کسانیکه به زادگاه محمد بن عبدالوهاب هجرت نکنند کافرند

  • 1397/01/12 - 00:19
محمد بن عبدالوهاب موسس فرقه ضاله وهابیت علی رغم مخالفت سرسختانه علمای زمان خود و حتی نزدیکانش که افکار او را مسموم و انحراف فکری او را باطل می‌دانستند دست از عقایدش نکشید و با حمایت حکومت آل سعود و استعمار انگلیس بر شبه جزیره عربستان سیطره یافت و شروع به نشر عقاید پوچ و باطل خود کرد و با فتواهای عجیبش خون مسلمانان را ریخت، او فتوا داد هر که در بلاد کفار باشد و هجرت نکند کافر است.

.

محمد بن عبدالوهاب علاوه بر این‌که یک انحراف بزرگ در دین به‌وجود آورد و فرقه ضاله وهابیت را بنیان نهاد، بلافاصله مورد انکار علما و بزرگان زمان خود واقع گردید، چرا که عقاید خشک و افراطی او منجر به این شد که خون بسیاری از مسلمانان شیعه و سنی از زمان خودش تا به الان ریخته شود و سرزمین‌های اسلامی مورد حملات وحشیانه و خونبار او و پیروانش قرار گیرد، چرا که عقیده او بر این بود که تمام مذاهب اسلامی به خاطر برخی از مسائل دینی همگی مرتد و کافرند و باید به اسلام اصیل صدر اسلام برگردند، پس اگر توبه کردند بخشیده شده و الاّ خونشان هدر خواهد بود. در این میان کسانی‌که به آن‌ها نپیوستند مورد دشمنی قرار گرفتند و مهدورالدم شناخته شده و افراد و اشخاص دیگری که به آن‌ها ملحق شدند و یا نمی‌توانستند به هر جهتی ملحق شوند، بعد از استفتاء از بزرگان تندروی ایشان این‌گونه جواب دریافت کردند که در جای خود بسیار تأمل برانگیز است.
مثلاً در کتاب –الدرر السنیّه...- از شیخ حسین و شیخ عبدالله، دو فرزند محمد بن عبدالوهاب سؤالاتی کردند مبنی بر این‌که: کسی‌که وارد مذهب وهابیت شده و آن را دوست دارد و از شرک و مشرکان متنفر است، اما هم‌چنان در سرزمینی زندگی می‌کند که مردم آن با دین وهابیت دشمن هستند و با آنان می‌جنگند، ترک وطن هم برای ایشان سخت است و نمی‌توانند به مناطق وهابی‌نشین هجرت کنند، آیا این چنین افرادی مسلمان هستند یا کافر؟ و آیا به علت عدم هجرت تعزیر می‌شوند یا خیر؟ این دو به آن‌ها این طور پاسخ گفتند: «و اما ان لم یکن له عذر، و جلس بین أظهرهم، و أظهر لهم أنه منهم، و أن دینهم حق، و دین الاسلام باطل، فهذا کافر مرتد...[1] اگر او عذری ندارد، اما در بین آن‌ها –مشرکان- مانده و تظاهر می‌کند که از آن‌هاست، دین آنان حق است و دین اسلام –وهابیت- باطل است، چنین کسی کافر و مرتد است، حتی اگر در قلب خود، دین را بشناسد. زیرا محبت دنیا و ترجیح آن به آخرت، سبب شده است که هجرت نکند.»
این نظر و دیدگاه دو فرزند محمد بن عبدالوهاب بود که به غیر از خود و مذهبشان، همگان را کافر و مرتد خوانده و اگر کسی به شهر نجد که زادگاه ایشان است، هجرت نکنند، در جرگه‌ی مخالفین بوده و مشرک هستند و باز مثلاً در همین کتاب از خود محمد بن عبدالوهاب درباره چیزهایی که به سبب آن می‌جنگد و از چیزهایی که شخص به موجب آن تکفیر می‌شود، سؤال شد، او در جواب گفت: دشمنان ما چند دسته می‌باشند و در تعریف نوع چهارم دشمنان خود و حکم آنان گفت: «من سلم من هذا کله، ولکن اهل بلده، یصرحون بعداوه اهل التوحید و اتباع اهل الشرک  و ساعین فی قتالهم و یتعذر: ان ترک وطنه یشق علیه... فهذا ایضاً کافر...[2] کسی‌که از همه این‌ها –شرک و دشمنی با وهابیت و...- سالم باشد، اما مردم شهر او آشکار با اهل توحید –وهابیت- دشمنی و از اهل شرک پیروی می‌کنند و او عذر می‌آورد که ترک وطن برایش سخت است. بنابراین به همراه مردم شهر خود با اهل توحید می‌جنگد و با مال و جانش در این راه تلاش می‌کند، او نیز همانند مردم شهرش کافر است.»
در نتیجه از دیدگاه او و فرزندانش و کسانی‌که تابع و پیرو این‌ها هستند، این طور فهمیده می‌شود که خروج از وطن و هجرت به سوی مناطق وهابی‌‌نشین برای همه پیروان آن‌ها واجب است، و الاّ آن‌ها هم مشرک و کافرند. یا اولی الابصار

پی‌نوشت:

[1]. الدرر السنیه فی اجوبه النجدیه، عبدالرحمن نجدی، بی‌تا، بی‌جا، (1417ق)، ج13 ص141.
[2]. همان، ج1 ص91.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.