اسلام اختیاری ایرانیان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ من نینا پیگولِفسکایا هستم. بیش از پنجاه سال از زندگیام را در پژوهش پیرامون تاریخ ایران و اسلام گذراندم. سالها استاد دانشگاه لِنینگراد و همچنین عضو انجمن آسیایی فرانسه بودم.
خانم نینا پیگولِفسکایا (Nina Pigulevskaya)، استاد دانشگاه لِنینگراد و همچنین عضو انجمن آسیایی فرانسه، متوفای 1970 در مقدمه کتاب «ایران در آستانه یورش تازیان» مینویسند:
وجود مساجد تاریخی و بارگاه امامزادگان در ابیانه و جانفشانیهای مردم آن در راه قرآن و اهل بیت علیهمالسلام، بهترین نشانه عشق و پیوند راستین و قلبی مردم ابیانه با اسلام است.
دومِناش (Pierre Jean de Menasce) ایرانشناس فرانسوی مینویسد: ایرانیان تمایلات و آرزوهایی داشتند که دین مزدا (زرتشتیگری) نتوانست آنها را برآورده سازد؛ اما اسلام، توانست. اسلام روح تازهای در ایران دمید.
ریچارد نلسون فرای (Richard Nelson Frye) مینویسد که عمر بن خطاب (خلیفه دوم) مایل بود ایرانیان مسلمان نشوند و دین اسلام فقط برای عربها باشد. چون اگر ایرانیان مسلمان میشدند از جزیه (مالیات شرعی) معاف و حق و حقوقشان با سایر مسلمین مساوی میشد. ولی عمر دوست داشت از ایرانیان باج و خراج بیشتری بگیرد. پس تلاش میکرد که ایرانیان مسلمان نشوند.
دکتر عبدالحسین زرینکوب: اکثریت اهل ایران از همان آغاز فتوح، دیانت اسلامی را به خاطر ارزش توحیدی و برتری اخلاقی آن با خرسندی و بی اکراه پذیرفتند.
میلاس، شخصی زرتشتی بود که به دست ابو هُذَیل عَلّاف (درگذشت: 235 هجری) مسلمان شد. زمینهی اسلام آوردن او اینگونه بود که او در مجلس مناظرهای شرکت کرد که ابوهذیل علاف با ثنویها داشت. با پیروزی ابوهذیل در این مناظره، میلاس اسلام را برگزید.
ابو سعید سیرافی (حسن پسر بهزاد پسر مرزبان سیرافی)، در قرن 3-4 هجری از خانوادهای زرتشتی بود که به همراه خانواده و از روی اختیار مسلمان شد. او یک نمونه از خیل عظیم مردمانی است که از زرتشتی به اسلام گرویده و در راه کسب علم و دانش و ترویج مکتب اسلام تلاش بسیار کرد.
پیروزشاه بلسارا از اندیشمندان زرتشتی ساکن هندوستان: ایرانیان در راه پذیرش اسلام، مشکلی نداشتند. بلکه از سر اختیار و از روی منطق مسلمان شدند. روابط پیامبر و خاندان ایشان با ایرانیان نیز رابطهای خوب و از روی علاقه و دوستی بود.
دکتر عبدالحسین زرینکوب: موبدان کتابهایی بر ضد اسلام مینوشتند (آنقدر آزادی داشتند که علیه اسلام مطلب بنویسند و نقد کنند) و در مقابل، علمای اسلام هم پاسخهای «درست» و «دقیق» به اشکالتراشیهای آنان میدادند.
فتوحات مسلمین، برخی با شمشیر و برخی با صلح بوده، اما سِیر مسلمانیِ ایرانیانِ و تحول آنان از زرتشتیگری به اسلام، غالباً به زور شمشیر نبود. مسلمین به هر سرزمینی که میرسیدند، سه گزینه پیشنهاد میکردند. یا اسلام بیاورید (تا برادران و خواهران ما باشید)، یا جزیه بدهید (یعنی مالیات بدهید و بر دین سابق خود باقی بمانید). در غیر این صورت، آماده جنگ باشید تا خدا بین ما و شما قضاوت کند. بسیاری از ایرانیان نیز در آغاز، گزینه «دوم» را انتخاب کردند.
جمشید گرشاسب چوکسی (استاد دانشگاه ایندیانای ایالات متحده امریکا و سرپرست برنامههای مطالعاتی خاورمیانه در این دانشگاه) به روشنی میگویند که گرویدن مردم آذربایجان به اسلام، از روی اختیار و اغلب عاری از تحمیل بود و نشر اسلام در آذربایجان در اثر نهضت فرهنگی تبلیغی برخی مبلغین اسلام صورت گرفت.
ناصر کبیر، از سادات علوی در مازندران و گیلان، در قرن 3-4 هجری خدمات فرهنگی و ادبی بسیاری صورت داد. عملکرد او در کنار نقدهایی که به آن وارد است، یک نمونه مثبت از خدمات متقابل اسلام و ایران به یکدیگر شمرده میشود. ساخت مدارس و تلاش برای ترویج علم و ادب، و برقراری کتابخانهها از جمله این خدمات فرهنگی است.
در سال 8 هجری و در روزی از روزها، در ايامی كه حكومت مركزی امپراتوری ساسانی در فساد و تباهی دست و پا میزد، سيبخت به رتق و فتق امور در حوزه حاكميت خود مشغول بود، كه نامهای برای او آوردند. از محمد بن عبدالله بنده و فرستاده خدا... طراوت كلام پيامبر در قلب «سيبخت زرتشتی» لرزش ايجاد كرد و بر عمق جانِ او نشست و به اراده خدا، چنان او را متحير نمود كه دعوت پيامبر را لبيك گفته، مسلمان شد.