افکار وهابیت
محمد بن عبدالوهاب موسس فرقه ضاله وهابیت علی رغم مخالفت سرسختانه علمای زمان خود و حتی نزدیکانش که افکار او را مسموم و انحراف فکری او را باطل میدانستند دست از عقایدش نکشید و با حمایت حکومت آل سعود و استعمار انگلیس بر شبه جزیره عربستان سیطره یافت و شروع به نشر عقاید پوچ و باطل خود کرد و با فتواهای عجیبش خون مسلمانان را ریخت، او فتوا داد هر که در بلاد کفار باشد و هجرت نکند کافر است.
فرقه وهابیت از اساس و ریشه هیچ حرفی برای گفتن نداشتند چرا که این فرقه که موسس آن محمد بن عبدالوهاب است هم در زمان خود جایگاه نداشته و علی رغم تذکرات اطرافیان باز راه خود را ادامه داد تا اینکه مورد انتقاد علما و بزرگان قرار گرفت. او حتی در میان خانواده خود هم مورد نکوهش واقع شد، تا اینکه حکومت وقت و حمایتهای انگلیس باعث شد تا قوت و قدرت یابد و از اینجا بود که فتوای قتل همگان را صادر کرد.
از آنجایی که فرقه ضاله وهابیت بر اساس ضدیت با درک و شعور عقلی بنا نهاده شده از اسلام اصیل و واقعی فرسنگها فاصله دارد. لذا هم موسس آن و هم پیروانشان هیچ گاه از روی منطق سخنی درست را بیان نکردهاند. مثلاً بن باز و بن جبرین و دیگران هم تفکرات صحیحی از اسلام ارائه ندادند و تمام مذاهب اسلامی خصوصاً شیعه را برچسب کفر و ارتداد و شرک زدهاند و خون و مال و جانشان را مباح اعلام کردند.
آرامش و امنیت در جامعه اسلامی، امری ضروری است و این امر وظیفه تمام مسلمانان است و معرفی صحیح دین اسلام به جهانیان، وظیفهی همهی مسلمین خصوصاً علما است که به درستی عمل نکردهاند ؛ برخی از علمای افراطی و مفتیان جاهل وهابی با برداشتهای غلطشان از آیات و روایات عرض و ناموس مسلمانان را به خطر انداخته و اسلام را دین شمشیر، و جنایت معرفی کردهاند و تکفیری بودن خود را نیز نمیپذیرند.
تکفیر زمانی بر افراد صدق میکند که به خداوند یکتا ایمان نداشته و اعتقاد به سنت پیامبر خاتم در او رسوخ نکرده باشد. اما محمد بن عبدالوهاب میگوید اعتقاد به خداوند قلبی و یا زبانی باشد به جهتی از جهات اگر افکار ما قبول نشود، مرتد و کافر است.
خمس مسالهای مشترک میان مسلمانان جهان اسلام است و در آن شکی نیست. اما آنچه مورد اختلاف است، مصادیق خمس است. وهابیت ضمن اشاره به اینکه تنها بحث خمس تنها یکبار در قرآن آمده است، آن را منحصر در غنائم جنگی میدانند که این مخالف با روایات است.
محمد سعید رمضان بوطی، یکی از علمای بزرگ دمشق در کتاب خود میگوید: اگر یک مسلمان خود را پیرو مذهبی معرفی کند که امروز به مذهب سلفیه خوانده میشود، بدون شک چنین شخصی بدعتگذار است.
محمد حسین یعقوب از علمای سلفیه معاصر مصر و شاگرد بزرگان وهابیت: بن باز، بن عثیمین، بن جبرین و شنقیطی و ... است. او در کتاب «أصول الوصول إلى الله»، راه رسیدن به خداوند را یک طریق میخواند و برای راهنمایی مسلمانان و نشان دادن صراط مستقیم، روایتی از پیامبر آورده است، ولی امانت را رعایت نکرده، که مذهب واعتقادش تهدید نشود.
از شاخصههای فرقهی وهابیت به پیروی از سرکرده و سردمدار خود، ابنتیمیه حرّانی به کارگیری کلمات و عبارات تند، زشت و اهانتآمیز نسبت به اهلبیت و شیعیان است؛ چنان که گویا فرهنگ استدلال و احترام به نظر مخالف، جایی نزد او و پیروانش ندارد. او و پیروانش در موضوع عزاداری سیدالشهداء نیز تعبیرات زشت و زنندهای به کار بردهاند.
وهابیت با یکی قرار دادن اسلام و ایمان، تنها زمانی شخصی را مسلمان میدانند که مومن نیز باشد. این دیدگاه مخالف آیات قرآن است و از سوی دیگر نیز بدون ملاک و میزان بیان شده است. چرا که ایمان امری باطنی است و از سوی وهابیت باید برای شناخت آن، ملاک معرفی گردد.
وهابیت معتقد هستند که همکاری با کفار شرک است و هر کس با کفار ارتباط داشته باشد، کافر است، ولی با اینکه حاکمان سعودی با کفار ارتباط صمیمانهای دارند، فتوا به کفرآنان نمیدهند!
قرآن کریم به عنوان محور اساسی در نزد مسلمانان شناخته شده که پایه افکار ایشان را تشکیل داده است. وهابیت با زیرکی خاص از همین منبع الهام بخش استفاده کرده (به عنوان مثال آیه 73 سوره حج که در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است) و مسلمانان را علی رغم مخالفت عالمان جهان اسلام به شرک متهم میکند.
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرموند: سرزمین نجد، سرزمین زلزلهها (ویرانیها) و فتنههاست و از همان جا شاخ شیطان ظهور خواهد کرد؛ شاید منظور از ویرانیها تزلزل و فروپاشی عقیدهها در میان مردم این سرزمین باشد.
جریان سروریه یکی از جریانهای فعال وهابی در عصر کنونی است. این جریان وهابی با وهابیت ملکیه (درباری) تفاوتهایی دارد تا جایی که جریان سروریه و ملکیه گاهی در مقابل هم قرار میگیرند.