشمند اسلامی توجه خاصی دارند او کتابهای فراوانی در فقه و فلسفه و اخلاق و عرفان و... نوشته است و مشهور ترین کتاب او احیاء العلوم میباشد که حاوی مطالب دینی و عرفانی و اخلاقی و ... است. او این کتاب را در زمانی به رشته تحریر در آورد که در زمان کناره گیری خود از ریاست مدرسه نظامیه بر آن مشغول شد، کتابی عالمانه و در حدود 1600 صفحه رحلی و در ده بخش و در چهار فصل نگاشته شده است که موافق و مخالف بسیاری را به همراه داشته است
عقاید نتیجه ناگسستنی مبانی است که در افکار اشخاص شکل میگیرد. از جمله مبانی وهابیت تکفیرورزی است که عقاید ایشان به شدت از آن متاثر بوده و در این مسیر دست به دامان حیلههایی همچون اجماعهای ساختگی و افترا شدهاند.
بر خلاف آنچه وهابیت ادعا دارند، عقاید و آراء ایشان با هیچیک از مذاهب اسلامی انطباق ندارد و همه، ایشان را از خود طرد نمودند.
توسل از اعتقادات مسلمانان است. مسلمانان برای تقرب به خداوند از انبیا و اولیا استمداد میکنند، ولی محمد بن عبدالوهاب نه تنها توسل را جایز نمیداند، بلکه توسل کنندگان را نیز تکفیر میکند.
سالهاست وهابیت با شعار دادن و اظهار این مطلب که ما پیروان واقعی سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هستیم و ما اهل سنت واقعی هستیم گوش عالم را کرد کرده است. در حالیکه با بررسی کتب اهل سنت چه در عهد قدیم و چه آثار جدید، به این مساله بر میخوریم که مذهب اهل سنت جواز توسل به انبیاء و اولیاء است.
وهابیت بر خلاف اهل سنت معتقدند که هر کس به صحابه ناسزا گوید کافر است و کشتن او جایز است. این در حالی است که هیچ دلیلی بر این سخن ندارند و اهل سنت نیز با دیدگاه آنان مخالف هستند.
اگر بنا باشد هر کس به صرف دیدن یک شباهت ظاهری در عمل و کردار یک گروه با گروه دیگر حکم یک گروه را بر دیگری اثبات کند، همانگونه که وهابیان در مورد تشبیه مسلمانان به کفار و مشرکان انجام میدهند، در این صورت باید گفت از این تشبیه بالاتر، شباهت عمل خود وهابیان به خوارج است که مثل آنها حکم به تکفیر مسلمانان و حلال بودن خونشان میکنند.