عربی بودن معجزات باب و بهاء، دلیل کذب بهائیت

  • 1395/09/07 - 15:32
همه‌ی انبياء الهی به زبان قوم خود صحبت می‌كردند و كتاب آسمانی آن‌ها نيز همان زبان بوده است؛ زيرا در غير اين صورت مردم به آن پيامبر و كتابش ايمان نمی‌آوردند، اما مدعیان دروغینی چون باب و بهاء، با وجودی که زبانشان فارسی بوده اما کتاب آسمانیشان عربی است و این خود دلیل اثبات کذب آنان است، دلیلی که جامعه‌ی بهائیت پاسخی برای آن ندارد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ارسال رسل از سنّت‌های خداوند برای هدایت انسان‌هاست. یکی از راه‌های ارتباط بین انسان‌ها زبان است. پیامبران الهی نیز برای ارتباط با مردم، با زبان آن‌ها با ایشان صحبت می‌کردند. در نتیجه تکلّم پیامبران به زبان قوم، از سنّت‌های حتمی الهی و از جمله‌ی بدیهیات است. امکان ندارد که فردی از میان قومی بخواهد ابلاغ وحی کند و به زبانی دیگر سخن بگوید و آن‌گاه انتظار داشته ‌باشد که مردم حرف‌هایش را بفهمند و گوش بدهند و به او ایمان بیاورند. این هم‌زبانى هر پیامبر با قوم خویش، یك اصل كلى و فراگیر بوده است: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُول إِلاّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ [ابراهیم/4] و ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم تا حقایق را براى آنان بیان كند.»
پیامبر اسلام (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله) نیز از این قاعده مستثنی نبود. ایشان بر قومی مبعوث شد که به زبان عربی سخن می‌گفتند؛ لذا برای ابلاغ پیام خداوند، باید معجزه‌ای قابل فهم برای آنان ارائه می‌کرد تا او را انکار نکنند و به خدا ایمان آورند و در راه گسترش دین تلاش کنند. به همین دلیل این قاعده‌ى كلى در فرستادن رسولان الهى، در زمینه‌ی انزال كتب آسمانى نیز جارى گردیده‌ است: «وَ كَذلِكَ أَوْحَیْنا إِلَیْكَ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها [شوری /7] و بدین‌گونه قرآن را عربى به ‌سوى تو وحى كردیم تا مردم مكه و كسانى را كه پیرامون آنند، هشدار دهى.»
حال سؤال اینجاست که مگر زبان مردم شیراز، عربی است که علی محمد شیرازی پس از ادعای خود، معجزه‌اش را به زبان عربی ‌آورد؟ اگر او مدعی دروغین نبود، چرا کتاب بیان را به زبان قومش ننوشت؟ مگر نه این است که شیراز مهد ادبیات و هنر است و لسان‌الغیب‌ها و سعدی‌ها را در خود پرورش داده است؟ چرا کتاب علی محمد شیرازی هیچ‌گونه مزیتی در فصاحت و بلاغت نسبت به کتب ادیبان شیراز ندارد، بلکه شامل ایرادات ادبی بسیاری نیز هست؟ باب برای توجیه غلط‌های ادبی کتاب خود می‌نويسد: «صرف و نحو گناهی کرده و تاکنون در بند می‌بود، ولی چون می‌خواستم، خدا گناه‌شان را بخشيده و آزادش گردانيد.»[1]
او در جای ديگری با اذعان به درس نخوانده بودنش، آن غلط‌ها را توجيه می‌كند: «اينکه در بعضی مقامات، تبديل کلمات و در بعضی به خلاف قواعد جاری گشته، لأجل اين است که مردم يقين نمايند که صاحب اين مقام بر سبيل تحصيل اخذ آيات و علوم نکرده، بلکه به نور الله صدر منشرح به علوم الهيه شده و حکم تبديل را بشأن بديع و خلاف قواعد را به قاعده الهيه راجع نمايند.»[2]
این ایراد شامل بهائیان هم می‌شود؛ چرا که پیشوای آنان اهل نور مازندران بوده است. مگر زبان مردم نور، عربی است که حسینعلی نوری ایقان و اقدسش را به عربی نوشت؟
آیا جز این است که او کتاب اقدس را به زبان عربی نوشت و کوشید که جملات آن‌ را مانند آیات قرآن ایراد کند و آن را وحی منزل شمارد؟ این اولین، ساده‌ترین و چالش‌برانگیزترین دلیل برای رد ادعای آن‌هاست. آیا جامعه‌ی بهائی پاسخی مناسب به این پرسش ارائه کرده است؟

پی‌نوشت:

[1]. بهرام اسفندیاری، تاريخ جامع بهائيت، تهران: مهرفام، 1382 ش، ص ۱۵.
[2]. امر و خلق، مجموعه آثار مبارکه، مؤسسه‌ی ملی مطبوعات بهائی آلمان، 1985 م، ج ۲، ص ۱۰۲ – ۱۰۳.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.