به خاطر عدالت صحابه حقایق را هم توجیه می کنند!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب _ در راستاي موجّه دانستن تمامي صحابه، طرفداران عدالت صحابه چارهای جز توجيه كليه رفتارها و اعمال سلف ندارند به گونهای که ایشان مطالب تاریخی را طوری ارائه میکنند که نشان دهند فهم سلف جزء دین اسلام است .
با مروری بر كتبي كه نويسندگان معاصر مصری درباره زندگينامه حضرت زهرا سلام الله علیها نوشتهاند، روشن میشود، كه آنان هر چند شجاعانه نقلهای تاريخی حوادث بعد از رحلت پيامبر را آوردهاند، ولی همگی در مقام پاسخگويی به چرايی و توجیه اقدامات حضرت زهرا سلام الله علیها در برابر خليفة اول برآمدهاند.
از جملة اين كتابها میتوان به کتاب فاطمة الزهرا، اثر توفيق ابوعلم (1) فاطمة الزهراء و الفاطميون، اثر عباس محمود العقاد(2) حياة فاطمة، اثر محمود شبلي(3) فاطمة الزهراء،اثر مأمون غريب (4) و فاطمة الزهراء، اثر عبدالفتاح عبد المقصود (5) اشاره كرد.
نويسندگان اين كتب نوعاً به بیان نام و نسب حضرت زهرا، شخصيت او (6) بلاغت و فصاحتش (7) فضائل و مناقبي كه در شأن آن حضرت وارد شده است (8) و مباحثي از اين قبيل پرداختهاند. اما دربارة حوادث رخ داده بعد از رحلت پيامبر فقط به قضاياي جمع شدن عدهای از صحابه در خانة حضرت علی و زهرا و همچنين اعتراض حضرت زهرا به ابوبكر دربارة غصب فدك اشاره كردهاند و با توجيه این قضایا از كنار آن گذشتهاند ولی هيچ كدام اشارهاي به هجوم خلفا به خانه حضرت و صدمات وارده به ايشان نكردهاند. درباره علت رحلت حضرت هم اكثراً ضعف بدني و همچنين تألمات روحي حضرت را که ناشي از رحلت پيامبر بوده به عنوان عامل این رحلت ذكر كردهاند. مثلاً عباس محمود عقاد مينويسد: كانت الزهراء نحيلة سمراء، يمازج لونها شحوب في كثير من الاوقات(9)
اما همه آنان دربارة قضايای روی داده بين آن حضرت و ابوبكر دست به توجيه زدهاند: محمود شبلي اين حادثه را ناشي از اختلاف فقهي ميان آن دو ميداند: «فقیهان كريمان عظيمان، فقه فاطمه عليها السلام و فقه ابي بكر، هي تري رأيا و هو يري رأيا، و كلاهما حريص علي الحق يبتغي وجه الله (10) مأمون غريب (11) و توفيق ابوعلم (12) نيز به همين راه رفتهاند.
عباس محمود عقاد بحث را گستردهتر آورده است: وی ابتدا روايتي را ميآورد كه در آن ابوبكر در جواب ادعاي حضرت فاطمه سلام الله علیها ادعا میكند از پيامبر شنيده است: اننا معاشر الانبياء لانورث، ما تركناه صدقة (13) ولی بعد از آن روايتی را میآورد كه در آن به نوعي ميان حضرت فاطمه و ابوبكر توافق صورت گرفته است: حضرت فاطمه به ابوبكر ميگويد: فدك را پيامبر به من بخشيده است.
ابوبكر ميگويد: چه شاهدي داري؟
حضرت زهرا سلام الله علیها امام علي و ام ايمن را به عنوان شاهد معرفي میکند. در عوض عمر بن خطاب و عبدالرحمن بن عوف شهادت ميدهند كه پيامبر عوايد آن را ميان فقرا تقسيم ميكرد.
در اينجا ابوبكر ميگويد: همه شما راست مي گوييد، پيامبر از فدك هم مخارج فاطمه را مي داد و هم ميان فقرا تقسيم ميكرد. و در جواب ابوبکر، حضرت فاطمه سلام الله علیها، ابوبكر را به خدا قسم میدهد كه همان گونه انجام دهد و ابوبكر هم قبول ميكند. بعد از او، عمر و عثمان و علي هم اينگونه انجام میدادند.(14) او در ادامه، روايت معروفي را كه ابوبكر و عمر از ترس غضب فاطمه به ديدار او ميروند را آورده است كه در آن حضرت فاطمه ميفرمايد: فاني اشهد الله و ملائكته انكما اسخطتماني و ما أرضيتماني... و ابوبكر از شدت ناراحتي در ميان مردم درخواست فسخ بيعت را ميكند: لا حاجة لي في بيعتكم، اقيلوني بيعتي.(15)
در اينجاست كه به دليل تضادی كه بين روايات مختلف ميبيند، ناچار به توجيه ميشود. اساس حرف او اين است كه نه ابوبكر و نه فاطمه هيچ كدام دنبال نفع شخصي نبودند: ان الزهراء أجل من أن تطلب ما ليس لها بحق، و ان الصديق اجل من ان يسلبها حقها الذي تقوم البينة عليه ...(16)
در ميان نويسندگانی كه ذكر شد، عبدالفتاح عبدالمقصود منصفتر به نظر ميرسد. او هر چند اقدامات متقابل ابوبكر و زهرا را از باب اجتهاد دانسته و هر دو را تبرئه ميكند،(17) ولی معتقد است آن کسی که اجتهادش خطا بوده، ابوبكر بوده است و زهرا را در ادعايش به حق میداند.(18)
البته وی به مقدار كافی از خليفة اول هم دفاع میكند و میگوید: اگر چه از سوي ابوبكر فرماني شتابزده سر زد و بخشيدن فدك به فاطمه را نپذيرفت... اما آيا نميتوان ديد كه در اين فرمان شتابزده معذور و ناگزير است؟ آيا ميپنداري ابوبكر در راستگويي فاطمه دستخوش دو دلي شد؟ هرگز! اين محال است. زيرا ابوبكر ميداند فاطمه پاره تن پيامبر است... هرگز شايسته نيست جانشين پيامبر خدا را با اين تهمت گزاف سرزنش نمود، تهمت دروغ زن شمردن زهرا، دور باد از زهرا! و دور باد از ابوبكر! (19) او در ادامه به ذكر بعضی از توجيهاتی كه در مورد علت عمل ابوبكر از سوی اهل سنت ابراز شده ميپردازد و میگوید: ابوبكر از بخشيدن فدك به فاطمه از سوي پيامبر آگاهي نداشت و يا اختلاف ميان ابوبكر و فاطمه در تفسير سخن خدا و پيامبر بود يا ابوبكر هراس داشت راه فتنه جويی و نيرنگ بازی در پيش روی منافقان گشوده شود و گويند: جانشين پيامبر از دخت پيامبر جانب داري كرد. ولی در انتها شجاعانه بر اساس حكم ابوبكر در بازداشت فاطمه از فدك را باطل میکند(20) عبدالفتاح عبدالمقصود در كتاب ديگرش السقيفة و الخلافة هم اشاراتی در اين باب (هر چند با صراحت كمتر) دارد.(21)
منابع :
[1] ابوعلم، توفيق، فاطمة الزهراء، مصر، دارالمعارف، الطبعة السابعة،
[2] العقاد، عباس محمود، فاطمة الزهراء والفاطميون، بيروت، مكتبة العصرية،
[3] شبلي، محمود، حياة فاطمة، بيروت، دارالجيل، الطبعة الثاثه، 1409 هـ.
[4] غريب، مأمون، فاطمة الزهراء، قاهره، دار الافاق العربية، الطبعة الاولي، 1419 هـ.
[5] ترجمه شده با عنوان: «فاطمه زهرا در پرتو خورشيد محمدي، ترجمة سيد حميد طبيبيان، تهران،
[6] محمود شبلي، پيشين، صص 347 تا 367 و عباس محمود العقاد، پيشين، ص 52 – 55.
[7] توفيق ابوعلم، پيشين، ص 159.
[8] . مأمون غريب، پيشين، ص 33.
[9] عباس محمود عقاد، پيشين، ص 49 و همچنين توفيق ابوعلم، پيشين، ص 200.
[10] محمود شبلي، پيشين، ص 319.
[11] مأمون غريب، پيشين، ص 85 و 86.
[12] توفيق ابو علم، پيشين، ص 185 به بعد.
[13] عباس محمود العقاد، پيشين، ص 43.
[14] همان، ص 44.
[15] همان، ص 45.
[16] همان، ص 45.
[17] عبدالفتاح عبدالمقصود، پيشين، ج 2، ص 360.
[18] همان، ج 2، ص 309.
[19] همان، ج 2، صص 316 تا 318
[20] همان، ج 2، صص 299 الي 532.
[21] «خاستگاه خلافت: ترجمة السقيفة والخلافة، ترجمة سيد حسن افتخارزاده، تهران، نشر آفاق،ص 398 الي 403.
افزودن نظر جدید