حجیت دل در آموزههای تصوف
بحث استفاده از عقل در حیطهی دین، در آموزههای اسلامی دارای قداست خاص و ویژه است که این امر در فرق انحرافی که در اسلام تشکیل شده، مغفول و متروک مانده است. علت این غفلت از سر غفلت و نادانی و جهل نیست؛ سران فرق منحرف به دلیل ترس از رسوایی، استفاده از تعقل و تفکر برای مریدان خود را مذموم میدارند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ جایگاه عقل در اسلام و مبانی اسلامی بسیار رفیع و بلند است؛ به گونهای که اصول دین اسلام تنها با دلایل عقلی قابل پذیرش است و تقلید در درک و حجت بودن آن کاربردی ندارد و بلکه پذیرفتنی نیست. تفکر و تعقل در آموزههای اسلامی نه تنها به عنوان ابزار که به عنوان عبادت نیز مطرح است؛ چنانچه حضرت صادق (علیه السلام) بُرد تفکر مفید را بیشتر از هزار سال اقامه نماز و روزهداری و انجام سایر عبادات دانسته و میفرمایند: «فِکرَةُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةِ اَلفِ سَنَةٍ.[1] یک ساعت اندیشیدن در خیر و صلاح از هزار سال عبادت بهتر است.»
و نیز روایاتی که در هر کدام تعابیر دیگری آورده شده؛ بعضی عبادت را مقابل یک سال، بعضی هفتاد سال و... آوردهاند که نشان میدهد نحوهی تفکر متفاوت است. تعقلی که انسان را به اندازهی یکسال پیش بیاندازد، برابر با یکسال عبادت و تفکری که بار هفتاد سالهی انسان را ببندد، مقابل هفتاد سال عبادت ظاهری مفید و با ارزش است.
غرض اینکه به خلاف ادیان دیگر، بحث استفاده از عقل در حیطهی دین، در آموزههای اسلامی دارای قداست خاص و ویژه است که این امر در فرق انحرافی که در اسلام تشکیل شده، مغفول و متروک مانده است. علت این غفلت از سر غفلت و نادانی و جهل نیست؛ سران فرق منحرف به دلیل ترس از رسوایی، استفاده از تعقل و تفکر برای مریدان خود را مذموم میدارند.
یحیی باخرزی از مشایخ بنام تصوف، در فصّ آداب مریدان کتاب خود، یک درویش نوپا را به ترک تعقل در رفتار و گفتار شیخ و قطب میخواند و مینویسد: «و هر امری که شیخ کند، علت و سبب آن را نطلبد، بلکه آنچه امر شیخ باشد بدان مبادرت نماید، اگر معنی آن را بداند یا نداند».[2]
سران تصوف با تعطیلی تعقل و تفکر، برای پیشبرد اهداف خود در تشکیلاتی که به راه انداختهاند، دل را معیار همه چیز قرار دادهاند. وقتی منشأ امیال نفسانی و هوا و هوس ملاک ارزیابی گفتارها و رفتارها قرار گرفت، طبعاً ضریب خطا هم بالا میرود و و نمیتوان با این طریق به حقیقت رسید. زرینکوب دل را پایه و ستون روانشناسی در تصوف دانسته و میگوید: «دانش صوفیانه برخواسته از دل است که کل روانشناسی صوفیه بر آن مبتنی است. منظور آنان از دل تقریباً کل حیات درونی انسان، از جمله علم و عمل است... دانشهای دیگر فقط از حواس جسمانی سرچشمه میگیرد، در حالیکه دانش دل مستقیماً از طریق عالم یقین الهی میآید و به دور از هر شکی است.»[3]
ترویج این اعتقاد در تصوف و القای این مطلب به مریدان و عوام که علم محصول دل است و هر چه بر دل نازل گردد و الهام شود حقیقتی انکار ناپذیر است، روش قدیمی صوفیانه است که راه تعقل و تفکر را بروی مخاطب ببندند و او را وادار به پذیرش گفتار اقطاب و مشایخ صوفی کنند. ملا علی گنابادی مقام اقطاب را به گونهای میپندارد که حقیقت به دل ایشان القا و الهام میگردد و میگوید: «راه علم راه دل است، الهام و کشف نمونهٔ وحی است و خلفاء به خلافت تحدیث را دارایند». [4]
این گونه انحرافات در مسلک تصوف برای گمراه کردن عوام، جذب ایشان به فرقه و رسیدن به امیال و اهداف سردمداران ایشان مطرح شده و صورت میپذیرد و هیچ حجتی برای مریدان و متمایلین به ایشان در برابر پروردگار نخواهد بود.
پینوشت:
[1]. مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، مترجم عباس عزیزی، نشر صلات 1381، ص 114
[2]. فصوص الآداب، یحیی باخرزی، به کوشش ایرج افشار، چاپ دانشگاه تهران، ص 77
[3]. تصوف ایرانی در منظر تاریخی آن، عبدالحسین زرینکوب، ترجمه کیوانی، شر سخن صص 86 - 87
[4]. صالحیه، ملا علی گنابادی، چاپ اول، انتشارات حقیقت، ص 237
دیدگاهها
سیدمیلاد
1395/11/29 - 22:13
لینک ثابت
عقل آدمی دارای محدودیتهای
aseman
1395/11/30 - 12:12
لینک ثابت
تشکر از وقتی که گذاشتین
افزودن نظر جدید