تناقضات و بهائیت

  • 1392/03/01 - 22:55
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اگر در کتب و رفتار و گفتار رهبران بهائی بنگریم متوجه تناقضات بسیار می شویم و این سوال پیش می آید که بهائیان امروزی به چه امیدی بهائیت را آیین خود قرار داده اند. زیرا توقعی که عقل انسان از یک دین الهی دارد، آنست که ذره ای در دین خدا تناقض وجود ندارد در حالی که در بهائیت تناقضات بسیار دیده می شود.
BAHA

نوشته های میرزا بهاء سراسر تناقض و تخالف و ضد و نقیض هست. میرزا بهاء تا چند سال پس از فوت سید باب به مقام نیابت و وصایت برادرش صبح ازل معتقد بوده، و برای او مقامات معنوی و درجات بس ارجمند و بلندی قائل بوده و موقعی که کتاب ایقان را می نوشت هنوز آثار مخالفت از قلم او ترشح نکرده، و بلکه به کنایه و اشاره در مواردی از ایشان تجلیل و تعظیم می نماید.
در نقطة الکاف می گوید: و همین که عرایض جناب ازل به حضرت ذکر رسیده در نهایت مسرور شده و بنای غروب شمس ذکریه و طلوع قمر ازلیه شده ولهذا به عدد واحد (19) از آثار ظاهر خود که طبق باطن بوده باشد از قبیل قلمدان و کاغذ نوشته جات و لباس مبارک و خاتم شریف و امثال آنرا بجهت حضرت ازل فرستادند و وصیت نامه نیز فرموده بودند که هشت واحد بیان را بنویسد. [1]
و باز می گوید: و اخوی ازل که آدمی هستند با کمال و در علم توحید در نهایت مسلط و صاحب اخلاق حمیده و صفات پسندیده ملقب به لقب بهاء، فرمودند که من مشغول تربیت جناب ازل بودم آثار فطرت و نیکوئی اخلاق از مرآت وجودش ظاهر بود و همیشه وقار و سکوت و ادب و حیاء را دوست می داشته و از مخالطه ی اطفال و افعال ایشان اجتناب می نموده ولی من نمی دانستم که ایشان صاحب مقام خواهند گردید... الخ. [2]
اینها سخنانیست که  مولف نقطة الکاف حاجی میرزا جانی کاشانی متوفای (1268) بلاواسطه از خود میرزا بهاء نقل می کند.
و اما اظهارات میرزا بهاء پس از بیست سال دیگر که خود در آن هنگام دعوی پیغمبری می نمود، بسیار جالب توجه است.
در بدیع گوید: و اینکه نوشته ای که فرموده ان الامر ینتهی الی اسم الوحید (یحیی) لان ظهوره بنفسه حجة و لایحتاج الی نصی فوالله حین الذی کتبت هذه الکلمة قد بکت کل الاشیاء... لانک لانبات عدو من اعداء الله احتقرت شأن الله و عظمته [3] و اما پاسخ سخن تو که، باب گفته است مقام من بر می گردد به اسم وحید (که مطابق است در عدد با کلمه یحیی- 28) که ظهور او به خودی خود برهان و حجت بوده و احتیاج به تصریح و نص کردن من نیست. اینست که: قسم به خدا که هنگام کتابت این سخن همه ی موجودات به تو گریه کردند زیرا تو بخاطر اثبات کردن مقام دشمنی از دشمنان خدا به مقام و عظمت پروردگار (بهاء) تحقیر و توهین نمودی.
جناب بهاء در اینجا خود را مظهر عظمت پروردگار دانسته و برادرش میرزا یحیی را از دشمنان خدا می شمارد.
باز در بدیع  گوید: کتاب مستیق را بخوان که در آن کتاب مرشدت میرزا یحیی فتوی بر دم جمیع نفوس مقدسه داده و کتاب دیگرش که در آن مخصوص در اماکن متعدده فتوی بر قتل کل نفوس داده مع ذلک جمیع را به حق راجع نموده و خود آن خبیث مشرک به حضرت ابهی عریضه معروض داشته و حال به خط خود او موجود است. [4]
از این عبارتها نیز معلوم می شود که: صبح ازل به عقیده ی بهاء خبیث و مشرک است، و بهاء نیز با پیروانش به اعتقاد میرزا یحیی مهدور الدم هستند.
باز در بدیع گوید: و ای قهر اعظم من ذلک تعبدون البقر و لاتعرفون ثم تدعون الله بان یخرج لکم من صلبه عجلا لتعبدوه و تکونن من العابدین ثم من نسل هذا العجل عجلا آخر.... الخ [5]- کدام قهریست که بالاتر باشد از عبادت کردن شما از گاوی که آن را نمی شناسید (میرزا یحیی) و سپس از خدا مسئلت می نمائید که گوساله ای از صلب آن بیرون آورد که پس از گذشتن آن گاو از گوساله اش پرستش نمائید.
و باز در بدیع از قول معترض صبح ازلی (که به یکی از اطرافیان بهاء اعتراض می کند) نقل می کند که خیلی خیلی عجب است از شما که قریب بیست سال است میرزا یحیی را به خدائی پرستیدید که خود مطلعم در اصفهان در نزد خودم اقرار نمودید حال مردود شده، و به دیگران چه جوابی گویم که می گویند فلانی ها هر روز به یکی می چسبند و یکی را حق می دانند و بعد باطل می نمایند این از عدم تمییز آنها است به جهت آنکه حق باطل نمی شود و این تناقض است دین اینها بوالهوسی است به چه دلیل اول حق بود و خدا و حال باطل است و عبد کافر. [6]
و در پاسخ این اعتراض جناب بهاء از زبان دیگری می گوید: اولا این بحث به شما وارد است که سال ها نفوسی را پیشوا دانستید که اخبث از آن نفوس در ابداع نیامده و ثانیا اینکه این عباد به او خلوص داشته ایم و مقریم چه در کلمات ابهی بعضی اوصاف مشاهده می شد و همچه گمان می نمودیم که مرجع آن اوصاف نفس موهوم است الی ان کشف الله لنا ما کشف و اطلعنا من افعاله ما لافعله النمرود و لا الفرعون و لذا کسرنا صنم الوهم.
باز میرزا بهاء مناجات مفصلی از قلم صبح ازل به بهاء در همین کتاب نقل می کند از آن جملات که ده صفحه و نیم است [7] مطالب چندی معلوم می شود (الوهیت و ربوبیت میرزا بهاء، کفر و زندقه میرزا یحیی به عقیده او، کمال زیرکی و مهارت او در بافندگی و سازندگی بی سوادی و عدم اطلاع او در علوم ادبی).
در پاسخ معترض می گوید: و کلما ارتکبت یرجع  ینتهی الی قلم اول من اعرض بالله الواحد الفرد المهیمن القیوم و ان حقیقة قلمه (میرزا یحیی) قد فر عنه و حضر بین یدی الله (میرزا بهاء) و ضج بضجیج بکی علیه کل ما وقع علیه اسم شیء ان انت من الذینهم یعرفون (و ص240) و هذا ما ناجی به القلم ربه و رب کل شیئ و رب العالمین (میرزا بهاء) سبحانک االلهم یا الهی و محببی انت الذی بامرک ارتفع صریر قلم الاعلی (سید باب) بین الارض و السماء و به قضیت علی الالواح ماقضیت.... یا الهی اسمع نداء القلم الذی بعد عن شاطئی قربک و بقائک و ابتلی بین انامل احد من اشقیاء خلقک (میرزا یحیی).... اذا یالهی فو عزتک لو تامرنی لاشق بطنه من قدرة التی قدرت فی سری لعل بذلک تستریح نفسی و (ص241) خلصنی عن هذا الخبیث و انامله فآه آه یا محبوبی انت خلقتنی لذکرک و ثناء نفسک و انی طرت محروما عما خلقت له.... فکیف یا الهی ارفع راسی بین الاقلام لخجلة التی به ناس راسی فی محضر القربین و (ص244) و انی فی تلک الساعة قدهربت منه الیک و جنتک بضجیج الفاقدین و صیحة العاصین و (ص249) فآه آه کیف ارفع راسی عند قلم علی الذی جعلته مشرق وحیک و مطلع الهامک فکیف انظر الی قلم الذی ینسب الی محمد رسولک و به رقم اسرار قضائک... الخ.
این هم مناجات جناب میرزا قلم یکی از بندگان خالص و خاضع جناب میرزا که از گرفتاری و ابتلای خود بدست میرزا یحیی، در مقابل عرش میرزا خدا اظهار گله می نماید.
جناب میرزا با ذکر این مناجات مقام من یظهر بودن خود را ثابت می کند و چون از ایشان دلیل و برهان خواسته بودند، ایشان از آن قلمی که چنین تقاضایی را نموده است انتقاد نموده، و سپس می گوید: کلما ارتکبت یرجع.... الخ- این جسارت های تو بر می گردد به قلم صبح ازل (میرزا یحیی) و برای اینکه سر طرف را کاملا گرم کرده و از مطلب دور کند، اولا این قضه ی مفصل خرافی را که هر بچه ممیز مسخره بودن آن را فهمیده و بریش جناب میرزا می خندد ذکر می نماید، و ثانیا خود را از مقام من یظهری به مرتبه الوهیت و ربوبیت ترقی می دهد، تا طرف مرتبه ی ادنی را قبول کند.

 

پی نوشت :

1- صفحه  244

2-نقطة الکاف صفحه 239

3- صفحه 63 سطر 16

4- صفحه 89

5-صفحه 172 سطر 9

6- صفحه 333

7-بدیع از صفحه 240 تا250
 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.