جایگاه ولی‌امرها از زبان شوقی افندی!

  • 1396/10/18 - 08:40
شوقی افندی به عنوان اولین و آخرین ولی امر بهائیان، ضمن پایین دانستن مقام خود از مفام بهاء و عبدالبهاء، قلم به نصیحت ولی‌امرهای پس از خود می‌فرساید. این اقدام شوقی افندی در حالیست که بر اساس اظهارات بیت العدل حیفا، وی شخصی را به جانشینی خود برنگزیده! حال غیب‌گویی پیشوایان بهائی غلط از آب درآمده یا بیت‌العدل حیفا بهائیان را فریب می‌دهد؟!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شوقی افندی به عنوان ولی‌امر بهائیان، مقام خود را پایین‌تر از پیامبرخوانده‌ی بهائیت و عبدالبهاء دانسته و گفته است: «... ولی‌امر، هرچند حائز لیاقت و مصدر امور مهمّه باشد، هرگز نباید به مقام فرید (یگانه) مرکز میثاق (عبدالبهاء) ترفیع داده شود و مماثل (همانند) و شریک حضرت عبدالبهاء ملحوظ گردد؛ تا چه رسد به این‌که مقام مظهریت ظهور (پیامبرخوانده‌ی بهائیان) به او نسبت داده شود».[1]
شوقی افندی در ادامه، به ولی‌امرهای پس از خود توصیه می‌کند که همواره باید برای نسل‌های بعدی الگو باشند و ادعایِ مقامی فراتر از آن‌چه دارند را ننمایند: «ولی‌امر می‌تواند با احراز حقّ تبیین به ایفای وظائف و مسئولیات خویش پرداخته در عین حال از حیث رتبه و مقام مادون (پایین‌تر از) آن دو نفس بزرگوار (بهاء و عبدالبهاء) و متفاوت با آنان باشد. ولی امر حاضر و ولاة امر در مستقبل ایّام (ولی‌امرهای در زمان آینده)، باید با اقوال و اعمال خود کاملاً به حقیقت این اصل مهمّ آئین نازنین ما شهادت دهند و با روش و سلوک خود، حقیقت این اصل را بر اساس متین استوار سازند و برای نسل‌های آینده آیات باهراتی مصون از اتّهامات باشند...».[2]
با مطالعه‌ی این اظهارات شوقی افندی، به دو نکته‌ی جالب برمی‌خوریم که در ادامه به ذکر آن‌ها خواهیم پرداخت:
اول: در حقیقت هدف شوقی افندی (از ادعای پایین‌تر بودن مقامش از بهاء و عبدالبهاء) اینست که پیروان، او را به چشم یک مرد الهی نبینند و از او طلب کرامتی نمایند تا بدین سبب رسوا گردد. البته در کنایه‌ای به وی می‌بایست پاسخ گفت که وقتی اغنام الله [3] از پیامبرخوانده‌‌ی خود نیز کرامتی طلب نمودند، وی از پس آن برنیامد؛ لذا شما خیالت راحت![4]
دوم: اما سؤال مهمّ و اساسی اینست که این «ولی‌امر»هایی که شوقی افندی به تبعیت از عبدالبهاء،[5] از آنان یاد کرده و قلم به نصیحت آنان چرخانده، چه شدند؟! آیا غیب‌گویی‌های سرتاسر غلط پیشوایان بهائی رو شده یا شوقی افندی شخصی را به جایگزینی خود برگزیده؟! اگر چنین است، پس چرا بیت‌العدل حیفا (که خود را مرجع اکثریت بهائیان می‌داند)، وجود هرگونه ولی‌امری را پس از شوقی افندی منکر می‌شود؟! آیا پیش‌گویی پیشوایان بهائی غلط بوده یا اظهارات کنونی خانه‌ی عدالتِ (بیت العدل در) اسرائیل؟!

پی‌نوشت:

[1]. شوقی افندی، دور بهائی، لانگنهاین آلمان غربی: لجنه‌ی ملّی نشر آثار امری به زبان‌های فارسی و عربی، نشر سوم، 1988 م، ص 84.
[2]. همان، ص 86.
[3]. غَنَم به معنای «گوسفند» است. پیشوایان بهائیت به خاطر اطاعت محض و بی‌چون و چرایی که شرط بهائی بودن است، پیروان خود را به این لقب نامیدند!
[4]. مدعی دروغین پیامبری بهائیت که توان اجابت درخواست معجزه‌ی مردم را نداشت، اساساً دلیلیت معجزه را منکر شد و بهائیان، به توجیه آن روی آوردند: ر.ک: علی‌مراد داودی، مقالات و رسائل در مباحث متنوعه، بی‌جا، بی‌تا، ص 329.
[5]. همچنان که عبدالبهاء گفته است: «ای أحبّای الهی، باید ولیّ امرالله در زمان حیات خویش مِن هو بعده (جانشین خود) را تعیین نماید تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگرد»: عباس افندی، الواح وصایا، محفل ملّی بهائیان پاکستان: مطبعه‌ی استرلینگ گاردن رود، نوامبر 1960، ص 13.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.