حکایت دراویش پس از مرگ تابنده

  • 1400/10/03 - 19:04
پس از مرگ تابنده، دراویش این فرقه به سه دسته تقسیم شوند. دسته‌ی اول جذبی را با همه‌ی ناتوانی مدیریتی‌اش قطب می‌دانند و با او بیعت کرده و جان‌فدای او هستند! دسته دوم گروه اندکی هستند که به ادعای اسماعیل صلاحی، درویش میبُدی که مدعی جانشینی تابنده است لبیک گفته و طرفدار او و نگاه تندی که بر علیه نظام و انقلاب دارد، شده‌اند. دسته سوم دراویشی هستند که هم‌صدا با مصطفی آزمایش لیدر غرب نشین و لیبرال این فرقه خواهند روشنگری در موضوع قطبیت هستند.

پایگاه جامع فرق ادیان ومذاهب - مرگ نورعلی تابنده با لقب طریقتی مجذوب علیشاه، فرقه‌ی گنابادیه را دچار انشقاق و افتراق کرد. مدیریت ضعیف تابنده در قطبیت فرقه و تمایلات سیاسی وی باعث شد تا وی نخواهد یا نتواند به موروثی بودن امر قطبیت در فرقه‌ی اجدادی‌اش ادامه دهد. وی بر خلاف اقوام خود که میراث قطبیت را از پدر به پسر منتقل نمودند و معتقد بودند که اشاره غیبیه و الهام الهی قطب آینده را مشخص می‌کند! این مسند را به پسران خود نسپرد و ایشان را درگیر نکرد.

وی مهندس علیرضا جذبی را که در دهه‌ی 90 از زندگی خود به سر می‌برد به جانشینی خود برگزید، اما در سخنرانی‌های متعدد بصورت مذبذب سخن گفت و موقعیت جذبی را متزلزل کرد. گاهی او را قطب آینده معرفی می‌کرد اما بلافاصله می‌گفت: ممکن است یک درویش وارسته‌ای بیاید و جانشین من شود!

این نوع رفتار سبب شد تا پس از مرگ تابنده، دراویش این فرقه به سه دسته تقسیم شوند. دسته‌ی اول جذبی را با همه‌ی ناتوانی مدیریتی‌اش قطب می‌دانند و با او بیعت کرده و جان‌فدای او هستند! دسته دوم گروه اندکی هستند که به ادعای اسماعیل صلاحی، درویش میبُدی که مدعی جانشینی تابنده است لبیک گفته و طرفدار او و نگاه تندی که بر علیه نظام و انقلاب دارد، شده‌اند. دسته سوم دراویشی هستند که هم‌صدا با مصطفی آزمایش لیدر غرب نشین و لیبرال این فرقه خواهند روشنگری در موضوع قطبیت هستند. ایشان قطبیت جذبی را ثابت نمی‌دانند و می‌گویند فرایند قطبیت در طریقت گنابادیه مهندسی شده تا مهندس جذبی ثابت علیشاه شود! از این رو فعلا با احترام به مهندس جذبی از او می‌خواهند تا آخرین فیلم سخنان تابنده به طور کامل منتشر گردد.

در این بین اسماعیل صلاحی در مصاحبه‌های متعدد با شبکه‌های ضد انقلاب، فضای حاکم بر فرقه را امنیتی جلوه داده و می‌گوید ممکن است من را دستگیر و زندانی کنند! قدر مسلم این است که هیچ فردی در جمهوری اسلامی به واسطه‌ی اعتقادش بازداشت و دستگیر نمی‌شود. در قانون اساسی اصل‏ بیست و سوم آمده، تفتیش‏ عقاید ممنوع‏ است‏ و هیچ‌کس‏ را نمی توان‏ به‏ صرف‏ داشتن‏ عقیده‏‌ای‏ مورد تعرض‏ و مؤاخذه‏ قرار داد. بنابر این دستگیری افراد مربوط به اتهامات مختلف سیاسی یا بزهکاری است که ممکن است جرم ایشان ثابت گردد. محمد اسماعیل صلاحی، قطب خودخوانده‌ی طریقت گنابادی بلافاصله پس از اعلان قطبیت، اقدام به اتهام، توهین و فحاشی به مسئولین مختلف لشکری و کشوری نموده و با این کار دو هدف عمده را پی‌گیری می‌نمود. اول اینکه این کار نظر معاندین و غربی‌ها را جلب می‌کرد تا وی را برای رسیدن به مقاصدش کمک کنند.

با نگاهی به جراید اوایل قرن 13 شمسی، نقش دول استعماری و غربی در تشویق و ترغیب به این فرقه کاملاً مشهود است. کسروی نوشته‌‌های سال دوم قرن حاضر را این‌گونه بررسی می‌کند و می‌نویسد: «از سه سال باز در یک ماه‌نامه اروپایی که با زبان فارسی نوشته می‌شود، می‌بینیم گفتارهایی درباره‌ی صوفیان و در ستایش آنان به چاپ می‌رسد و ازجمله در یکی از آنها که درباره‌ی شیخ فخرالدین عراقی است و داستان دل باختن او را به یک بچه درویش و رفتنش را به هند می‌نویسد، در برابر چنان داستان زشت و بی‌خردانه زبان به ستایش بازکرده، چنین می‌گوید: «و بدین‌سان این درویش ژنده‌پوش و بی‌سروپا که ننگشان از نام و نامشان از ننگ بود، به سرودن و پای کوفتن می‌پرداختند و نان روزانه خود را از راه درویشی (تکدی‌گری و گدایی) به‌دست می‌آوردند. امروز ما در روزگار دیگرگونه‌ای به سر می‌بریم و در این جهان عقلی و مکانیکی، شیفته‌ی بت‌های دیگری هستیم، روش زندگی دیگری داریم و چنان در این جهان نوین خود فرورفته‌ایم که گویی آن نیروهای روحی روزگار کهن را یکسره از یاد برده‌ایم و ازاین‌رو هنگامی‌که داستان چنین مردان قلندر را می‌شنویم شاید بی‌درنگ آن‌ها را گمراه یا دیوانه بخوانیم. ولی کدام دیوانه است که مانند این درویشان دربه‌در و بی‌سروپا بتواند به این روشنی و خوبی، زیبایی معنوی را دریابد، به این ژرفی مهر خدا را در دل جای دهد؟» این‌ها جمله‌هایی است که ما در یک ماه‌نامه‌ی اروپایی می‌خوانیم. دانشمندان اروپا این‌ها را به ما ارمغان می‌فرستند. این ترانه‌های کودک فریب را برای ما می‌نوازند.»[1]

دومین هدف صلاحی از این اقدامات، دیده شدن و معرفی شدن و در نتیجه جلب توجه دراویش به خود است. وی با شلوغ‌بازی و درگیر شدن با دادگاه و محکمه در صدد است تا خود را بعنوان درویش و قطب اکتیو معرفی کند و با سوء استفاده از ضعف و سکوت جذبی، دراویش این فرقه را به سمت خود بکشاند. به هر ترتیب اگر جرمی برای صلاحی اثبات گردد ارتباطی به عقیده‌ی منحرف درویشی او نداشته و دلیل آن اقدامات نسنجیده و هتاکانه‌ی وی در قبال نظام مقدس جمهوری اسلامی می‌باشد.

پی‌نوشت:
[1]. احمد کسروی، صوفیگری، به کوشش محمدامینی، شرکت کتاب،1393، ص 9

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.