تحلیل تاریخی جریان قیام مختار و عقاید منتسب به او

  • 1395/10/11 - 18:32
قیام تاریخی مختار، یک قیام سیاسی با هدف انتقام گیری از قاتلان کربلا و براندازی حکومت بنی‌امیه بود. لذا مختار برای جمع کردن شیعیان به دور خود، برای انتقام گرفتن از قاتلان کربلا نیاز به تایید یکی از بزرگان اهل بیت پیامبر داشت که این تاییدیه را از محمد بن حنفیه گرفت، و قیام خود را در سال 66 هجری در کوفه بر ضد بنی‌امیه آغاز نمود.

پایگاه جامع فرق، ادیان  و مذاهب_ قیام تاریخی مختار، یک قیام سیاسی با هدف انتقام‌گیری از قاتلان کربلا و براندازی حکومت بنی امیه بود. لذا مختار برای جمع کردن شیعیان به دور خود، برای انتقام گرفتن از قاتلان کربلا، نیاز به تأیید یکی از بزرگان اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) داشت، که این تأییدیه را از محمد بن حنفیه گرفت، و قیام خود را در سال 66 هجری در کوفه بر ضد بنی امیه آغاز نمود.[1] مختار در این حرکت انقلابی، خود را مجاز از طرف محمد بن حنفیه می‌دانست و هیچ ادعای گزافی نداشت و هیچ عقیده کفرآمیزی را هم ابراز نکرد.[2] او هیچ فرقه و مذهبی را هم تشکیل نداد و در اصل نام فرقه کیسانیه که منتسب به او می‌باشد، در آن زمان‌ها اصلاً مشهور و معروف نبوده است و تاریخ، خود به آن شهادت و گواهی می‌دهد.[3]
مثلاً در نامه‌ای که بعد از سال 120 هجری هشام بن عبدالملک خطاب به فرماندار عراق و کوفه، یوسف بن عمر نوشته است، چنین می‌گوید: «اما بعد، تو می‌دانی که مردم کوفه چه اندازه به اهل بیت پیامبر علاقه دارند و آنان را بالاتر از حدّ خود می‌دانند، چرا که اطاعت از آنان را بر خود واجب می‌شمرند و شرایع دینی خود را از آنان می‌گیرند و آنان را عالم به همه چیز می‌دانند.»[4] پس در این نامه سخن از بعضی از اعتقادات شیعه است و کلامی از غلات و فرقه‌های غلات نیست و معمولاً در زمان بنی امیه فرقه‌های غلات آن‌گونه که بعدها مشهور شدند، با نام فرقه مشهور نبودند، البته نام برخی از سرکردگان آنان که فرقه‌ها به آن‌ها منسوب بودند، بود. اما سخن از تشکیل رسمی فرقه نبود؛ لذا در آن زمان سخنی از فرقه کیسانیه نبود، چون اگر وجود داشت، حتماً جایگاه و محل استقرار این فرقه، در کوفه بود.
از طرف دیگر در کتب علمای اهل سنت عقاید وارده را به خود مختار نسبت داده‌اند، که خود او قائل به آن نبود، که این اتهامات عبارتند از: «مختار اولین غالی بود، که از غلوّ در راه جذب شیعیان به خود و پیشبرد قیامش سود می‌جست.»[5] مختار با بدعت‌های خود، نوع جدیدی از دین را به‌وجود آورد.[6] مختار اولین کسی بود، که عقیده مهدویت را مطرح کرد و محمد بن حنفیه را به‌عنوان مهدی موعود معرفی کرد و خود را نماینده او دانست.[7] مختار برای آن‌که مبادا محمد بن حنفیه نمایندگی او را انکار کند، می‌گفت که علامت مهدی آن است که یک ضربه شمشیر بر او فرود آورند، اگر شمشیر به او سازگار نشد و پوست او را قطع نکرد، او مهدی است.[8] مختار گاهی وعده‌های پیروزی به لشگریان خود می‌داد، که به وقوع نمی‌پیوست، لذا برای این‌که به دروغ‌گویی متهم نشود، عقیده بداء یعنی تغییر در علم الهی را اختراع کرد.[9] مختار ادعای نبوت داشت و می‌گفت: جبرئیل برای من وحی می‌آورد و گاهی جملات مسجع می‌گفت و آن‌ها را با قرآن هم‌طراز و هم‌سطح می‌دانست.[10] مختار معتقد به پیامبری حضرت علی و پسرانش یعنی حسن و حسین و محمد بن حنفیه (علیهم السلام) بود.[11]
این‌ها برخی از عقایدی بود که دشمنان مختار به او نسبت دادند، تا جایگاه او را به‌عنوان حامی و منتقم اهل بیت پیامبر خراب کنند. چرا که مختار در هنگام قیام خود از هر طرف مورد حمله و تبلیغات مسموم دشمنانش قرار داشت. این دشمنان عبارت بودند از: عاملان و شرکت کنندگان در واقعه کربلا، که در کوفه مستقر بودند، مانند محمد بن اشعث، ...؛ اشراف و بزرگان کوفه که تحمل برابری با موالیان و غلامان آزاد شده در سپاه مختار را نداشتند؛ عبدالله بن زبیر و طرفداران او، که مختار را مانع رسیدن به خلافت و حکومت خود می‌دیدند؛ امویان مستقر در شام به رهبری عبدالملک بن مروان؛ اینان دست به‌دست هم دادند و شایعات فراوانی را بر ضدّ مختار ساختند، تا چهره او را در میان مردم زشت جلوه دهند و مردم را از اطراف او پراکنده کنند و قیام مذهبی مختار را به یک قیام اعتقادی با عقاید جدید و نو تبدیل کنند و آن را یک بدعتی در دین اسلام معرفی کنند و با این روش قیام‌های دیگر شیعیان را اگر وجود داشت و یا در شرف ظهور بود، در نطفه بتوانند سرکوب کنند.

پی‌نوشت:

[1]. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، (1407ق)، ج4 ص27.
[2]. همان، ج4 ص27.
[3]. مذاهب ابتدعتها السیاسیه فی الاسلام، عبدالواحد انصاری، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، ص48.
[4]. تاریخ طبری، طبری، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج4 ص198.
[5]. مروج الذهب، مسعودی، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، ج3 ص83.
[6]. الاحزاب المعارضه السیاسیه الدینیه...، ولهاوزن، وکاله المطبوعات، کویت، (1976م)، ص168.
[7]. مذاهب الاسلامیین، عبدالرحمن بدوی، دارالعلم للملایین، بیروت، لبنان، (2008م)، ج2 ص71.
[8]. الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بن طاهر اسفراینی، مطبعه المدنی، مصر، ص47.
[9]. ملل و نحل، شهرستانی، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، ج1 ص149.
[10]. حور العین، ابوسعید حمیری، مکتبه المثنی، بغداد، عراق، ص128.
[11]. الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ابن حزم، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، (1406ق)، ج4 ص184.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.