آیا انتقال رهبری در بهائیت، مطابق با خواست بهاءالله صورت گرفت؟!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ کانالهای تبلیغی تشکیلات بهائیت با انتشار مقالهای مدعی شدند که نحوهی انتقال رهبری پس از پیامبرخواندهی این فرقه، مطابق با خواست او صورت گرفته است؛ همچنان که در گوشهای از این مقاله میخوانیم: «بر اساس این عهد و میثاق، مسئولیت هدایت و رهبری جامعه پس از حضرت بهاءالله، به پسر ارشد ایشان، حضرت عبدالبهاء، سپس به حضرت شوقی افندی، نوهی حضرت عبدالبهاء، و در نهایت همانگونه که حضرت بهاءالله تعیین نموده بودند به بیت العدل اعظم (شورای بین المللی جامعۀ بهائی)، مُحوّل شده است».[1]
اما به راستی آیا ترتیب انتقال رهبری در تشکیلات بهائی، مطابق با خواست پیامبرخوانده و پیشوایان این فرقه صورت گرفته یا خیر؟!
با ملاحظهی آثار پیامبرخواندهی بهائیت در مییابیم که بر خلاف ادعای تشکیلات بهائی، وی پس از پسر بزرگ خود عباس افندی، محمدعلی را به جانشینی او تعیین، و رهبری محمدعلی را پس از عباس، بر بهائیان پیشبینی کرده بود؛ همچنان که حسینعلی نوری تصریح کرده بود: «... قََد إصطَفَینا الأکبر بَعد الأعظَم أمراً مِن لَدُن عَلِیم خَبیر [2]؛ همانا غصن اکبر (محمدعلی) را پس از غصن أعظم (عباس) برگزيديم، فرمانی از نزد خداوند دانا و آگاه است»! بنابراین انتقال قدرت پس از پیامبرخواندهی این فرقه، مطابق با خواست او صورت نگرفت و تعیین جانشینی شوقی افندی پس از عبدالبهاء، بر خلاف خواست و پیشبینی پیامبرخواندهی بهائیت بوده است.
عبدالبهاء نیز که به عنوان مبیّن آیات در بهائیت به شمار میرود، 24 امام را در این فرقه پیشبینی کرده بود که یکی پس از دیگری حکومت خواهند کرد: «در هر دوری (عصری) اوصیاء (جانشینان پیغمبر) و اصفیاء (برگزیدگان) دوازده نفر بودند؛ در ایّام حضرت یعقوب دوازده پسر بودند و در ایام حضرت موسی دوازده نقیب (سرپرست) رؤسای اسباط (فرزندان) بودند و در ایام حضرت مسیح دوازده حواری بودند و در ایام حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) دوازده امام بودند؛ ولکن در این ظهور أعظم بیست و چهار نفر هستند؛ دو برابر جمیع. زیرا عظمت این ظهور چنین اقتضاء نماید. این نفوس مقدسه در حضور خدا بر تختهای خود نشستهاند؛ یعنی سلطنت ابدیّه میکنند...».[3] اما از بخت بد او، جانشینش نیز عقیم از آب درآمد و این پیشبینی نیز با خلاف روبهرو شد.
شوقی افندی نیز نظام رهبری پس از خود را بر دو رکن استوار دانست: «این نظم بدیع از اَنظمهی (نظامهای) باطلهی سقیمهی (بیمارِ) عالم، ممتاز، در تاریخ ادیان فرید و بیمثیل. سابقهی بنیادش بر دو رکن رکین استوار: رکن اول و اعظم، رکن ولایت الاهیه است که مصدر تبیین است و رکن ثانی بیت عدل اعظم الاهی که مرجع تشریع است... "انفصال رُکنین (دو رُکن) نظم بدیع (بهائیت) نیز از یکدیگر ممتنع و محال"».[4] اما این پیشبینی نیز درست از آب درنیامد و با عقیم ماندن شوقی افندی، نهاد موسوم به بیتالعدل، بر خلاف خواست و پیشبینی پیشوایان بهائی، تمام وظایف او را مصادره کرد.
آری؛ گویا تشکیلات بیت العدل برای مشروع جلوه دادن خود و تصدیق پیشگوییهای خلاف واقع پیشوایان بهائی، راهی جز انتشار دروغهای شاخدار و تحریف خواست آنان ندارد.
پینوشت:
[1]. به نقل از کانالهای تلگرامی تشکیلات بهائیت.
[2]. عبدالحمید اشراق خاوری، الواح بعد از اقدس، بیجا: بینا، بیتا، ص 135.
[3]. عباس افندی، مفاوضات، مصر: فرجالله زکی الکردی، 1920 م، ص 46-44.
[4]. عبدالحمید اشراق خاوری، قاموس توقیع منیع، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 118 بدیع، ص 105.
افزودن نظر جدید