تناقضات وهابیت / کرامات اولیاء و درخواست از دیگران
وهابیان در بسیاری از مسائل، با مسلمانان مخالفت کردهاند، آنان عقایدی متناقض دارند؛ از جمله آن عقاید، عقیده آنان در توان کرامت و امر خارق العاده توسط اولیاء و مشروع نبودن درخواست حتی از فرد زنده، در امور خارق العاده است.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ گروه ارتجاعی و تکفیری وهابیت، در قرن دوازدهم، در منطقه نجد عربستان شکل گرفت. آنان با ادعای پیروی از مکتب احمد بن حنبل، میکوشند خود را از اهلسنت نشان دهند. آنان در بسیاری از مسائل، نه تنها با همه مسلمانان، بلکه با رهبران اصلی خود نیز مخالفت کردهاند و دیدگاهی کاملاً ابداعی برگزیدهاند.
یکی از عقاید متناقض وهابیت، اعتقاد آنان نسبت به انبیاء الهی است. وهابیت معتقد است مقام انبیاء بسیار بالاتر از اولیاء است؛ هر کس مؤمن با تقوا باشد، ولی خدا است و ولی خدا بودن، به ادعا و آرزو نیست؛ بلکه به ایمان و تقوا است. پس اگر مردی ادعای بودن در زمره اولیاء را داشت، ولی تقوای الهی نداشت، ادعایش باطل است.[1]
ابنعثیمین تصدیق کرامات اولیاء را از اصول اهلسنت میخواند و کرامت را امر خارق العاده میداند و مینویسد که کرامت به دست ولی انجام میشود. کرامت به قرآن، سنت و واقعیت، ثابت شده، از قدیم وجود داشته و در آینده هم خواهد بود. او کرامات نقل شده در قرآن و سنت را بسیار دانسته و چند کتاب را برای مطالعه کرامات اولیاء ذکر میکند. او مینویسد وقوع این کرامات ظاهر است که با مشاهده یا با اخبار صادقه به اثبات میرسد.[2] وی حتی به معتزله اشکال میگیرد که چرا آنان کرامات اولیاء را منکر میشوند[3] و میگوید این کرامات با معجزات پیامبران اشتباه نمیگردد؛ زیرا ولی خدا به دنبال کاسبی نبوده و آن قدر تقوا دارد که مدعی نبوت نباشد.
از طرف دیگر در بحث توسل که ابنتیمیه مُبدع شرک خواندن آن بود، وهابیت نیز به تبع او همین نظر را دارند و وقتی به برخی از روایات مورد قبولشان برخوردند که بعضی از انواع توسل توسط صحابه انجام شده بود، عدهای از مفتیان وهابی توسل را تقسیم به جایز و غیرمشروع کردند.
بنباز مینویسد: «خواندن زندهای که حاضر است، در آنچه که نسبت به آن قدرت دارد، -شفاهی یا کتبی و با نامه یا از طریق تلفن و مانند آن از انواع ارتباطات جدید که میتوان طلب حاجت را به آن فرد رساند- جایز است. ... آنچه شرک است، این حالت است که فرد مرده یا غایبی که با این وسایل ارتباطی به او دسترسی نیست خوانده شود و در آن سراست و او کلامش را میشنود و نفع میرساند، در حالی که غایب است -همان طور که پرستش کنندگان قبور و عبادت کنندگان بتها معتقدند- که این شرک اکبر است و خداوند از آن منع کرده است».[4]
بنعثیمین نیز مینویسد: «دعا به سه قسم تقسیم میشود: قسم اول جایز است و آن خواندن مخلوقات به امری از امور است که میتواند آن را برآورده سازد، که از امور جایز است و پیامبر صلیاللهعلیهوآله سفارش کردند که هنگامی که مؤمنی تو را خواند، اجابت کن. قسم دوم اینکه مخلوق را به طور مطلق بخواند، چه زنده و چه مرده، در چیزی که فقط خدا به آن قادر است؛ این طلب، شرک اکبر است؛ زیرا تو آن فرد را مثل خدا قرار دادی در آنچه قادر نیست غیر خدا، مانند اینکه بخواهید که کسی فرزندی که در رحم زنش است، پسر قرار دهد؛ ...».[5]
بنباز برای مثال از «امور ما لا یقدر»، آنچه غیرخداوند به آن قادر نیست، -که وی درخواست آن را از فرد زنده، شرک میداند-، مثالهایی زده است، از جمله شفای مریض، طلب هدایت و به بهشت بردن و نجات از آتش جهنم و شبیه این امور[6] و ابنعثیمین در اینباره به درخواست باران از غیر خدا و فرد زنده، مثال زده،[7] حازمی نیز چند مثال آورده، از جمله درخواست زنده کردن مرده و ...[8] و در نهایت گفتهاند که فقط امور عادی را از فرد زنده میتوان درخواست کرد[9] و امور غیر عادی از زنده و هر امری را از مرده خواستن، شرک است.
بنابراین در بحث توسل به غیر خدا، گفتهاند در اموری که حاجت فرد در توان انسان است، شرک نیست؛ ولی اگر در توان او نباشد، (شفا دادن، رزق و روزی دادن، زنده کردن مردگان و ...) مشروع نیست که این اعتقاد آنان، با عقیدهشان درباره توان کرامت و معجزه و امر خارقالعاده توسط اولیاء خدا، در تناقض است.
پینوشت:
[1]. «نظر وهابیت درباره کرامات اولیاء»
[2]. شرح العقيدة الواسطية، ابنعثيمين، ج2، ص297.
[3]. همان، ص297-299.
[4]. فتاوى نور على الدرب لابن باز بعناية الشويعر، بن باز، ج4، ص91-94.
[5]. مجموع فتاوى ورسائل العثيمين، ابنعثيمين، ج9، ص149.
[6]. مجموع فتاوى، ابنباز، ج4، ص398؛ ج26، ص181؛ ج28، ص295.
[7]. مجموع فتاوى ورسائل العثيمين، ابنعثيمين، ج9، ص253.
[8]. شرح القواعد الأربع، حازمی، ج5، ص10.
[9]. شرح ثلاثة الأصول، خالد بن عبدالله المصلح، ج3، ص14.
افزودن نظر جدید